حسن رضایی: فاصله میان حرف و عمل، کم نیست و به گمانم، ششدانگ تمام فریبهای تاریخ در همین فاصله غلطانداز رخ دادهاند. اصلا اگر هر کسی آنچنان که میگفت بود، یحتمل بشر در زندگی، روز ناخوش نمیدید یا لااقل صدی نود گرفتاریهایش حل شده بود. امان اما از این فاصلههای منحوس و مصیبتبار! بشر شیرخام خورده، خوب یا بد، غیب نمیداند، ناصیهخوانی بلد نیست و کارش آزمودن سرد و گرم و تلخ و شیرینهاست. لذا تلخ را جای شیرین و سرد را جای گرم فروختن به او سکه رایجی است. سال 92 وقتی یکی میگفت «اُنچنان رونق اقتصادی ایجاد کنم که مردم اصلا... الخ»، رسانههای اصلاحطلب چنان پروپاگاندایی ایجاد کردند که ذرهای تردید کردن در ایجاد قطعی «اُنچنان رونقی که...» هم کم شجاعت نمیخواست.
با پیش رفتن تاریخ، نقد این رویکرد که بیشباهت به خیالپردازیهای «آلیس در سرزمین عجایب!» نبود، سخت و سختتر شد، گفتند 1000 السی در روز نخست اجرای برجام باز شده! آقای عراقچی خبرنگاران را به اتاقی که چند کامپیوتر داشت برد تا ثابت کند تحریم سوئیفت هم تمام شده و ما وصلیم! 20:30 هم گزارش مفصل داد، گفتند بعد برجام هر روز یک گشایش داریم، منتقدان هم هوچیباز، بیشناسنامه، بیسواد و بزدل سیاسیاند. به خودشان هم 100 تا 100 تا سکه دادند از بیتالمال بابت این همه شهامتی که داشتند و بزدل سیاسی نبودند مثل بقیه. وقت شمردن جوجهها که رسید اما به جای «اُنچنان رونق اقتصادی» و «رفع بالمره همه تحریمها»، گفتند ما جام اخلاق را در فضای بینالملل بالای سر بردهایم. حکایت آن مقدسی که همسایهاش از گرسنگی جان میداد، او اما هر روز از ثواب عظیم نماز جعفر طیار و نافله شب برایش حدیث میکرد!
این شیریننمایی و تلخفروشی اما به مدد مدعیان عقلانیت و آزادی(!) هنوز هم قرار نیست پایانی داشته باشد. چهرهها و رسانههای اصلاحطلب همزمان با تلاش رو به تصاعدشان برای فاصلهگذاری با شاهکارهای حسن روحانی هر روز از قلم و زبان و روزنامه و کانالشان، پتک و شلاق تازهای برای کوفتن بر سر منتقدان رویکرد آلیسی دولت میتراشند. ملت هنوز از خوردن خربزه برجام لرز دارد، آقایان به قیمت زیر پا گذاشتن قانون اساسی و شما بگو فروختن تمام آنچه قابلیت فروش دارد، تمایل دارند افایتیاف، سیافتی، پالرمو و یک دوجین از این اسمهای قلمبه سلمبه دیگر را به حلق ملت بریزند. انگار سر پا ماندن یک ملت با قدمت چندهزار سال تاریخ و فرهنگ، تنها وابسته به خوردن مدام این داروهای تلخ از دست ملیجکان فرنگی است. آدم یک آن میماند اگر اینها راست میگویند، کشور پیش از این چگونه ادامه حیات داده و از هم نپاشیده است؟! راستگویی این حکیمان صدیق البته در فقره برجام بر تمام خرد و کلان ایرانی روشن شده. مصیبت اما فقط این نیست، اینها را هم که بخوریم، تجویز و بهانه تازهای برایمان دارند بلاشک! مثال آن طبیبی که وقتی برای بدحال شدن بیمار چند روز بعد از خوردن دارو بهانهای نداشت، با دیدن پالان خر در حیاط خانه بیمار فلکزده، خطاب به خانوادهاش گفت بیمار خر خورده، گفته بودم از همه چیز پرهیز کند! باز اگر طرف حساب، چرچیل یا حداقل همان جرج بوش چاقوکش بود که اندک آبرو و ظاهری داشت، دردی نبود. درد این است که ملیجکی چون مکرون، دست در دست پریشانگویی مثل بوریس جانسون، همراه با الدنگی همچون ترامپ یکریز نسخه میپیچند و مدعیان اصلاحطلبی هم با ولع، با دست و قلم و رسانه و کانالشان گلو جر میدهند که آهای مردم، دریابید که این نسخه ابنسیناست!
گیرم آقای علمالهدی هم هر هفته حرفی زد که دوستان مخلص و وطنپرست(!) در رسانههای اصلاحطلب توانستند با زدن از پس و پیش آن، تمام منطق منتقدان را به حساب خود لجنمال کنند، جسارتا اما با خرابکاری آن فرزند قبلی خود که مدام دوست دارید به دامن آقای روحانی چسبانده از آن فرار کنید، چه خواهید کرد؟! عبرت گرفتن از برجام اما ظاهرا که نه، باطنا و قاطعا در قاموس این مدعیان عقلانیت(!) نمیگنجد. آقایان ظاهرا ملت ایران را پاندولی میبینند که تنها راه ادامه حیاتش سپردن تعهدات یکطرفه مداوم به غرب و سرگردانی بین خوف و رجا از کدخداهای بیشعور و بی شخصیت جهان خیالی آنهاست. جهانی که در آن آمریکا با یک بمب خود میتواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد! سال 92 کدخداست! سال 97 یک موجود مزاحم است که خروجش از برجام به نفع همه بوده! و مذاکره با او دیوانگی است! سال 98 اما دیدار با نمایندگان کنگرهاش کور را هم شاید شفا دهد!
عمل به توصیههایش- بخوانید دیکتههایش- البته در هر صورت واجب است، خواه در افایتیاف باشد، خواه در سر گردنه حیران یا اصلا بگو دم در جهنم! توصیههایی که تماما به سود ما است، گو اینکه شخص ابنسینا برای بیمار بدحالش نسخه کرده باشد! تردیدی نیست که در آیندهای نهچندان دور نسل آینده به این منطق مضحک خواهد خندید، عجالتا اما شما حضرات عقلانیتدار، اعتدالورز و اصلاحاتچی برای آینده خودتان هم که شده، این حرکت پاندولی و سرگیجهآور را تمام کنید. باور کنید 6 سال کافی است! شخصا درک نمیکنم چرا، ولی ظاهرا خیلی سخت است، با این حال ناامید نباشید و تلاش کنید تا بالاخره بفهمید در این دل بستن مدام به دشمن، آبدوغ خیار هم نیست چه رسد به سیب و گلابی و اُنچنان رونقی! باور کنید سرگیجه زیاد تهوعزاست و دل ملت با کسی که اینگونه با او تا کرده به این زودیها صاف نخواهد شد. ملت پاندول شما نیست! ایضا سرمایه و زمان کشور!