گزارش تحلیلی «وطن امروز» از علل مواضع جنجالی حسن روحانی در آغاز اردوکشیهای انتخاباتی
سخنرانی حسن روحانی در یزد را میتوان سوت شروع دوئل سیاسی وی با سایر رقبایش دانست. سخنرانی پرحاشیهای که آغاز مواضع جنجالبرانگیز او برای سوار شدن بر موج افکار عمومی در ماههای منتهی به انتخابات اسفندماه و متعاقب آن، خرداد 1400 بود. در این میان هرقدر روحانی سعی میکرد با تکیه بر منطق «بهترین دفاع، حمله است» مواضعی هجومی بگیرد و حتی با تکیه بر نوستالژی «بگم بگم»های انتخاباتی که همواره سعی بر محکومیتش داشته از سخنان ناگفتهای حرف بزند که مدعی شده باعث تعطیلی کشور شده است اما باز هم همه تلاشهای وی را میتوان در مقام یک دفاع همهجانبه دانست. تکیه بر «تناقضگویی»، «دگریسازی»، «فعالنمایی خود» و «وظیفهزدایی از دولت» را میتوان شاهکلیدهای اصلی او در این رویکرد تعریف کرد.
پرگویی متناقض برای تغییر فضای عمومی
تعدد حضور روحانی در مجامع عمومی و از سرگیری مباحث سیاسی- تبلیغاتی در عمده آنها یادآور تصویر روسایجمهور در اواخر دوره 4 ساله اول ریاستشان و تلاش برای در چشم بودن با مانور روی افتتاح پروژههای جدید و وعدههای سیاسی است. روحانی که در یک سال گذشته در کمتر مواردی حاضر بود مقابل دیدگان عموم جامعه حاضر شود، حال با بیشفعالی عجیبی سعی میکند سخنرانیهای عمومیاش را افزایش دهد و با مواضع جنجالی و حتی متناقض، خود را در صدر اخبار بگنجاند. برای مثال روحانی شبانه سخن از وجود شغل برای همه و بیکار بودن جمعیت بابت تنبلی خودشان بر زبان میآورد و مدعی میشود دولت وظیفهای در قبال خلق شغل ندارد اما بهناگاه روز بعد وعده تخصیص یارانهای ویژه برای 18میلیون خانوار را میدهد؛ 2 موضعی که به متناقضترین شکل ممکن دولت را فاقد مسؤولیت برای ایجاد اشتغال و در عین حال موظف به پرداخت مستقیم یارانه میبیند، هرچند این تناقض حکایت از یک بیبرنامگی فراگیر دارد اما کمک میکند تا دولت و در راس آن شخص رئیسجمهور فضای عمومی و مطالبات عمومی پیرامون کارآمدی و ناکارآمدی نهاد تحت ریاست خود را به سمت گمانهزنیهای جدید هدایت کند. بر این اساس، طبیعی جلوه میکند در حالی که دولت بهعنوان مخالف افزایش یارانهها وعده رقبای انتخاباتی خود را فاقد پشتوانه اجرایی میدانست، حالا وعدهای مشابه دهد و در همان حال نیز با خوانشی حداقلی، این نهاد را از داشتن وظیفه پیرامون خلق شغل مبرا بداند. در نتیجه حضور مداوم و پرتکرار در انظار عمومی و گرفتن مواضع متضاد در این روزها بهعنوان رویکردی هدفمند برای تغییر فضای عمومی ایران قابل تامل است؛ مواضعی که احتمالا در روزهای آتی رنگ و بوی فرهنگی و اجتماعی نیز به خود گیرد و وحدت افکارعمومی پیرامون مطالبات معیشتی را تبدیل به فضایی متکثر از مباحث جنجالی خلقالساعه کند.
دگریسازی از سایر قوا برای توجیه ناکامی ایدهها
درست در روزهایی که موفقیت قابل توجه قوهقضائیه در مبارزه با مفاسد اقتصادی و تلاش برای اصلاح رویههای ساختاری باعث شده بود تحسین و تمجیدهای زیادی نسبت به این قوه صورت گیرد و حتی این مقوله طرح شود که قوهقضائیه در حال جبران کمکاری دولت و افزایش ظرفیت و سرمایه اجتماعی نظام است، یکباره و بیهیچ مقدمهای روحانی آتش توپخانه خود را در یزد به سمت این قوه نشانه رفت. هرچند در این باره برخی گمانهزنیها این حمله را در قالب دفاعی مقابل محکومیت بستگان وی و دولتمردانش تعریف کردند اما میتوان پیشفرضی جامعتر نسبت به این مهم داشت. استراتژی قدیمی اصلاحطلبان که همواره سعی بر «در قدرت» و «بر قدرت» خواندن داشتهاند بدون وجود مابهازای بیرونی امکانپذیر نیست؛ حمله روحانی به تغییر مشی قوهقضائیه با هر نیت شخصی و غیرشخصی که صورت گرفته باشد مصداقی روشن از پروژه «دگریسازی» برای بیرون از حلقه قدرت نشان دادن دولت توسط رئیس آن است. تلاش روحانی برای خلق این فرضیه که دستهایی داخلی به دنبال ناکارآمد نشان دادن فعالیت و مدیریت دولت او هستند بدون وجود این «دگری» ناکام میماند. او سابق بر این نیز تلاش کرده بود با خلق دوگانه «دیپلماسی- جنگ» فعالیت قوای نظامی را بهعنوان راهبردی برای مهار پروژه دیپلماسی خود تعریف کند و با الفاظی همچون «دولت بیتفنگ» و «دولت با تفنگ» از دل این دوگانه حاکمیتی برای خود جایگاه برونقدرتی تعریف کند. بخش قابل توجهی از تلاشهای روحانی در این زمینه معطوف بر آن خواهد شد تا با این دگریسازیها ناکام ماندن ایدههای سیاسی خویش را محصولی از وجود جریان دیگری در قدرت تفسیر کند که مانع از به ثمر رسیدن ایدههایش شده است. حمله روحانی به قوهقضائیه بیشباهت به حمله او به نهادهای نظامی در مناظرات انتخاباتی نبود، جایی که او آزمایشهای موشکی این نهادها را بهعنوان تلاشی هدفمند برای زمین زدن برجام خود میدانست.
