م. نیساری: مجموعه شعر آیینی «شعله در شمعدانی»، از اسماعیل سکاک را انتشارات سوره مهر در 136 صفحه منتشر کرده است. این دفتر شامل غزلها، مثنویها، دوبیتیها و رباعیات شاعر است.شکل سرودن و محتوا و نوع مضمونیابی این مجموعه شعر آیینی که از ذهن و زبان اسماعیل سکاک جاری شده، شباهت تام و تمامی با انواع اشعاری دارد که مداحان میخوانند. یعنی شکی نیست اگر خود اسماعیل سکاک مداح نباشد، اشعارش را در اختیار مداحان قرار میدهد یا اینکه مداحان داوطلبانه طالب اشعار اویند. چون که شعرها و نوع زبان و لحن و نوع بیان، همگی در خدمت فرهنگ مداحی است و محتوا هم خارج از این محدوده نیست؛ یعنی از مراثی تا مدح و مولودیه و ستایش باری تعالی و کعبه و ستودن خصلتی از خصایص اسلامی، همگی جزو نوع اشعاری هستند که بیشتر بهدرد مداحان میخورد و به کار ایشان میآید. اگرچه مخاطبان بسیاری نیز هستند که بهواسطه هیاتیبودن اشعار فلان شاعر، شیفته و دوستدار اینچنین اشعاری هستند.
جامعه مداحان که اغلبشان شاعر هم هستند، بعد از انقلاب بهواسطه هدایت و کلاسهای شعری در کنار تعالیم دینی بسیار فعالند و در میان ایشان چهرههایی مثل غلامرضا سازگار و علی انسانی حضور دارند که از شاعران خوب روزگار ما هستند. علاوه بر ایشان تعدادی از جوانان با استعداد در میان ایشان هستند که در بالابردن سطح کیفی مداحی در کنار سطح کمی بسیار فعالند. همچنین شاعران جوان و میانسالی نیز هستند که بهواسطه کثرت اشعار آیینی، جزو جامعه مداحان هستند یا مراودات نزدیکی با ایشان دارند. یکی از اشعار مجموعهشعر آیینی «شعله در شمعدانی»، از اسماعیل سکاک که بیشتر در حال و هوای مداحی است، چنین است:
«بوسید تا گلوی تو را جد اطهرت
باران اشک ریخت ز چشمان مادرت
اینبار نیز از سفری دور آمدهست
تا آن که باز سیر ببیند مکررت
بر شانههای خویش تو را میکند سوار
دوش نبی شدهست به کرات منبرت
خواندهست در نگاه تو یک روز تلخ را
همراه با تمامی گلهای پرپرت
حالا درست لحظه تعبیر آمدهست
خوابی که دیده بود برای تو خواهرت
او ایستاده، روی لبش یامحمد است
یکسو نشسته جد تو گریان برابرت»
و شعری دیگر باز از همین مجموعه شعر آیینی «شعله در شمعدانی»، از اسماعیل سکاک که خود را به غزل امروز نزدیک کرده است؛ نوع زبان، نوع بیان و تعابیر و همه و همه؛ اگرچه مثل اغلب اشعار مداحی ـ بیشتر بهواسطه ضرورتها و وابستگیهایی که به پیشینهاش دارد ـ هنوز بسیاری از ابیات و مصرعها و جملاتش بر مدار نظم میچرخد؛ اما فضا و فضاسازی غزل ذیل و نمونههای نظیر آن به غزل امروز مانند است؛ غزلی که برای ابو ثماعه صاعدی سروده شده؛ همان که در نماز ظهر عاشورا سپر امام شد در مقابل تیرهای دشمن تا به شهادت رسید:
«در لحظه چکاچک شمشیر شد بلند
نزدیک ظهر بود که تکبیر شد بلند
خورشید بود در وسط آسمان و اشک
از چشمها به صورت تبخیر شد بلند
فرزند کعبه روبهروی قبله ایستاد
