printlogo


کد خبر: 211679تاریخ: 1398/4/29 00:00
رفتار سیاسی مصدق در بازه یک‌ساله پیش از کودتای 28 مرداد
قدر 30 تیررا ندانست

گروه یادآور: «مصدق پس از تیر 1331 دیگر غیر از مصدق قبل از آن روز بود.» این گزاره‌ای است که بیشتر ناظران سیاسی روزگار مصدق بر آن صحه می‌گذارند؛ اینکه کسب قدرت نسبتا مطلقه و اختیارات تقریبا بی‌مثال و فراتر از قانون اساسی، چگونه او را به اعمال رفتارهای سیاسی غیرقانونی و خودسرانه ترغیب کرد. مصدق پس از تیر 1331 دیگر غیر از مصدق قبل از آن روز بود، زیرا وزارت جنگ را هم در اختیار خود گرفت و به این ترتیب مقامات انتظامی و ارتشی هم تحت فرمان او بودند و به شاه دیگر کار نداشتند. حسین مکی در مرور خاطراتش،  قیام 30 تیر را نتیجه اقدامات آیت‌الله کاشانی، مظفر بقایی و خود ارزیابی می‌کند و معتقد است اگر اقدامات مجلس نبود، «مصدق رها کرده و رفته و در خانه‌اش را بسته بود و غیرممکن بود قیام 30 تیر صورت پذیرد». با این حال مکی اساس اختلافات خود و منتقدان مصدق پس از وقایع 30 تیر را «انتصابات مصدق» و واکنش تند وی پس از اعتراض منتقدان ارزیابی می‌کند. از جمله این موارد مورد اعتراض عبارت بودند از: الف- انتصاب سرلشکر احمد وثوق یکی از منسوبان فرمانفرما به معاونت وزارت جنگ که  به زعم مخالفان در کاروانسرای سنگی مرتکب اعمال خلافی شده بود. ب- انتصاب اخوی، وزیر پیشه و هنر که ترک تابعیت کرده و در آمریکا بود و از شرکای بزرگ شرکت آمریکایی وستینکهاوس به حساب می‌آمد. ج - انتصاب شاپور بختیار به معاونت وزارت کار د-  درخواست محاکمه قوام و مخالفت مصدق هـ- لایحه اختیارات مصدق برای تدوین قوانین و تصویب آن پس از 6 ماه در مجلس و درخواست تمدید آن! حسین مکی بشدت مخالف انحلال مجلس به وسیله مصدق بود و آن را در درازمدت به زیان وی ارزیابی می‌کرد. وی منشا قدرت مصدق را مجلس می‌دانست و تعطیلی آن را نوعی خودزنی از جانب وی تلقی می‌کرد، چرا که در زمان تعطیلی مجلس حق عزل‌ و نصب نخست‌وزیر خود به خود در حیطه اختیارات شاه قرار می‌گرفت. وی به مصدق توصیه می‌کرد «در سیستمی که داریم کار و زندگی می‌کنیم، مجلس پایه و رکن اصلی نهضت ملی شدن صنعت نفت است. با انحلال مجلس، آنی شما را از کار برکنار می‌کنند و حکم نخست‌وزیری را به کسی دیگر می‌دهند» اما مصدق در مقابل استدلال‌های وی می‌گفت شاه قدرت خلع او را ندارد. شدت مخالفت مکی و مصدق در جریان انحلال مجلس به حدی بود که در اتاق شخصی مصدق کارشان به زد و خورد کشیده شده بود!
