printlogo


کد خبر: 212169تاریخ: 1398/8/11 00:00
چگونه نمایش خودنمایی قرمزها به تلخی زد
ثمره تلخ شوآف

مهدی طاهرخانی: مشخص نیست چه کسی بود که برای اولین‌بار این گزاره درست و حقیقی را وارونه گفت؛ چوب خدا صدا ندارد! اتفافا دارد و شاید بسامد صوتی‌اش آنقدر بالاست که گوش ما توانایی تحلیل و فهمش را ندارد. چوب خدا صدا دارد به بلندی پرهیاهوترین اصوات عالم. نشانه روشن می‌خواهید؟ آدرس خوبی را در جیب دارم؛ لیگ برتر نوزدهم، هفته نهم، پنجشنبه ۹ آبان. روزی که برای نمایش منیت‌ها، یک شو‌آف تمام و کمال انتخاب شده بود. نخستین نمایش‌دهنده کسی نبود جز مدیرعامل پرسپولیس که گویا در کسوت مدیری، حسرت عکس با جام را داشت. از این رو‌ همه توانش را به کار بست تا بعد از پایان عزاداری‌های محرم‌‌ و صفر، جشن قهرمانی سوپرجام (که همانند سال قبلش بدون بازی برگزار شده به قرمزها رسید) را برگزار کند.
چرتکه انداخت‌ و محاسبه کرد بازی خانگی با ماشین‌سازی که روی کاغذ تیم چندان قدرتمندی هم نیست، زمان خوبی است. شاید عنوان شود سازمان لیگ اصرار به چنین جشنی داشت، خب این هم راهکار خودش را داشت، می‌شد ۱۰ دقیقه قبل از شروع بازی جام‌ را خیلی ساده کنار زمین به مسؤولان تیم داد و چند فریم عکس و تمام. نه سکو ‌می‌خواست نه شوآف و آن مراسم تصنعی. اما محمد‌حسن که دوره مدیریت قبلش در حسرت چنین جشنی به سر آمد، گفت چه زمانی بهتر از این. او ناخواسته و برای ثبت در تاریخ، چنین فشار مضاعفی را روی شانه تیمش گذاشت. اتوبوس ماشین‌سازی معرف حضور همه است و کسی نبود که نداند تیم دوم زنوزی این فصل، همانند فصول قبل ماموریتی ندارد جز صاف کردن جاده قهرمانی تراکتورسازی.
این تهمت نیست، ذکر روند طی شده تاریخ است؛ ۶ امتیاز طی 2 باخت خانگی به تراکتوری ها می‌دهند اما جلوی رقبای تراکتور چنان قد علم می‌کنند که گویی هیچ رسالتی ندارند جز این. فارغ از موضوع ماشین‌سازی و نوع فوتبالش و اهداف زنوزی، باید مقصر اصلی را انصاری‌فرد دانست. او باید حدس می‌زد برگزاری جشن، یعنی بالا بردن انتظار هوادار و همین موجب تزریق استرس به تیمی می‌شود که به صورت پیش‌فرض، مشکل لاینحل گلزنی دارد. (جرقه شاهین را به کل
فراموش کنید) اما صدای چوب خدا را شنیدید؟ آنقدر این جشن اجباری، تلخ و تفلون‌وار بود که محمد‌حسن ترجیح داد در هیچ‌یک از عکس‌ها نباشد. با چهره‌ای درهم و دژم که مشخص بود از اتفاقات رختکن و نیامدن اولیه بازیکنان به روی استیج ناراحت بود. او فضا را برای نمایش بزرگ، بزک کرده بود حتی پروین و سایر پیشکسوتان خوشنام را هم دعوت کرد برای ضیافت اما چه افتضاحی از این بالاتر؟ مدیریت یعنی لحاظ ریزترین چیزها. قبل از بازی در رختکن بازیکنان می‌گفتند اگر نبریم آبروریزی می‌شود و دقیقا هم شد. ۷ ماه قبل استرس باخت‌ و از دست دادن جام به جان بازیکنان افتاد و چیزی نمانده بود چنین هم شود اما آن روز علیپور جرأت چیپ‌زنی نداشت و با گل کردن آن پنالتی از فاجعه پیشگیری کرد.
 