قامت که بست، از همهسو تیر شد بلند
میرفت تا شکسته شود حرمت نماز
اللهاکبر از دهن پیر شد بلند
آنقدر تیر خورد به جانش که پر کشید
هرچند گشته بود زمینگیر، شد بلند
تا قدری از حقیقت قرآن بیان شود
یک سر به روی نیزه به تفسیر شد بلند»
اسماعیل سکاک کمتر اهل تخیلورزی و تصویرسازی است؛ او اشعارش را با نوع زبان و بیان و نوع لحنی که انتخاب کرده، میسازد؛ شعری که گاه با کنایهها همراه است. از این رو، اگر در اینگونه موارد کم و کوتاه و ضعیف عمل کند، شعر و غزلش براحتی به دامان نظم میافتد؛ چنان که غزل ذیل که به غیر از بهکارگیری تخیلی ضعیف و نیز تکراری در بیت اول و بیت یکیمانده به آخر، همه ابیات نظم مطلقاند. و از این دست غزل در این دفتر کم نیست:
«یک دانه از انار تبسم به ما بده
مست توایم، جرعهای از خم به ما بده
حالا که دست ما به ضریحت نمیرسد
از دور افتخار تکلم به ما بده
مردم کبوتران تو را دانه میدهند
ما هم کبوتریم، تو گندم به ما بده
تا بوی کاظمین رسد بر مشام ما
اذن دُخول از حرم قم به ما بده
تا هفتبار حاجت ما را تو دادهای
اینبار جان قبله هشتم به ما بده
ما سالهاست با دل خود جنگ میکنیم
مولای جود، روح تفاهم به ما بده
هستی شبیه عترت خود کشتی نجات
آرامشی در اوج تلاطم به ما بده
ما را دخیل پنجره کاظمین کن
قطع امید از همهمردم به ما بده»
نکات دیگر در این مجموعه، آمدن اشعاری است که مداحان برای زمانی که مجلس آرام است و یا ابتدای مجلس است و یا هنوز جمعیت کامل نشده (معمولا در مجالس عادی و نه عزا) میخوانند؛ شعری که تعلیمی است و یا اطلاعات قرآنی یا اسلامی را به مخاطبان انتقال میدهد و یا دانستههای عمومی را بازگو و یا تکرار میکند. مداحان در این زمان متوسل به چنین اشعاری میشوند:
«خدا نخواست زمین بیخلیفه سر بکند
و از نداشتن رهنما ضرر بکند
خدا نخواست که شیطان فریبمان بدهد
بهجای خیر بشر جاهلانه شر بکند...»
نکته دیگر در اشعار اینگونه شاعران، نوع انتخاب بعضی از مضامین و موضوعاتی است که در شعر شاعران غیر مداح یا نیست، یا کمتر یافت میشود؛ مثل موضوع و مضمون «صلوات» که مداحان با آن مدام و یکسره سر و کار دارند:
«آمدی و جلوات از نفست میریزد
رنگ آیینه ذات از نفست میریزد
باز هم با لب قرآن خدا صحبت کن
صدزبان شاخهنبات از نفست میریزد
باز هم لب بگشا، از شب معراج بگو
مژدههای صلوات از نفست میریزد...»
اسماعیل سکاک به نسبت اشعار دیگرش در قالبهای دیگر، در غزلگفتن شاخصتر و موفقتر است. در واقع، در این فرصت، نمیشود همه نکات مثبت غزلهایش را بازگو کرد؛ همانگونه که نمیتوان کاستیها و ضعفهایش را. دوبیتیها و رباعیهای اسماعیل سکاک هم درست شبیه غزلهای اوست؛ یعنی همان کارکردها و عملکردهای مثبت و منفی آنها را دارد اما اشعار دیگرش نمونههای ضعیفشده غزلهای او است. سکاک شاعر غزل است و بهتر است هرچه بیشتر خود را در این زمینه تقویت کند.