printlogo


کد خبر: 211785تاریخ: 1398/5/1 00:00
آشغال و پسماند آوردین... نفتکش‌تون رو بردیم!

سال 1320
اعلی حضرتا! سفیر انگلیس پیغام فرستاده‌اند که شنیده‌ایم در پستوی خانه‌تان رادیو آلمان گوش می‌دهید. دست‌تان را روی نقشه کشیده و از گستره پیشرفت ناوها wow گفته‌اید و از فتوحات هیتلر گوشه دلتان کمی غنج رفته است. یواشکی لبخندی بر لب نشانده‌اید. نشان به آن نشان که زیر یونیفرم نظامی‌تان شلوارک خال‌خالی برتن داشته‌اید. ما تا همه چیز شما را خبر داریم. بر این اساس شما شایستگی ولیعهدی و جانشینی را نداشته و می‌رویم از سر کوچه یک نفر دیگر را از جوب می‌گیریم و می‌آوریم به پادشاهی می‌رسانیم تا بسوزید.
پاسخ بفرستید که: دستمان خورده بود و رادیو موج به موج شده بود. انجیر هم خورده بودیم گوشه لثه‌مان می‌خارید، وگرنه لبخند کجا و دک‌وپوز ما کجا. اکنون خرد شده رادیو را خدمت جنابتان می‌فرستیم و در دهان‌مان فلفل می‌ریزیم تا حسن جانشینی‌مان بر شما ثابت گردد. خون پدر جان نثارمان در رگ‌های ما فش‌فش‌کنان فواره می‌دهد.

سال 1398
- نفتکش ایرانی حاوی دو میلیون بشکه نفت به سمت سوریه در حال حرکت است. توقیف می‌کنیم چون دلمان می‌خواهد، ناسلامتی بریتانیای کبیری گفته‌اند.
+ حالا که این‌طور است، نفتکش انگلیسی بزن کنار... نفتکش انگلیسی... این پوست شکلات‌ها چی بود ریختین تو آب؟ دهنتونم که بو گند میده. این آقا با شما چه نسبتی دارند؟ شما به دلیل نقض قوانین بین المللی و آلودگی محیط‌زیست توقیفید.
 و من الله توفیق.

سال 1399
+ نفتکش انگلیسی... هوی... نفتکش انگلیسی با تو هستم... مگه نگفتم آشغال نریز.
- نریختیم به خداااا... ببین حتی بازدم‌مون هم ریختیم تو کیسه‌هوا آلوده نشه.
 


Page Generated in 0/0066 sec