اگر مرحوم آیتالله کاشانی را از نهضت ملی کنار میگذاشتیم، اگر مرحوم کاشانی در نهضت ملی نبود، یقینا چیزی به نام نهضت ملی در کشور ما به وجود نمیآمد و من به شما عرض بکنم که نهضت ملی یک از فصول مهم تاریخ ما است، به خاطر اینکه در یک فصل حساسی از فصول تاریخ معاصر دنیا واقع شد آن زمانی که ما در اینجا سرگرم مبارزه با انگلیسیها بودیم در هند هم انگلستان تازه شکست خورده بود، در مصر هم با روی کار آمدن افسران آزاد و سقوط رژیم سلطنتی فاروق، انگلیسیها داشتند میلرزیدند. در یک چنین شرایطی بود که انگلیسیها در ایران از ناحیه مردم یک ضربه محکم خوردند، از ناحیه احساسات دینی مردم، از ناحیه رهبری دینی و اسلامی مردم، از ناحیه شخص آیتالله کاشانی. البته مطلب نهضت ملی به اینجا خاتمه پیدا نکرد. نهضت ملی به دنبال خودش نهضتهای دیگری را هم آورد که یکی از مهمترینش نهضت ضدسلطنتی بود که 3 یا 4 سال بعد در عراق انجام گرفت. بنابراین یک چنین حرکت عظیمی در جامعه ما به وسیله روحانیت بیدار و مبارز و در صحنه به وجود آمد و متأسفانه توسط ملیگراها سقوط کرد و به لجن کشیده شد. این یک حقیقتی است. اگر مرحوم آیتالله کاشانی نبود، اگر نمایندگان مرحوم آیتالله کاشانی در سال 1330 نبودند که آنها را به تمام شهرها یا اغلب شهرها میفرستاد، اگر ماجراهای 30 تیر و قبل از 30 تیر که کاملا یادم هست، از جمله آمدن نمایندگان مرحوم آیتالله کاشانی به مشهد و اجتماعات عظیمی که در آن روز انجام گرفتند و آن چیزی که همه احساس میکردند یک احساس مذهبی بود، اگر اینها نبودند، یقینا این اجتماعات تشکیل نمیشدند. این نقش مرحوم آیتالله کاشانی بود. خب! مرحوم کاشانی با علاقه و احساساتی که مردم نسبت به او داشتند، ارادتی که داشتند، سوابق مبارزاتی که از او میشناختند، محبت شدیدی که در اعماق خانهها، خانوادهها و دلها از این مردم وجود داشت، توانست حکومتی را که از طرف شاه بود (حکومت رزمآرا ) متزلزل کند، برای تشکیل یک حکومت ملی و مردمی زمینهسازی کند و مصدق را بر سر کار بیاورد، یعنی اگر کار مرحوم کاشانی نبود مصدق یک گوشهای نشسته بود و در صحنه سیاست هم نبود و کاری هم به سیاست نداشت. مرحوم آیتالله کاشانی زمینهسازی کرد و دو دستی حکومت و دولت را به دکتر مصدق و ملیگراها داد... نفس گرم آن کسانی که مردم به نفس آنها احترام میگذاشتند و اعتماد میکردند، اینها را وارد صحنه کرد و به مجرد اینکه وارد صحنه شدند و احساس کردند که زیر پایشان محکم است، پشت کردند، بیوفایی کردند، بیصفایی کردند و از ریشهای که بر آن روییده بودند، خودشان را قطع کردند، همان حالتی که در مشروطیت پیشآمد. در مشروطیت هم همین طور بود، نخستین کاری که آن کسانی که در راس کار قرار گرفتند، انجام دادند، این بود که مشروطیت را از مادر او که از سینه او شیر نوشیده بود، جدا کردند یعنی از دامن علمای اسلام و فقهای دین. همین کاری هم که در نهضت ملی متاسفانه پیش آمد، مصدق بعد از 30 تیر احساس کرد که دیگر به آیتالله کاشانی احتیاج ندارد. حالا من نمیخواهم راجع به احساسات دکتر مصدق که از آن، درست خبر هم ندارم، صحبت کنم اما آن چیزی که در عمل نشان داده شد، این بود که به مرحوم کاشانی پشت کرد.
بخشی از تحلیلی که توسط آیتالله خامنهای در روزنامه جمهوری اسلامی مورخه 30/4/ 63 منتشر شده است.