از  فرشید تا این چیپ
اما برسیم به دومین شوآف بزرگ بازی؛ جایی که مهم‌ترین حادثه رقم خورد و مطابق معمول نقش اولش را علی علیپور ایفا کرد. فرم و محتوای بازی پرسپولیس در نیمه دوم بهتر از قبل شد اما همانگونه که تیم برانکو در هفته‌های پایانی لیگ قبل، مقابل همین ماشین‌سازی به اتوبوس سرسختی برخورد کرده بود، این بار هم عینا همان سناریو تکرار شد. پرسپولیس در طول بازی صاحب چند موقعیت ویژه گلزنی شد که قصه ۲ تایش با بقیه فرق اساسی داشت، اولی در نیمه نخست بود که احمد نورالهی سانتر فوق‌العاده‌ای را برای علیپور مهیا کرد و این مهاجم که به دنبال گل زیبایی با ضربه سر و متعاقبا شدت و حدتش بود، ضربه محکمی را به گوشه دروازه زد که توپش با فاصله کمی به بیرون رفت. شاید اگر کمی معمولی و آرام‌تر می‌زد همان توپ گل می‌شد و گره بازی هم بازِ باز. شاید هم گل‌های بعدی و برگزاری یک جشن روحیه‌بخش.
اما قصه پنالتی، کاملا متفاوت بود. گل دقیقه 90، انتقام از پنالتی مهار شده چند هفته قبل توسط لک، تحقیر حریف با ضربه نمایشی و در آخر معرفی کردن خود به عنوان ابرقهرمان خونسرد، همه و همه موجب شد شاهد یکی از بدترین پنالتی‌های تاریخ پرسپولیس باشیم. فرشید اسماعیلی یک بار در داربی این اشتباه مرگبار را مرتکب شد. آنجا که بازیکن ایرانی می‌خواهد با تقلید از زیدان در فینال جام‌جهانی ۲۰۰۶، خودش را از حیث روحی راضی کند، آنجا که موفقیت کل تیم قربانی خودنمایی می‌شود، لحظه‌ای که فردیت و منیت در لباس خودخواهی سر مجموعه را می‌برد، آنجا لحظه سقوط بزرگ است و حالا پر تردد در فوتبال‌فارسی. شفر در جایی به صورت دوستانه به خبرنگاری گفت؛ «فرشید فقط یک پنالتی خراب نکرد، این بچه هم آینده خودش را به خطر انداخت هم قهرمانی استقلال را چوب حراج زد و  هم باعث شد خطیر به خواسته‌اش (اخراج) درباره من برسد».
چوب خدا صدا ندارد؟ پس آن شعاری که یکصدا در آزادی طنین‌انداز شد و به صورت سیلی به پرده گوش علیپور خورد چه بود؟ ۶ روز بعد از اینکه رکورددار گلزنی پرسپولیس در ۱۹ دوره لیگ برتر بشوی، ناگهان شعار «حیا کن رها کن» بشنوی! لابد هوادار پرسپولیس نمک‌نشناس است؟ هرگز. آنها از اسفند ۹۷ تا آبان ۹۸ حدود ۹ ماه افت وحشتناک علیپور را دیدند و دم برنیاوردند. هر اعتراضی دلیلی دارد؛ آنها نجیب‌تر از آن هستند که به واسطه هدر رفتن یک پنالتی رفیق نیمه‌راه باشند. هرگز. آنچه کاسه صبر هوادار را لبریز کرد و در هم شکستش، خودخواهی علیپور بود. اگر همانند بازی حذفی درست و بدون ادا و شوآف ضربه می‌زد و گل نمی‌شد باز هوادار معرفت به خرج می‌داد و یکصدا نامش را فریاد می‌زد اما آن چیپ زشت که حتی زیبایی فنی ضربه اسماعیلی را نداشت، دیگر صبری را باقی نگذاشت. علیپور حالا زیر خروارها فشار است و مقصر کسی نیست جز خودش که دنبال گل ساده و حلال نبود. می‌خواست بگوید من بازگشته‌ام‌ و همان قهرمان شما هستم ولی ماحصل نمایشش شد فاجعه چیپ. خبر خوب؛ به گفته کالدرون تا وقتی او سرمربی پرسپولیس است علیپور دیگر اجازه زدن پنالتی ندارد و خبر بد اینکه پرسپولیس هیچ پنالتی‌زنی در ترکیبش نمی‌بیند.
 
