مهدی طاهرخانی*: تا قبل از خروج رسمی کارلوس کیروش از بدنه فوتبال ایران، سیاست وزارت ورزش (در دوره سلطانیفر) به گونهای بود که سعی میشد دستکم در ظاهر درباره وضعیت تیمملی صحبتی نشود اما کاملا مشخص و مبرهن بود که وزارتخانه، کوچکترین علاقهای به ماندن کیروش در ایران نداشت. یکسری اتفاقات بود که زمان حضور تیمملی فوتبال ایران در کمپ روسیه (جامجهانی 2018) رخ داد که هرگز رسانهای نشد اما طبیعتا وزیر ورزش بعد از دیدار با کیروش و صحبتهایی که بعدا رد و بدل شد، علاقهمند بود فرد دیگری سکان هدایت تیمملی را در دست بگیرد.
کسی چه میداند شاید پیش از این، مدیران فوتبالی در کشورهای گوناگون به یک تجربه خاص، بکر و ناگفتنی رسیده بودند که پیرو آن در هیچ برههای، یک خارجی را به مدت 8 سال، بالای سر تیمملی کشورشان نگذاشتند؛ تجربیاتی که در ایران خیلی از آنها حتی رسانهای هم نشد اما آنهایی که در یک سال آخر کنار کیروش و تیمملی بودند شهادت میدهند او تا چه حد به ریزترین و جزئیترین مسائل داخلی ما آگاه بود و میدانست یک جمله در مصاحبه فلان مدیر یا وزیر چه بار معنایی دارد.
نه ویلموتس را باید با کیروش مقایسه کرد و نه هیچ مربی دیگری را در جهان. اگر قرار به قیاس است، باید امروز مربی بلژیکی را با سال اول کیروش وزن و فهم کرد؛ برههای که کیروش هیچ چیزی از مناسبات فوتبال ما نمیدانست و کلا متوجه نبود چه رابطهای بین فدراسیون و وزارت ورزش حاکم است.
* تجربه ای که کی روش کسب کرد
هر تجربهای بدون شک سود و ضررهایش را در طول یک بازه مشخص نشان میدهد. درست یا غلط ما برای نخستینبار در تاریخ فوتبالمان به یک خارجی، 8 سال اعتماد کردیم. کیروش آنقدر ماند که کاملا ایرانیزه شد. حریصوار عاشق شنیدن راهکارهای مشاورانش بود. درباره هر موضوعی که خودش نمیدانست در ایران باید از چه روشی استفاده کند از مشاوران سوال میکرد.
مثلا تعریفهایش از هدایتی؛ اگرچه مربی پرتغالی بعدا هر نوع مراودهای با او را بهواسطه وضعیت قضایی عابربانک سابق فوتبال ایران تکذیب کرد اما هنوز عکس و فیلمهای حضور هدایتی برای جذب امیری، سیدجلال و بیرانوند در اردوی تیمملی با یک سرچ ساده در فضای مجازی یافت میشود. افرادی هستند که آن شب در اردوی تیمملی بودند و شهادت میدهند هدایتی با چمدان پر از ارز آمد تا پاداش جامجهانی 2014 را بدهد، سپس با اجازه کیروش به اتاق چند بازیکن رفت برای مهیا کردن انتقالشان به پرسپولیس؛ عملیاتی کاملا موفقیتآمیز.
کیروش 8 سال اینجا ماند و روزهای آخر تمام قد مقابل وزارت ورزش و وزیر ایستاد. چند نفر میدانند وقتی وزیر به همراه محافظش پا به هتل تیمملی در روسیه گذاشت، کیروش با چند دقیقه تاخیر عامدانه، نزد وزیر آمد؟ یک زمانی در درگیری معروف دادگان و علیآبادی که اولی رئیس فدراسیون بود و دومی رئیس سازمان تربیت بدنی وقت (معادل وزارت ورزش امروزی) همه متوجه شدند چگونه 10 دقیقه قبل از حضور علیآبادی در کمپ تیمملی، دادگان همه بازیکنان را با اتوبوس از کمپ خارج کرد؛ یک لج و لجبازی خندهدار که سریع هم رسانهای شد اما اتفاقاتی که پیرامون کیروش و وزارت ورزش و حتی فدراسیون فوتبال رخ داد، خیلیهایش دور از چشم اهالی رسانه بود. وزیر ورزش آمده بود تا سهمی از افتخارآفرینی تیمملی در جامجهانی را از آن خود کند و کیروش بهواسطه بدقولیهای مالی که از آنها خسته شده بود، همه تلاشش را کرد تا به روش خودش تلافی کند. وزیر آن روز آنقدر برای شوآف عجله داشت که محافظش توأمان با حفظ سمت اصلی، نقش عکاس و مدیر تبلیغاتی را هم ایفا کرد.
