رهبر حکیم انقلاب در دیدار روز یکشنبه بار دیگر از استراتژی آمریکا مبنی بر اصرار و پافشاری برای کشاندن طرف ایرانی پای میز مذاکره سخن گفتند. حضرت آیتالله العظمی خامنهای «اصرار آمریکاییها برای مذاکره با ایران» را به این دلیل عنوان کردند که آمریکاییها نشستن مقامات ایرانی پشت میز مذاکره را به معنای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی میدانند. ایشان همچنین افزودند: اگر مسؤولان جمهوری اسلامی سادهلوحی میکردند و به مذاکره میرفتند، از فشارها و تحریمها هیچ چیزی کم نمیشد، بلکه راه برای طرح رسمی توقعات و تحمیلهای جدید آمریکاییها باز میشد.
اما چرا آمریکاییها در شیوه تقابل با ایران به «منظور تغییر رفتار ایران» به استراتژی فشار و امتیاز از طریق دیپلماسی رسیدند؟
در پاسخ به این سوال باید گفت راه تقابل و مواجهه آمریکا با ایران در 3 گزاره زیر خلاصه میشود: اول آنکه آمریکا که اولین ارتش جهان را اختیار دارد، وارد جنگ نظامی با ایران شود. گزاره دوم، حفظ و تشدید نظام تحریمهای فعلی است. سومین راه هم مذاکره و گرفتن امتیاز بیشتر است.
گزینه نظامی به دلیل تبعات غیرقابل کنترل آن و در واقع به جهت قدرت نظامی ایران، برای آمریکاییها غیر عملی و پرهزینه است.
ماجرای هدف قرار گرفتن پهپاد آمریکایی و «بیعملی» آمریکا نشان داد عملا این گزینه و یا حتی تهدید به حمله نظامی از دستورکار مقامات آمریکایی کنار گذاشته شده است. بنیامین نتانیاهو با آگاهی از همین موضوع، پنجشنبه گذشته در کابینه خود گفت آنها نباید انتظار داشته باشند آمریکا علیه ایران دستکم برای یکسال آینده اقدامی جدی انجام دهد.
البته گزینه نظامی از جمله مواردی بوده است که مقامات و کارشناسان آمریکایی در برهههای مختلف درباره امکان به کارگیری و استفاده از آن صحبت کردند اما نتیجهگیری بحثها در اینباره کنار گذاشته شدن گزینه نظامی در مواجهه با ایران بوده است.
رادن وایدن، سناتور دموکرات ایالت اورگان در جریان جلسه سنا در تاریخ 28/2/94 که موضوع حمله به ایران در بین نمایندگان کنگره و سناتورها داغ شده بود، دلایل چرایی عدم توانایی آمریکا در حمله به ایران را بیان کرد: «عدهای معتقد به نابودی زیرساخت هستهای ایران از طریق نیروی نظامی هستند. طرفداران استفاده از زور به حمله اسرائیل به رآکتور اوسیراک صدام در سال 1981 و نابودی رآکتور سوریه بر اثر حمله اسرائیل در سال 2007 اشاره میکنند.
طرفداران گزینه نظامی تصور میکنند گروه کوچکی از بمبافکنهای آمریکا میتوانند با استفاده از بمبهای سنگرشکن حملات محدودی انجام دهند. این حرف آنهاست و میگویند آمریکا میتواند به آسانی حلقه اصلی چرخه سوخت هستهای در ایران را بشکند و برنامه هستهای ایران را 3 تا 5 سال به عقب بازگرداند. این تحلیل سادهای است. کارشناسان نظامی تصویر بسیار متفاوتی ترسیم کردند. من همه همکاران در اینجا را ترغیب میکنم تحلیل مرکز مطالعات راهبردهای بینالمللی درباره اثرات حملات پیشگیرانه علیه تاسیسات هستهای ایران را که دهم سپتامبر 2011 تجدید چاپ شده است، بخوانند.
