حمیدرضا شکارسری: «چیدن کلمات روی بند رخت» یک مجموعه یا یک کتاب شعر نیست، بلکه مجموعه شعری است مرکب از 18 کتاب (یا به قول خود شاعر، هیجده بهره) شعر! در هر کدام از این کتابها «عباس باقری» شعرهای نو و غالبا کوتاهی را گردآوری کرده است که دارای عناصری تکرارشونده هستند. این عناصر شعرهای هر کتاب را منسجم ساخته به گونهای که چینشی جز این برای این 368 شعر کوتاه ممکن نبود. مثلا در بخش هشتم تمام شعرها با عبارت «چه رنجی میکشد» آغاز میشود. در این بخش موضوعات و درونمایهها متفاوتند اما فرم شعرها شباهت و بلکه گاه بر یکدیگر مطابقت دارد:
چه رنجی میکشد / باران / وقتی / با چوبدست چوپان / از شاخههای ابر نمیافتد!
*
چه رنجی میکشد / کوچه / وقتی / عابران را / به بن بست میبرد!
اما در بخش نهم با درونمایه و موضوع جنگ روبهرو میشویم، بدون آنکه فرم خاصی، شعرها را مقید به نظمی خاص کند:
پایان جنگ / سکوت است / این راز را / فقط مردگان میدانند
*
از من چه ساختهست / جنگ! / یک ماشه تفنگ / در رو به روی هر که بگوید: نه!
در واقع در بخش هشتم، این فرم است که موجب تقسیمبندی شده است و در بخش نهم، درونمایه و محتواست که شعرها را گرد هم آورده است. به عبارت دیگر «چیدن کلمات روی بند رخت» حکایت فصلبندی شعرها از نظر فرمی یا محتوایی است.
***
اشعار گردآمده این مجموعه تقریبا به تمامی کوتاهند. این رویکرد توجه باقری را به نوعی سرایش نشان میدهد که در این سالها پررونق هستند و از خواندن آنها استقبال هم میشود. گسترش فضای مجازی خصوصا اینستاگرام نیز در این توجه و اقبال قطعا موثر بوده است. به این ترتیب شعر، ساختار خود را با گفتمانهای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جهان و کشور هماهنگ کرده است. هوشیاری شاعر همیشه حاصل سرپیچی شاعر از گفتمانهای غالب نیست، بلکه گاه این تبعیتی آگاهانه از مقتضیات است که هوشیاری شاعر را نشان میدهد. باقری با توجه به سابقه خویش در سنتیسرایی و تجربه مضمونسازی در ابیات کوتاه و بلند، حالا همان توان و انرژی را در ظرف کوچک شعر کوتاه به کار میبرد. بنابراین مجموعه مورد بحث، تا جا دارد از مضامین کهنه و نو لبریز شده است. با این حال شگرد اکثر شعرها، پایانبندی نامنتظره و تکاندهنده نیست. گویا شاعر تصمیم گرفته است سطرهای قطعه شعر کوتاه خود را همگن و همتراز کند، به گونهای که انرژی تاثیرگذار شعر در طول شعر پخش میشود و صرفا در پایانبندی متمرکز نمیشود. این روال درست برعکس روال شعر کوتاه روزگار ماست و درست مثل این است که ضربه مصرع پایانی را از رباعی و دوبیتی بگیرید. به خودی خود این شیوه سرایش نه مثبت است و نه منفی ولی باید پذیرفت که به تجربه صدها سال رباعی و دوبیتیسرایی، پایان نامنتظره نه تنها شعر را لذت بخشتر میکند، بلکه با ضربه خود موجب ادامه شعر در ذهن مخاطب میشود. به نمونههای زیر توجه بفرمایید:
برههای موسی / و گرگ گرسنه صهیون / رها / در صور، غزه، قانا
*
باران / تفاخر ابر است / هنگام رد شدن از دریا
انگار روایتی خطی با شروع هر شعر آغاز میشود و نرم و قابل انتظار در پایان شعر به انتهای خود میرسد. اما در شعرهای زیر، پایانبندیها ناگهانی و چکشوارند و بیشتر بر حافظه مخاطب تاثیر میگذارند و ماندگارترند :
عشق / اقیانوسی ست شورشگر / واخزیده در صدف
*
به درختچههای کویری چه بگویم / اگر از من بپرسند / آنجا / کنار ساحل دریا، چه میکنی؟
در این شعرها نه اینکه پایانبندی به شعر مرتبط نباشد اما رابطه خلق شده توسط شاعر کمی تا قسمتی دورتر شده است و شبکه روابط درست در سطر آخر آشکار میشود. پس شعر دارای منطقی درونی است اما این منطق را در واپسین سطر به رخ میکشد.
***
عباس باقری همانقدر که در این مجموعه به فرم در بعضی از بخشها توجه کرده است، در بعضی دیگر از بخشها بشدت اجتماعی و سیاسی مینویسد. این مجموعه گویای این مطلب است که او در شاعری سلوکی معتدل و میانهرو دارد و نه به فرمگرایی و نه به محتواگرایی سرسپرده نیست و تنها دل سپرده شعر است. شعری که گاه به خودنمایی زبان و خود متن تمایل پیدا کرده است و گاه به محتوایی برون متنی و البته گاه به هر دو:
قاجار / قار قار کلاغیست / در باغ فین