* نقش وزیر در تغییر سرمربی تیم ملی
کیروش 8 سال در فوتبال ایران ماند و در طول 4 سال، ایران بهترین تیم آسیا در رنکینگ فیفا بود. اگرچه در 2 جام ملتهای آسیا، دستمان از رسیدن به جام کوتاه ماند اما 2 صعود و چند نمایش خوب در جامجهانی داشتیم. فوتبال ایران 8 سال بهای کسب تجربه را پرداخت کرد و سودش را نیز برد.
اما قهرمان نشدن تیمملی در جام ملتها ایستگاه پایانی کیروش بود. برخلاف آن چیزی که خیلیها تصور میکنند کیروش در صورت تمایل ایران، ترجیح میداد در این سن و سال همچنان در خاورمیانه، که فاصله کوتاهتری را نسبت به آمریکای جنوبی با پرتغال دارد، فعالیت کند. تفاوت ارقام قرارداد 2 کشور (ایران و کلمبیا) هم به گونهای نبود که او همانند برانکو هول کند و از قبل نقشه فرار بدون پرداخت غرامت را بکشد!
اما وزارت ورزش بهواسطه مسائلی که خیلی از آنها هرگز رسانهای نشد، ترجیح داد با این رقم نسبتا بالا، گزینه خارجی دیگری را بیاورد. در اینکه مهدی تاج چه نظری درباره کیروش داشت نمیشود با اطمینان حرف زد اما واکنش وزارت ورزش بخوبی نشان میدهد آنها منتظر خروج او بودند. طلوع دوباره و صف کردن نام چند مربی بزرگ جهان فوتبال، کلیدواژههایی بود که مازیار ناظمی به عنوان زبان گویای وزارت ورزش آنها را در صفحه رسمی توئیترش رسانهای کرد.
وضع امروز تیم ملی ایران با ویلموتس به واسطه 2 شکست خارج از خانه متزلزل شده است. وزیر ورزش هم سرانجام روز چهارشنبه گذشته در حیاط پاستور صریحا در اینباره اظهارنظر کرد. اما نباید فراموش کرد که اگر امروز کیروش نیست، تنها به این خاطر است که وزارتخانه علاقهای به ماندن او نداشت. از این رو بهتر است همانگونه که تاج به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال مجبور است ولو در ظاهر از ویلموتس حمایت کند، موضع وزارت ورزش هم همین حمایت ظاهری باشد. آنها با اهرمهای خاص، تاج را مجبور به تعویض کیروش کردند و اینک طبیعتا باید در برابر مربی تازهوارد صبر پیشه کنند.
* وظیفه اخلاقی و حرفه ای
بدون شک در دور برگشت از سد کامبوج و هنگکنگ میگذریم و تنها به 2 برد خانگی برابر عراق و بحرین محتاجیم تا به عنوان تیم اول از گروهمان صعود کنیم. در چنین برههای نه اخلاقی است و نه حرفهای که وزارت ورزش برای اینکه خودش را همدرد توده و ناراحت از نتایج نشان دهد، لباس اپوزیسیون بپوشد و به گونهای پشت فدراسیون را خالی کند.
از همان ابتدا هم مشخص بود نه زیدان و مورینیو پا به خاورمیانه متلاطم میگذارند و نه کلینزمن و دیگران. درست یا غلط، انتخاب فدراسیون یک مربی نسبتا معروف مثل ویلموتس با کارنامهای خاکستری بود. همانگونه که پیشتر همه بازیکنان تیمملی، فدراسیون فوتبال و مابقی پشت کیروش بودند، حرفهای است تا پایان این مرحله، همه پشت ویلموتس باقی بمانند، چراکه با 2 برد خانگی همه چیز به نفع ما تغییر میکند.
