در بخشی از نوشتههای مربوط به جلد چهاردهم از مجموعه اسناد و مکاتبات سفارت انگلیس با وزارت خارجه این کشور که دوره زمانی 1952 تا 1965 (1331-1345) را در برمیگیرد، در گزارش محرمانه و ماهانه جولای 1952 آمده است: بعد از آنکه دولت از مجلس رأی اعتماد گرفت، شاه از سنا نیز خواست به همین ترتیب عمل کند. اما سنا این کار را نکرد و از مصدق خواست ابتدا برنامههایش را ارائه کند. مصدق از عمل به خواست اعضای سنا خودداری کرد و شاه بر سنا فشار بیشتری وارد آورد تا به دولت رأی اعتماد دهند. نمایندگان سنا نیز با بیمیلی به دولت مصدق رأی دادند. دولت توانست تنها 14 رأى از ۳۹ رأی نمایندگان حاضر در جلسه سنا را کسب کند. مصدق راضی نبود و برای پذیرش سمت نخستوزیری شرط و شروطی گذاشت: او از مجلس خواست به مدت 6 ماه اختیارات کامل به وی تفویض شود تا بتواند برنامههایش را اجرا کند (برنامهای که به شکلی بسیار کلی و مبهم رئوس آن تشریح شده بود). مصدق همچنین از شاه خواست وزارت جنگ و کنترل نیروهای مسلح را به وی بسپرد و به نخستوزیر اجازه داده شود فرد مورد نظر خود را به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش منصوب کند. شاه از پذیرش خواستههای مصدق خودداری کرد؛ زیرا عمل به خواستههای مصدق به معنای آن بود که وی از اختیارات انحصاری و سنتی خود دست بکشد. به همین جهت مصدق بار دیگر استعفا کرد. هنگامی که مجلس در روز بعد تشکیل جلسه داد، نمایندگان با 40 رأی قوام را به نخستوزیری انتخاب کردند. شاه که به ظاهر به قوام اطمینان نداشت مصدق و جبهه ملی را فرا روی خود دید، وحشتزده شد. جبهه ملی تحت رهبری کاشانی از این ترس شاه استفاده کرد... در ۲۱ جولای تظاهرکنندگان با نیروهای نظامی درگیر شدند. در این درگیریها بین 20 تا 30 نفر از مردم کشته و بین 200 تا 300 نفر نیز زخمی شدند. جمعیت تظاهرکننده نه تنها علیه قوام، انگلیس و آمریکا، بلکه علیه شاه نیز شعار میداد. این امر برای شاه که هیچگاه از قوام حمایت نکرده بود گران آمد. شاه نیروهای امنیتی را از شهر خارج کرد و همزمان با استعفای قوام موافقت کرد. به این ترتیب نخستوزیری 5 روزه قوام پایان یافت و مصدق به قدرت بازگشت. او اکنون در موقعیتی قرار داشت که خواستههای خود را بر شاه تحمیل کرده و از مجلس درخواست اختیارات کامل کرد. سلطنت به میزان زیادی اعتبار خود را از دست داده بود و شاه نیز دیگر آن محبوبیت پیشین را نداشت. ارتش نیز بشدت روحیه خود را از دست داده بود اما حزب توده به میزان زیادی قدرت و روحیه گرفت. جبهه ملی احساس پیروزی میکرد و در پیامهای تبریکی که اعضای این جبهه برای یکدیگر ارسال میکردند (و بهخاطر «پیروزی» که در لاهه به دست آورده بودند) این احساس را بروز میدادند. آنها برای «شهدای» ۲۱ جولای (30 تیر) یادبود برگزار کرده و علیه «استعمارگران» انگلیسی و آمریکایی و «جنایتکارانی» که مسؤول این حوادث بودند، تظاهرات کردند. همچنین اعضای جبهه ملی به دنبال آن بودند تا به نوعی ائتلاف فرصتطلبانه خود را با حزب توده به هم بزنند. این رخدادها موضع سیاسی مصدق را به صورت موقت تقویت کرد اما نخستوزیر بار دیگر دریافت که همان مشکلات قدیمی به شکلی حادتر فرا روی او قرار دارند: خزانه تقریبا خالی است و مساله نفت هنوز حلوفصل نشده است. مصدق کابینهای را که از مردان پوشالی و بیاراده تشکیل شده بود به مجلس معرفی کرد. او همچنین برنامه «اصلاحات» خود را نیز به مجلس ارائه کرد. این برنامه تقریبا تمام ابعاد زندگی مردم را در بر میگرفت. به همین منظور وی خواستار داشتن اختیارات کامل برای مدت 6 ماه بود (و احتمالا مجلس این اختیارات را به وی خواهد داد).
منبع: یادداشتهای سیاسی ایران، 1260-1344، جلد چهاردهم (1331-1344)، ترجمه افشار امیری، اسناد انقلاب اسلامی