رد پای کالدرون
اما درباره کالدرون و نقشش در این قضیه؛ طبیعتا اگر علیپور آن توپ را گل می‌کرد و پرسپولیس به هر نحوی برنده می‌شد کمی سخت بود درباره اشتباهات کالدرون حرف زدن. چون هیچ‌کس آمار سربازان کشته را از فرمانده فاتح نمی‌گیرد اما حالا که ۲ امتیاز خانگی پریده، می‌شود راحت‌تر حرف زد. پرسپولیس نسبت به ۵ هفته ابتدایی، طبیعتا پیشرفت چشمگیری داشته. تیمی که به زور در هر بازی یکی دو موقعیت نصفه و نیمه خلق می‌کرد حالا
دست کم در موقعیت‌سازی حرفی در زمین دارد. اما چرا در هفته نهم، هنوز کالدرون در حال آزمون ‌و خطاست؟ چرا باید شجاع خلیل‌زاده که کارهای تدافعی‌اش هزار مرتبه بهتر از امور تهاجمی‌اش است، ناگهان دفاع راست شود؟ اگر یک بازی دشوار و سخت در خانه حریف بود شاید توجیه داشته باشد اما وقتی حریف در آزادی تنها برای یک امتیاز آمده چرا مدافعی که نه فرار از کنار را بلد است نه سانتر در حرکت را می‌داند و نه قادر به موقعیت‌سازی با بازیکنان کناری‌اش است، ناگهان باید دفاع راست شود؟ کالدرون دقیقا همان اشتباهات شفر را تکرار می‌کند. اگر از بازی شیری ناراضی است، اگر به ماهینی اعتقادی ندارد چرا دست کم به سیامک نعمتی که سابقه بازی خوب در آن منطقه‌ را دارد بها نداد؟ همانگونه که راحت سیدجلال حسینی را میخکوب نیمکت کرد، در صورت علاقه عجیب و بی‌حد و حصر به زوج انصاری و کنعانی‌زادگان بهتر است شجاع را هم بگذارد کنار دست سیدجلال. کالدرون دیگر بهانه‌ای برای نشناختن ترکیب ندارد. جابه‌جایی‌هایش تا امروز جز خسران و امتیازسوزی خروجی دیگری نداشته و اگر قرار به تکرار این روند باشد تردید نکنید او دیگر فرصت عکس انداختن با هیچ جامی را پیدا نمی‌کند. هنوز فاصله زیادی با صدر ایجاد نشده اما کالدرون می‌داند اگر تا نیم‌فصل نتواند خودش را تحمیل کند شاید آن وقت فرجامی شبیه شفر انتظارش را بکشد. پرسپولیس نسبت به یک ماه قبل تغییرات مثبت زیادی داشته اما زنگ خطر یعنی تست بی‌وقت شجاع در دفاع راست. زنگ خطر یعنی انصاری را به سیدجلال و خلیل‌زاده در مرکز خط دفاعی ترجیح دادن. فارغ از خطاهای پرتعداد و بچگانه‌ای که انصاری به راحتی به رقبا می‌دهد، نه او و نه کنعانی‌زادگان بسان شجاع و سیدجلال مالکان مطلق آسمان ۱۸ قدم پرسپولیس نیستند. نشانه فراوان است؛ از گل شوک‌آور شهرخودرو تا گلی که ماشین‌سازی نیمه نخست زد و کمک پرچمش را بالا برد. پرسپولیس چاره‌ای جز حمایت بی‌چون و چرا دست کم تا نیم‌فصل از کالدرون ندارد اما این حمایت قطعا زماندار است، درست مثل قصه تحمل 9 ‌ماهه علیپور.
 

Page Generated in 0/0111 sec