غیر از حسین مکی، دیگران بویژه آیت‌الله کاشانی تلاش می‌کرد مصدق را از رفتارهای سیاسی غیردموکراتیک و خلاف منافع نهضت ملی که شکل گرفته بود، باز دارد. در این بین تسامح مصدق در تنبیه متجاوزان به مردم در قیام 30 تیر که آیت‌الله کاشانی قول مجازات عاملان آن را به مردم داده بود، یکی از دلایل اختلاف میان این دو بود. مصدق بعد از رسیدن به نخست‌وزیری با انتخاب اشخاص نشان‌دار و بدسابقه برای پست‌های مهم و وزارت تعجب همگان حتی همقطارانش در جبهه ملی را برانگیخت. کاشانی با حمایت‌های خود بارها به مصدق گوشزد کرده بود نباید افرادی را که سابقه بد دارند بر مصدر کارها گمارد. لایحه اختیارات یکی از جدی‌ترین رویکردهای مصدق در مخالفت با مسیر نهضت نفت بود. مصدق مدام فشارهای بین‌المللی را در موضوع نفت بهانه قرار می‌داد و در داخل به اختیارات خود می‌افزود. او که در دوره نمایندگی همیشه از طرفداران تفویض اختیارات به دولت‌ها بود، پس از به قدرت رسیدن با تنظیم لوایح مختلف به دنبال کسب اختیارات و نقض اصل تفکیک قوا بود. مصدق که بارها در دفاع از آزادی انتخابات، در دوران نمایندگی سخنرانی کرده بود، پس از به قدرت رسیدن در 2 دوره 6 ماهه و یک ساله اختیارات قانونگذاری را در دست گرفت و با دخالت در انتخابات مجلس هفدهم قدرت‌طلبی را به اوج رساند. لایحه اختیارات در این میان تنش‌زاترین لایحه‌ای بود که مصدق بر تمدید آن اصرار داشت و حتی موجب شد نزدیکان وی در جبهه ملی از او آزرده‌خاطر شوند. آیت‌الله کاشانی نیز با استناد به قوانین و اصول، آن را خلاف دموکراسی و قانون دانست. آیت‌الله با نامه‌ای به مجلس در تاریخ 28 دی 1331 به عنوان رئیس مجلس، آشکارا با لایحه مخالفت کرد و آن را موجب تعطیلی مشروطه و ناقض قانون اساسی دانست. او در نامه‌ای به مصدق از وی خواست از مطالبات غیرقانونی خود دست بردارد که مصدق با پاسخی غیراخلاقی وی را از دخالت در امور نهی کرد. مصدق که تاب کوچک‌ترین انتقادها را نیز نداشت، شروع به تهدید مخالفان لایحه اختیارات کرد و خطاب به آنها گفت: «هر کس بخواهد مخالفتی با لایحه کند لجن‌مالش خواهم کرد». حمله به آیت‌الله کاشانی و ترور شخصیتی وی نیز در پی همین اظهار نظر مصدق بود. (مجاهد، آیت‌الله کاشانی و نامه مهندس حسیبی، ص 22)
در 20 تیر ۳۲ تعداد ۵۲ نفر از نمایندگان مجلس برای تحکیم موقعیت اختیارات مصدق از مجلس استعفا کردند و بعد از آن مصدق اعلان کرد برای انحلال مجلس رفراندوم عمومی خواهد کرد، در حالی که انجام رفراندوم از طرف آیت‌الله کاشانی تحریم شد.  آیت‌الله کاشانی با رفراندوم دکتر مصدق شدیدا مخالفت کرد و گفت: «شرکت در رفراندوم خانه‌برانداز که با نقشه اجانب طرح‌ریزی شده، مبغوض حضرت ولی عصر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) و حرام است». (روزنامه اطلاعات 10/5/32)
 اما در 12 مرداد 32 برای انحلال مجلس رای گرفته شد و دوره هفدهم برخلاف اصول مکرر قانون اساسی که مصدق یک عمر از آن دم‌ زده بود، منحل شد. پیام مصدق در پی این رفراندوم، یک دهن‌کجی دیگر به مخالفان سیاسی‌اش بود. مخالفانی که بار رنج و مرارت روزهای سختی نهضت را به دوش کشیده بودند. مصدق در پیامی نوشت: اراده قوی و علاقه‌مندی مردم شرافتمند تهران که نمونه بارزی از اراده عمومی ملت ایران به شمار می‌رود، بنیان حکومت مردم بر مردم را از راه رفراندوم طوری محکم و استوار کرده که پس از این با اتکا به نیروی ملی از هر نوع سستی و فتور محفوظ خواهد ماند و مجلسی که مظهر تمایلات و آرزوهای ملی باشد شروع به کار خواهد کرد». رفراندوم اما کمکی به اوضاع پریشان مصدق نکرد و ابهام بیشتری در اوضاع سیاسی ایران ایجاد کرد. حتی خود رای‌گیرندگان و رای‌دهندگان هم نمی‌دانستند بعد از آن باید چه کرد و عاقبت این کارها چه خواهد شد. تا اینکه در ۱۸مرداد ۳۲ «گئورگی مالنکف» نخست‌وزیر جدید شوروی در مسکو اعلان کرد «دولت شوروی برای حل اختلافات مرزی و مالی خود با ایران پیشقدم شده است» و این نطق که طول و تفصیل زیادی داشت هیجان و تحرک حزب توده را به قدری افزایش داد که در تهران تجمعی شکل دادند. سوال بسیاری از ناظران سیاسی از این حامیان مقطعی مصدق این بود: 10 روز بعد کجا بودید؟ رفتار طرفداران حزب توده تا برداشتن عمامه از سر علما در خیابان‌ها و نصب پلاکاردهای زننده کمونیستی در معابر عمومی و شعارهای زنده‌باد کمونیسم پیش رفت. طبیعی بود تحمل این وضع بی‌نهایت برای مردم مسلمان سخت بود. این رفتارها یک خشم تازه علیه مصدق و رفتارهای سیاسی او در میان مردم به وجود آورد. مصدق که دولتش با خون شهدای 30 تیر و حمایت‌های آیت‌الله کاشانی در آن مقطع حفظ شده بود، در مقابل این بی‌حرمتی‌ها سکوت کرد؛ بی‌حرمتی‌هایی که به خانه آیت‌الله کاشانی نیز رسید. این رویه غلط با سکوت مصدق به نحوی ادامه پیدا کرد که روزنامه‌ها و طرفداران مصدق، کاشانی را عامل اجنبی و انگلیسی معرفی می‌کردند و کاریکاتور او را می‌کشیدند. پس از گله آیت‌الله کاشانی به یکی از این تصاویر، مصدق گفته بود: «آقا روزنامه مال ملت است!» ماجرای توهین بی‌شرمانه دیگری که باعث واکنش امام خمینی(ره) در آن مقطع شده بود نیز از دیگر رفتارهای زشت طرفداران آقای نخست‌وزیر با حامی تاثیرگذار دولت مصدق بود؛ رفتارهایی که در نهایت به ضرر خود او شد. آنچنان که کاشانی در نامه 27 مرداد 32 و یک روز قبل از کودتا، پیش‌بینی  می‌کند که چه بلایی در انتظار دولتی است که مردم برای آن مرارت‌ها کشیده‌اند: «حضرت‌ نخست‌وزیر معظم‌ جناب‌ آقای‌ دکتر مصدق‌ دامت اقباله‌! گرچه‌ امکانی‌ برای‌ عرایضم‌ باقی‌ نمانده‌ است‌ ولی‌ صلاح‌ دین‌ و ملت‌ برای‌ این‌ خادم‌ اسلام‌ بالاتر از احساسات‌ شخصی‌ است.... خودتان‌ بهتر از هر کسی‌ می‌دانید که‌ تمام‌ هم‌ و غمم‌ در نگهداری‌ دولت‌ جنابعالی‌ است‌ که‌ خودتان‌ به‌ بقای‌ آن‌ مایل‌ نیستید. از تجربیات‌ روی‌ کار آمدن‌ قوام‌ و لجبازی‌های‌ اخیر بر من‌ مسلم‌ است‌ که‌ می‌خواهید مانند سی‌ام‌ تیر کذایی‌ یکبار دیگر ملت‌ را تنها گذاشته‌ و قهرمانانه‌ بروید. حرف‌ اینجانب‌ را درباره اصرارم‌ در عدم‌ اجرای‌ رفراندوم‌ نشنیدید، مرا لکه‌ حیض‌ کردید، خانه‌ام‌ را سنگ‌ باران‌ و یاران‌ و فرزندانم‌ را زندانی‌ فرمودید و مجلس‌ را که‌ ترس‌ داشتید شما را ببرد بستید. حالا نه‌ مجلسی‌ هست‌ و نه‌ تکیه‌‌گاهی‌ برای‌ این‌ ملت‌ گذاشته‌اید. زاهدی‌ را که‌ من‌ با زحمت‌ در مجلس‌ تحت‌ نظر و قابل‌ کنترل‌ نگه‌ داشته‌ بودم‌ با لطایف‌الحیل‌ خارج‌ کردید و حالا همانطور که‌ واضح‌ بود درصدد به‌ اصطلاح‌ کودتاست. اگر نقشه‌ شما نیست‌ که‌ مانند سی‌‌ام تیرماه‌ عقب‌نشینی کنید و به‌ ظاهر قهرمان‌ بمانید... همان‌‌طور که‌ گفتم‌ آمریکا ما را در گرفتن‌ نفت‌ از انگلیسی‌ها کمک‌ کرد، حالا به‌ صورت‌ ملی‌ و دنیاپسندی‌ می‌خواهد به‌ دست‌ جنابعالی‌ این‌ ثروت‌ ما را به‌ چنگ‌ آورد و اگر واقعاً‌ با دیپلماسی‌ نمی‌خواهید کنار بروید، این‌ نامه‌ من‌ سندی‌ است‌ در تاریخ‌ ملت‌ ایران‌ که‌ من‌ شما را با وجود همه‌ بدی‌های‌ خصوصی‌تان‌ نسبت‌ به‌ خودم‌ از وقوع‌ حتمی‌ یک‌ کودتا توسط‌ زاهدی‌ که‌ مطابق‌ با نقشه‌های‌ خود شماست‌ آگاه‌ کردم‌ که‌ فردا جای‌ هیچ‌‌گونه‌ عذری‌ نباشد اگر براستی‌ در این‌ فکر اشتباه‌ می‌کنم با اظهار تمایل‌ شما... سیدمصطفی‌ و ناصرخان‌ قشقایی‌ را برای‌ مذاکره، خدمت‌ می‌فرستم. سیدابوالقاسم‌ کاشانی». پاسخ مصدق به این نامه دلسوزانه نشان می‌دهد که توجهی به تذکرات ندارد: «27 مردادماه‌ مرقومه حضرت‌ آقا توسط‌ آقای‌ حسن‌ سالمی‌ زیارت‌ شد. اینجانب‌ مستظهر به‌ پشتیبانی‌ ملت‌ ایران‌ هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.» و در نهایت کودتا، 25 سال دیکتاتوری و افسوس‌های بی‌پایان برای یک دولت مردمی.


Page Generated in 0/0482 sec