این تحلیل میگوید در پی این کارزار عناصر بسیار پیچیده تهاجمی و دفاعی قرار دارد. در اینجا تعداد کمی از آنها را بیان میکنم. راهبرد وسیعتر این است که سیستم رادار و موشکهای ضدهوایی ایران را از بین ببریم. راهبرد وسیعتر این است که باید موشکهای بالستیک ایران و دیگر تسلیحاتی را که ایران میتواند برای حملات تلافیجویانه به کار ببرد، از بین ببریم. یک مسأله روشن است. مسیر جنگ نامعلوم و غیرقابل پیشبینی است. آنچه ما میتوانیم اطمینان داشته باشیم این است که پیچیدگی و آشوب جنگ بسیار ضرر خواهد داشت. ما این را میدانیم زیرا این ماهیت هر نبرد است. تاریخ معاصر شواهد کافی دارد از اینکه گزینه نظامی که ابتدا ساده به نظر میآمد، میتواند کنترلش بسیار دشوار و هزینهبر باشد. از خود این پرسش را بپرسید که کدام رهبر آمریکا تصور میکرد تلاش ما برای از بین بردن اردوگاه آموزشی تروریستی در افغانستان و بیثبات کردن دولت این کشور منجر به 14 سال اشغال، هزاران کشته و تعداد بیشماری معلول و از دست رفتن خزانه ملی بیش از یک تریلیون دلار میشود؟ از خود این پرسش را بپرسید که کدام رهبر آمریکا تصور میکرد حمله به عراق برای از بین بردن تسلیحات کشتار جمعی خیالی که این کشور را از هم پاشید، موجب تقویت ایران و به وجود آمدن داعش میشود؟ علاوه بر این استفاده از گزینه نظامی به جای کاهش، موجب افزایش عزم ایران برای دستیابی به سلاح هستهای خواهد شد. مقامات ایران پس از حمله تصمیم خواهند گرفت اولویت ملی آنها دستیابی به سلاح هستهای است بهطوری که آمریکا و هیچ کشور دیگری جرات حمله مجدد به ایران را نداشته باشد. بنابراین اجازه دهید از گزینه استفاده از زور عبور کنیم. گزینه نظامی به قیمت خون و مال تمام خواهد شد».
در مورد حفظ نظام تحریمها و تشدید آن، باید گفت وضعیت تحریمهای آمریکا علیه ایران در شرایط موجود اصطلاحا به نقطه «اکسترمم» و شدیدترین شرایط تحریمی قابل اجرا رسیده است. شدیدترین تحریمها که از سوی آمریکاییها با عنوان «تحریمهای فلجکننده» یاد میشد با وضع تحریمهای سیسادا در سال 2011 وارد مرحله جدیدی شد و عملا با تحریم نیروی نظامی ایران یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال جاری به نقطه پایانی رسیده است.
هر چند تحریم سپاه پاسداران از جهت تشدید فشار اقتصادی تاثیری بر ایران نداشت با این حال تحریم نیروی نظامی یک کشور بیانگر آن بود که مهرهای در کیسه تحریمهای آمریکا باقی نمانده است.
«ریچارد نفیو» کارشناس آمریکایی مسائل تحریمها به بیخاصیت بودن تحریمهای بیشتر علیه ایران اشاره کرده است.
وی در واکنش به اظهارات وزیر خزانهداری آمریکا که مدعی بود با تحریمهای آمریکا علیه سپاه پاسداران منابع مالی سپاه پاسداران قطع شدهاند، نوشته است: «این یکی دیگر خیلی عجیب است. ما امروز سپاه را تحریم کردیم؟ وای پسر! این خیلی گام بزرگی است... البته اگر بالغ بر یک دهه قبل همین کار را نکرده بودیم. بانک مرکزی چطور؟ ای کاش این یکی هم در لایحه بودجه دفاعی سال ۲۰۱۲ تحریم نشده بود!»