البته در این بین باید چند موضوع کاملا مشخص شود؛ نخست اینکه فدراسیون فوتبال صریحا بگوید مبلغ قرارداد ویلموتس آیا همان 3 میلیون یورویی است که ایجنت او به رسانههای خارجی گفته است؟ سپس مشخص شود آیا در قرارداد او ذکر شده که تعداد روزهای مرخصیاش چند روز است و باید بازیهای لیگ را از نزدیک تماشا کند یا نه؟ وزیر ورزش صریحا عنوان کرده حقوق چندماه آینده ویلموتس پرداخت شده و اگر چنین موضوعی صحت داشته باشد (بعدا نگویند به واسطه تحریمها پول را نتوانستیم منتقل کنیم) باید این انتظار را داشت تا سرمربی بلژیکی بازیهای لیگ را از نزدیک تماشا کند.
آسانگیریهای ویلموتس، لغو نکردن بازیهای لیگ برای بیشتر کردن روزهای اردوی تیمملی و چند اتفاق دیگر دلیل اصلی 2 باخت متوالی ما به بحرین و عراق بود. ما از دوران فوقالعاده شور و افراطی کیروش که شاهد دعوا بر سر ریزترین مسائل بودیم، به دوره عجیب مربی بلژیکی رسیدیم. او هنوز تصور میکند مربی تیمملی فوتبال بلژیک است که با 3 جلسه تمرین بازیکنانی مثل «لوکاکو» و «آزار» در تیمش هستند و میتوانند چشم بسته یکدیگر را پیدا کنند؛ موضوعی که کیروش 8 سال آن را به اهالی فوتبال ایران گوشزد کرد. او بارها گفت فرق کیفی بازیکنان ایران و پرتغال آنقدر زیاد است که اگر آنها با 4 جلسه تمرینی آماده بازی در تیمملی میشوند این تعداد برای ایران دست کم باید 8 تا 12 جلسه تمرینی باشد. با فرمول کیروش سالها تیم شکستناپذیر آسیا بودیم و 5 سال متوالی هرگز غافلگیر نشدیم.
* دلسوزی برای پولی که هزینه کردیم
آیا میلیونها یورو خرج کیروش کردیم و آن همه تجربه را به بهای سنگینی به دست آوردیم که امروز به همین راحتی همه را به اسم پایان دوره «کیروشیسم» دم در بگذاریم تا ماشین زباله از راه برسد و با خود ببرد؟ برگزاری منظم لیگ قطعا خواسته همه اهالی فوتبال است اما خواسته اولی و مهمتر همه ما صعود به جامجهانی است. از خودمان تا حالا پرسیدهایم اگر به جامجهانی صعود نکنیم، خروجی این فوتبال تقریبا دولتی و بیسود مالی برای ما چیست؟
صحبت از لیگ برتر جزیره نمیکنیم که به درستی ادعا دارد 20 باشگاه خصوصی یا به عبارتی 20 بنگاه اقتصادی به فکر سود و ضرر مالی خود هستند و اگر تیمملی فوتبال انگلیس، 50 سال هم هیچ عنوانی را کسب نمیکند در عوض لیگ آن کشور، گرانقیمتترین لیگ جهان است با سود مالی بالای یک میلیارد یورو در سال؛ گردش مالی وحشتناک و عظیمی که در آنجا فوتبال را به عنوان یک بیزنس کاملا خصوصی توجیه میکند، از این رو شاید آنجا تیمملی فوتبال این کشور بعضا اولویت چندم باشگاهها باشد.
آنجا با نهایت ارفاق برای بازیهای ملی همان چند جلسه تمرین را میگذارند تا خدشهای به چرخه عظیم سودآوری لیگ وارد نشود اما آیا در مناسبات مالی لیگ ما که کلا چند تیم نیمهخصوصی دارد و مابقی تا آرنج دستشان در جیب دولت است، همان گردش مالی حاکم است؟
حالا که فوتبال ما همانند آنها دارای تراز مثبت مالی نیست و کلا چیزی به اسم سود در آن جریان ندارد، چرا لغو کردن چند بازی لیگ باید این همه برایمان سخت و دردناک باشد؟ مگر در طول 8 سالی که کیروش بود لیگ به پایان نرسید؟ ما چارهای نداریم جز طولانیتر کردن اردوهای تیمملی.
کیروش رفت اما دستکم دلمان برای تجربهای که برای بهدست آوردنش آن همه هزینه کردیم بسوزد. نمیگوییم ویلموتس همان مسیر کیروش را برود و با شمردن دندانهایمان آن نمایشها را برایمان تکرار کند اما لااقل حافظ میراث مثبت او باشیم.
دبیر گروه ورزشی*