printlogo


کد خبر: 212295تاریخ: 1398/8/14 00:00
شعاری به مثابه پیش‌آگهی آتشی به مثابه آیین

شروین طاهری: چله «انقلاب دوم» هم از راه رسید، در حالی که «روز استکبارستیزی» همچنان حال و هوای خود را برای خیلی‌ها در ایران و حتی دیگر کشورهای جهان حفظ کرده، چرا که «مرگ بر آمریکا» در دنیایی نابرابر که هنوز هم بیش از اندازه آمریکایی است، چالشی حقیقی برای مردمانی مستضعف یا آزاده محسوب می‌شود که نمی‌خواهند زیر چرخ‌های سرمایه‌داری یا در آشوب و جنگ له شوند یا کرختی زندگی مصرفی بود و باش‌شان را منجمد کند. نشان به آن نشان که این هفته در دست کم 15 کشور همسایه، منطقه یا دور دست، مراسمی مردمی به مناسبت سالروز 4 نوامبر برگزار شده است؛ از همایش‌های سوسیالیستی کوبا و ونزوئلا تا آتش زدن آدمک عمو سام و پرچمش در پاکستان و اندونزی. به شکلی غیر‌رسمی‌تر هم صدها تریبون رسانه‌ای و دانشگاهی موافق یا مخالف با پرداختن به آن واقعه تاریخی و پیامدهایش، خواسته یا نا‌خواسته به آنچه «مرگ بر آمریکا» پیش‌آگهی می‌داد، اعتبار می‌بخشند. 
40 سال پیش در روز چهارم نوامبر 1979، دانشجویانی از نسل اول انقلاب، 9 ماه پس از به ثمر نشستن انقلاب اسلامی و سرنگونی تاج و تخت طاغوت داخلی، با تسخیر سفارت ایالات متحده در خیابان تخت جمشید آن زمان تهران، بنای جریانی فرامرزی را برای سرنگونی سلطه جهانی  امپریالیسم گذاشتند. جریانی که یک دهه بعد با فشل شدن نظریه‌های مارکسیستی و سقوط بلوک شرق بر آمده از آن که مهم‌ترین مدعی ایستادگی در برابر کارتل جهانخوار آنگلو- اشکنازی بود، تبدیل به یکه‌تاز میدان مقابله با تک‌قطبی ویرانگر آمریکایی شد. امروز میراث آنهایی که از دیوار ساختمان سفارت آمریکا بالا می‌رفتند، به نسلی رسیده که دیوارهای هژمونی آمریکایی را در منطقه و جهان درمی‌نوردند.
امروز در جهان «پساآمریکا» و در روزگاری که شعارهای آتشین حرکتی که امام خمینی‌(ره) آن را «انقلاب دوم» خوانده بود، در حال عینیت یافتن در جهان پیرامون ما است، دیگر نمی‌توان با بهانه‌جویی‌های دیپلماتیک و روشنفکرمآبانه نسبت به شعار «مرگ بر آمریکا» با شعور مخاطب بازی کرد، آن هم در حالی که در خود واشنگتن، بحث افول و سقوط امپریالیسم آمریکایی، تازه از حلقه متفکران به عرصه عمومی سرایت کرده است. مهم‌ترین تحلیلگران درباره بی‌اعتباری دولت آمریکا می‌نویسند و پرمخاطب‌ترین شبکه‌ها ابعاد این دیدگاه را می‌پراکنند.
 همان‌طور که باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا اعتراف کرده بود، سیزدهم آبان همچنان برای ایرانی‌ها حال و هوای یک جشن ملی را دارد؛ با رسم همیشگی گره کردن مشت‌ها، سردادن «مرگ بر آمریکا» و البته اختتامیه جذاب آتش‌زدن پرچم پیژامه مانندی که دیگر قبح آتش زدنش به قول نشریه تایم در «ایالات متفرقه آمریکا» هم شکسته است. در طول قرون و اعصار، فرهنگ و تمدن را همین رسوم معنادار ساخته‌اند و همین حالا شاهدیم که آیین آتش‌زدن پرچمی که برای بشر معاصر به نمادی اهریمنی تبدیل شده، بیش از آتش‌زدن بته در مراسم چهارشنبه سوری از ایران به سایر کشورهای جهان صادر شده است.
اگر امروز در سومین سال بلبشویی که جانشین به معنای واقعی کلمه یانکی اوباما یعنی دونالد ترامپ در کاخ سفید برپا کرده، از رئیس‌جمهور پیشین دموکرات ایالات متحده بپرسید آیا هنوز هم بر قول 6-5 سال پیش خود استوار است که «آرزوی مرگ برای آمریکا، باعث زندگی برای مردم دیگر» نمی‌شود، بی‌تردید او به عنوان سیاستمداری باهوش و البته سرخورده، در فضای جدید بین‌المللی آن دیدگاه پیشین را تایید نمی‌کند. نه فقط به این خاطر که دیگر در موضع قدرت نیست و جناح سیاسی لیبرال او هم در کنگره جز با استیضاح و عزل «لمپن» جمهوری‌خواه کاخ سفید امیدی به بازگشت به مسند قدرت ندارد، بلکه او نمی‌تواند روند فعلی را  انکار کند که با کمرنگ شدن بساط زورگویی و آتش‌افروزی دستگاه حاکمه واشنگتن، چه اقتصادهای نوین و چه تمدن‌های ریشه‌دار در حال نفس کشیدن و بازیابی هویت خود هستند. 
این نمود حیات جهانی نوین است که در روز سرداده شدن نخستین «مرگ بر آمریکا» متولد شد.

Page Generated in 0/0068 sec