فعالیت سیاسی برای توجیه انفعال مدیریتی
در شرایطی که دولت به تعطیلی ایده در حکمرانی و مدیریت رسیده است، روحانی چگونه با افکار عمومی مواجه میشود؟ بویژه با نزدیک شدن به انتخابات مجلس شورای اسلامی که ضعفهای متعدد دولت وی از سوی گروههای مختلف سیاسی حتی اصلاحطلبان واگویه میشود که هماکنون نیز زمزمههایی از آن را میشنویم، او چگونه میتواند از خود و دولتش دفاع کند تا بازنده انتخابات امسال و به تبع آن کاندیدای مورد حمایتش، بازنده انتخابات سال 1400 نباشد؟ راهحل روحانی همان راهحلی است که از ابتدای دولتش با آن مانوس بوده است؛ «سیاسی کردن» موضوعات و ایجاد «دعوای سیاسی» برای به حاشیه بردن انفعال مدیریتی. بهعنوان مثال چنین رویکردی از سوی رئیسجمهور برای به نتیجه رساندن برجام، که روحانی آن را بزرگترین دستاورد دولتش میداند، به کار گرفته شد. روحانی و وزرای کابینه او در آستانه هر دور از مذاکرات هستهای، سخنرانیها و اظهارات خود را در مجامع عمومی، رسانهها، افتتاحیهها و سفرهای استانی افزایش میدادند. خط محوری همه این سخنرانیها یک گزاره بود؛ «حل تمام مشکلات کشور بویژه مشکلات اقتصادی منوط به تصویب برجام است». در همین راستا عجیبترین جمله نیز مختص خود جناب روحانی است:«ما وقتی میگوییم باید تحریمهای ظالمانه رفع شود بعضیها چشمانشان زیاد نچرخد. تحریمهای ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانکها احیا شوند. آنها که ملت ما را تحریم کردهاند ظلم بزرگی مرتکب شدهاند اما عدهای در داخل هم نمیدانستند تحریم چیست». روحانی این اظهارات را یک ماه پیش از توافق برجام یعنی خردادماه 1394 و در مراسم گرامیداشت هفته محیط زیست به زبان آورد. حال نیز وقتی دست روحانی و دولت وی در برابر مردم «خالی» است، «فن قدیمی» دوباره تکرار میشود؛ رنگ سیاست پاشیدن به هر موضوعی حتی اگر آن موضوع، برخورد با مفاسد اقتصادی باشد.
مسؤولیتگریزی برای وظیفهزدایی
راهبرد روحانی در «سیاسی کردن موضوعات» با وظیفهزدایی و فرستادن توپ به زمین اشخاص یا جناحهای دیگر تکامل پیدا میکند. روحانی که «خود» را در کسب آنچه دستاورد به حساب میآورد، «فعال ما یشاء» میداند اما در بنبستهای ایجادشده در نتیجه سیاستهای دولتش، «دیگران» را «مقصر» معرفی میکند. اظهارات اخیر وی درباره مذاکره با آمریکا در همین راستا قابل تحلیل است. حسن روحانی روز گذشته با اشاره به سفر اخیرش به نیویورک گفت:«در نیویورک پیشنهادات نسبتا خوبی داده شد و میتوانستم تصمیم بگیرم که تحریم را بشکنیم و شرایط طوری بود که باید به رئیسجمهور آمریکا اعتماد میکردیم که کار بسیار سختی بود، شاید اگر رئیسجمهور دیگری در آمریکا بود این کار تا اول مهرماه انجام و تمام میشد».رئیسجمهوری در حالی تاکید بر ادامه سیاست مذاکراتیاش دارد که روز دوشنبه به صورت تلویحی از آمادگیاش برای مذاکره با آمریکا سخن گفته بود:«خط قرمز ما این است حقوق ما محفوظ بماند و در مسیری که حرکت میکنیم عزت ملی ما محفوظ بماند و اینکه بنشینیم و برای منافع ملی در چارچوب عزت ملی حرف بزنیم، چیزی است که خداوند به ما امر کرده و راه ما بوده و پیامبر ما با همه حرف میزد و پیمان میبست و با کفار پیمان میبست و پیمان را میشکستند، دوباره پیمان میبست؛ راه این است و کسی که پیمان میشکند، ضرر میکند».روحانی اما با پررنگ کردن این گزاره دنبال آن است که مسؤولیت به بنبست کشیده شدن برجام را برعهده نگیرد، در حالی که او باید پاسخ دهد مگر خود او نامه اوباما و وزیر خارجهاش، امضای کری را تعهد و تضمینی برای پابرجا بودن برجام نمیدانستند؟ مگر روحانی معتقد نبود برجام حلال مشکلات است، او باید پاسخ دهد کدام مشکل با برجام برطرف شده است؟ روحانی پاسخ این سؤالات را میداند. او حتی میداند مذاکرات مجدد با آمریکا نیز گرهی از مشکلات کشور باز نمیکند اما برای دادن آدرس اشتباه به مردم باید بر طبل مذاکره بکوبد.