علاوه بر این خو گرفتن ایران با شرایط تحریمی و دست پیدا کردن به شیوههای دور زدن تحریم و همچنین اتکا به توان داخلی و قطع وابستگی به نفت سبب میشود از نقطه عطف فشار تحریمها با گذر زمان کاسته شود. اما آمریکا چگونه از مذاکره با ایران میتواند سود ببرد؟ برای پاسخگویی به این سوال باید به شیوه مذاکراتی آمریکا توجه کرد.
رهبر معظم انقلاب 22 مرداد 97 فرمول مذاکراتی آمریکا را بیان کردند. ایشان تأکید میکنند که آمریکاییها پیش از مذاکرات اهداف اصلی خود را مشخص میکنند و در جریان مذاکرات از این اهداف یک قدم عقب نمینشینند.
حضرت آیتالله خامنهای در بیان فرمول مذاکراتی آمریکا فرمودند:
«آمریکاییها برای مذاکره فرمول خاصی دارند که باید آن را درک کرد و سپس به این سؤال پاسخ داد که آیا هیچ آدم عاقلی با این فرمول مذاکره میکند؟ حقیقت مذاکره در عرف سیاسی «داد و ستد» است؛ آنها در هر مذاکره به پشتوانه قدرت سیاسی، تبلیغاتی و مالی خود تلاش میکنند هرگونه مقاومت در مقابل تحقق اهدافشان را ناکام بگذارند. در ترسیم فرمول مذاکره به سبک آمریکاییها، آنها اولا اهداف اصلی را کاملا مشخص میکنند البته همه این اهداف را اعلام نمیکنند اما در طول مذاکرات با دبه و چانهزنی، همه اهداف را پیگیری میکنند. نکته دوم اینکه آمریکاییها از این اهداف اصلی یک قدم عقب نمینشینند. آمریکاییها در مذاکرات، با الفاظ ظاهرا اطمینانبخش فقط وعده میدهند اما از طرف مقابل امتیازات نقد میخواهند و وعده نمیپذیرند. هر جای مذاکره اگر طرف مقابل از دادن امتیاز نقد امتناع کند، آمریکاییها آنچنان هیاهوی تبلیغاتی و رسانهای در جهان راه میاندازند که معمولا طرف مقابل کم میآورد و دچار انفعال میشود. آنها پس از مذاکرات نیز بهراحتی زیر وعدهها میزنند و به آنها عمل نمیکنند.
برجام نمونه واضح نتیجه مذاکره با آمریکاست که البته برخی خطوط قرمز تعیین شده در آن رعایت نشد. با توجه به فرمول آمریکاییها در مذاکره، هر دولتی در جهان با آنها مذاکره کند، دچار مشکل میشود مگر جهتگیریهایش با واشنگتن یکی باشد که البته دولت فعلی آمریکا حتی به اروپاییها هم زور میگوید. ما فقط وقتی میتوانیم وارد بازی خطرناک مذاکره با آمریکا شویم که از لحاظ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به اقتدار مورد نظرمان برسیم و فشارها و هوچیگریهای او نتواند در ما تأثیر بگذارد اما در حال حاضر مذاکره قطعا به ضرر ما تمام میشود و ممنوع است».
بین 3 گزینه موجود آمریکاییها همچنان بر مذاکره پافشاری میکنند. ترامپ گفته بود بالاخره مقامات ایرانی تن به مذاکره با آمریکا میدهند. در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، حسن روحانی که مذاکره با کشوری که خلف وعده میکند را «حماقت» خوانده بود تا آستانه مذاکره با ترامپ پیش رفت. با این حال شیفتگان مذاکره باید پاسخ دهند عایدی آنان از نشست و برخاست با آمریکا بر سر موضوع هستهای چه بوده است که نشست و برخاست دوباره را طلب میکنند و طرح همهپرسی برای آن میچینند؟