printlogo


کد خبر: 212214تاریخ: 1398/8/12 00:00
یادداشتی بر دفتر شعر «پنجره‌فولاد» سروده محمدجواد غفورزاده (شفق)
با آینه‌ رباعی و غزل

 الف. گیلوایی: شعر آیینی یا شعر مذهبی و یا شعر شیعی، 3 نام و عنوان مصطلح است که منظور همان شعر شیعی یا سروده شاعران شیعی در این حوزه است؛ شعری که پس از انقلاب به‌واسطه زمینه‌های مناسب و همواری که برای اینگونه ‌سرودن ایجاد شد، شاعران این عرصه توانستند استعدادهای خود را تمام و کمال بروز داده و پرورش دهند. از این رو، در این راستا انواع و اقسام برنامه‌ها، شب‌های شعر، کنگره‌ها، مسابقات و... تشکیل شد که یکی از آن جلوه‌ها، چاپ انواع و اقسام شعر و مجموعه‌شعر توسط افراد، سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و بنیادهاست. 
دفتر شعر «پنجره‌فولاد»، از محمدجواد غفورزاده (شفق)، در 135 صفحه، توسط «اداره امور فرهنگی آستان قدس رضوی» منتشر شده است. این دفتر در راستای برنامه گسترده‌ای که هدفش تدوین و رواج بهتر شعر شیعی و معرفی بیشتر شاعران شیعی معاصر است، منتشر شده است؛ از این رو، دفترهای دیگری از این مجموعه با عنوان کلی «در سایه‌سار آفتاب» از شاعران دیگر منتشر شده است که این دفتر، نهمین ‌دفتر آن است. 
کلیه اشعار این دفترها در مدح و نعت و مقام امام هشتم حضرت امام رضا (ع) سروده شده‌اند که اصطلاحا به آن اشعار رضوی می‌گویند.
دفتر شعر «پنجره‌فولاد» شامل چند بخش است؛ در هر بخش، ابتدا یک غزل 11 تا 14 بیتی چاپ شده و پس از آن چند رباعی. عناوین این بخش‌ها پس از «اشاره» و «مقدمه» عبارتند از: قطعه‌ای از بهشت، ضامن آهو، پنجره و کبوتر، خورشید ولایت، زیارت، همسایه، شهادت، یا علی‌بن موسی‌الرضا.
ابتدا به غزل‌های این دفتر نگاه کوتاهی می‌کنیم و سپس می‌رسیم به رباعیات آن. همچنین لازم نمی‌بینم که محمدجواد غفورزاده (شفق) را معرفی کنم؛ زیرا هر کس که اهل خواندن و شنیدن شعر مذهبی و شیعی باشد حتما او را به خوبی می‌شناسد؛ اویی را که از پیشکسوتان شعر آیینی در پیش و پس از انقلاب بوده و هست.
شعر محمدجواد غفورزاده (شفق) در راستای شعر سنتی قرار داشته و دارد؛ اگرچه نمی‌توان گفت، شعر انقلاب، بلکه خود انقلاب بی‌تاثیر در شعر غفورزاده نبوده است؛ بی‌تاثیر در شکل و محتوا که البته بیشتر این تاثیر در مضامین جدید بوده است، اما در کل شکل شعر او چندان تغییری نکرده است. از این رو همچنان شفق را می‌توان جزو شاعران سنتی قرار داد.
در سرودن اشعار آیینی یا شیعی که اشعار رضوی یکی از زیرمجموعه‌های آن است، یک نکته بسیار مهم و اساسی وجود دارد و آن این که سراینده و شاعر این اشعار باید در حوزه دین و آیین، شاعر باسوادی باشد. یعنی سواد دینی‌اش باید در حد این باشد که قرآن را و نهج‌البلاغه را بخواند و بداند، احادیث و روایت و تاریخ اسلام و تشیع و بسیاری دیگر را؛ چون اگر نداند، یا تنها احساس‌های پوک بی‌تاثیر و آخ و ناله تحویل مردم خواهد داد یا این که از سواد نصف‌ونیمه دیگران استفاده خواهد کرد و حرف‌های غلط و درست تحویل مردم خواهد داد. از این رو، شاعر آیینی و شیعی بی‌سواد به‌درد نمی‌خورد. اما محمدجواد غفورزاده (شفق) از شاعران آیینی و شیعی به‌دردبخور است و اهل مطالعه و دانش اسلامی. او می‌داند که رسول و ائمه چه فرموده و چه نفرموده‌اند؛ پس مستقیم و غیرمستقیم، اشعار خود را به کلام مقدس ایشان می‌آراید و برای شعر خود دمادم و همواره پشتوانه می‌خرد؛ پشتوانه مذهبی و شیعی:
«گلزار بهشت است غمی نیست در این‌جا
حق را به جز این در حرمی نیست در اینجا
فرمود نبی: روضه‌ای از باغ بهشت است
در سایه گل، خار غمی نیست در این‌جا...»
یا این چند بیت که در تاریخ ثبت است از قول امام رضا‌(ع) که فرمود:
«یا بر سر زانو بگذارید سرم را
یا آن که بخوانید به بالین، پسرم را
شب تا به سحر منتظرم بال نسیمی
از من برساند به مدینه خبرم را
کی باور من بود که از آن حرم پاک
یک روز جدا گردم و بندم نظرم را...»
البته این اشعار رضوی جدید محمدجواد غفورزاده است که بیشتر غزل‌هایش توصیفی است و در آنها شأن و مقام امام با بیان شاعرانه و به‌واسطه تشبیهات و استعاره‌ها ستوده شده است و بخش دیگر این اشعار نیز مرثیه است و در مرثیه بیشتر بیان احساسات و برانگیختن مخاطب شرط است؛ اگرچه در این نوع از کارها نیز خوب است واقعیت‌ها بیان شود و نه صرفا سوز و آه و ناله:
«آفاق همه زیر پر رافت من بود
افسوس بدین جرم شکستند پرم را
یا بیان احساسات زائران است و دوستداران حضرت که آرزومند دیدار او هستید:
«دعا کن ای دل مسکین! که چون کبوترها
سفیر نامه‌بر روضه رضات کنند
یا توصیف حرم است و بارگاه ملکوتی امام:
«در این حرم عقده‌گشا می‌شکفد گل
چون غنچه، دل سربه‌همی نیست در این‌جا»
رباعیات این دفتر علاوه بر دارا بودن نکات و ویژگی‌هایی که برای غزلیات این دفتر برشمردیم، داری نکات و ویژگی‌های دیگری نیز هست؛ یعنی علاوه بر توصیفی ‌بودن، تعلیمی‌بودن، بیان اقوال امام و دیگران درباره ایشان، بیان احساسات زائران و آرزومندی آنان که خواستار زیارتند، مرثیه در شهادت امام، بیان واقعیت‌های تاریخی به اشاره و بسیاری مسائل دیگر، توانسته در بیان کلیات راه و سیره تلاش کند:
«هرکس که شود پاک‌سرشت، از اینجاست
تعیین مسیر سرنوشت، از اینجاست
ای دل! به هزار راه و بیراهه مرو
گر مرد رهی، راه بهشت از اینجاست»
اما مهم‌ترین اتفاق در رباعیات این دفتر، تازه‌شدن نسبی زبان شفق در این قالب نسبت به غزل است. در واقع، این تازگی نشانه‌هایی دارد که یکی از آن نشانه‌ها، امروزی یا امروزی‌ترشدن نوع و لحن بیان و زبان شفق است؛ تغییری که شعر او را ملموس‌تر و محسوس‌تر می‌کند؛ خاصه وقتی از دم‌دستی‌ترین اشیا همچون آینه استفاده می‌کند و با آن به آسانی روبه‌روی امام، نزدیک و صمیمی می‌نشیند و نیز وقتی از نزدیک‌ترین و معصوم‌ترین پرنده، یعنی «یاکریم»، استفاده می‌کند:
«ما آینه‌ایم و روبه‌رویت هستیم
مدهوش شمیم رنگ و بویت هستیم
از ما کرمت را مکن امروز دریغ
عمری‌ست که «یاکریم» کویت هستیم»
و در همین راستا، رباعیاتی که با گفتاری‌شدن، زمینه‌های صمیمیت مخاطب با رباعیات این دفتر را فراهم می‌سازد:
«در توس تجلی بهار است، بهار
بی‌آن که تفاوتی کند لیل و نهار
هر گوشه این حرم در آیینه نور
انگار که حرف می‌زند با زوار».
 

Page Generated in 0/0063 sec