printlogo


کد خبر: 213151تاریخ: 1398/9/6 00:00
هوشیاری، پختگی و نجابت مردم در جریان اعتراضات اخیر حجت را بر مسؤولان تمام کرد
نوبت قدردانی از مردم است
* «قدردانی دولتی» از «نجابت ملی» جز با در پیش گرفتن مسیر اصلاح روند مدیریتی کشور قابل تحقق نیست

یونس مولایی*: 1- تیر 78، دی 88 و حالا آذر 98 را چه به حسب تصادفی 10 ساله و چه به حسب نقشه‌ای بر مدار سال‌هایی با واحد 8 به حساب آوریم، می‌توان در افقی ممتد و یکسان تصور کرد، به گونه‌ای که اگر ده‌ها سال بعد تاریخ‌دانی به دوره معاصر ما تمرکز کند با بحران‌هایی 10 ساله مواجه خواهد شد. فتنه 78 و آشوب‌های خیابانی آن هرچند در قیاس با آنچه در سال‌های 88 و 98 رخ داد گستره و قیاسی کوچک دارد اما خود آغاز یک پوست‌اندازی جدید در سپهر سیاسی ایران محسوب می‌شود؛ حادثه‌ای که می‌توان آن را اولین دوگانه‌سازی جدی میان نیروهای درون حکومت برای به چالش کشیدن کلیت نظام سیاسی تصور کرد. رفرمیست‌هایی که خود از معبر انتخابات وارد عالی‌ترین سطوح حاکمیتی شدند، تبدیل به رادیکال‌های ضدقدرتی برای زمین زدن حاکمیت یا وادار کردن آن به عقب‌نشینی شدند و فضا را به سمتی بردند که در مدتی کمتر از یک هفته ظرفیت اجتماعی نظام خود را در پوشش تظاهرات سراسری 23 تیر نشان داد. گذر ایام و رسیدن به انتخابات سال 88 بار دیگر چنین چالشی را با خط‌کشی‌هایی کم‌وبیش مشابه سال 78 عینیت بخشید اما این بار نقاب‌ها کمی بالاتر از 10 سال قبل رفته و موج رادیکالیسم فراگیرتر شده بود، به گونه‌ای که اگر سال 78 عمده رهبران آشوب‌ها سعی بر اداره آن از پشت‌پرده حوادث داشتند این بار مشی فعالیت آنها به‌مراتب عریان‌تر از سابق بود و با حضور رسمی خود سعی بر در پیش گرفتن موجی رادیکال‌تر داشتند. اگر شعارهای رادیکال سال 78 از دهان چهره‌هایی نقاب‌پوش شنیده می‌شد، این‌بار اما می‌شد ردپای آنها را در میان بیانیه‌های سیاسی و موضع‌گیری‌های رسمی بخشی از بدنه سیاسی خود حاکمیت مشاهده کرد. عبور از کلیت جمهوری اسلامی، نفی اصولی همچون ولایت فقیه، مقابل هم تعریف کردن ایران‌دوستی با حمایت از محور مقاومت و... تنها بخش کوچکی از این فراگیری موج رادیکالیسم محسوب می‌شد، با این همه حضور خیابانی و به‌یادماندنی مردم در 9 دی موجبات زمینگیر شدن این موج ویرانگر را مهیا کرد. گذر ایام و رسیدن به حوادث تلخ هفته گذشته و آشوب‌های فراگیری که این بار موج رادیکال و ویرانی‌طلبانه آن بسیار مشهودتر از آنچه در سال‌های 78 و 88 گذشته بود پدیدار شد، بار دیگر حضور مردمی دیگری را در قالب راهپیمایی 4 آذر جلوه‌گر کرد.

2- هر چند این روزها عمده تمرکز رسانه‌ای بر ذات حضور و کمیت و کیفیت مردمی است که خود را معترضانی در مخالفت با متعرضان تعریف می‌کردند اما نکته‌ای که نمی‌توان به‌سادگی از آن عبور کرد، جنس بلوغ این تجمع و متقابلا تفاوت مشی پیشقراولان حوادثی همچون سال‌های 78 و 88 با آشوب‌های سال 98 است. در وجه اول قضیه آنچه مشهود است اینکه مهم‌ترین عامل تمایز شرکت‌کنندگان در راهپیمایی سال 98 با راهپیمایی سال‌های 78 و 88 را می‌توان در عنصر «اعتراضی» آنها تعریف کرد. اگر تیر78 این راهپیمایی صرفا تجدید پیمان با نظام سیاسی در مقابل گروهی آشوبگر بود یا دی 88 در قالب یک حرکت خودجوش فراگیر در محکومیت هتک حرمت مقدسات و فتنه سیاسی خود را جلوه‌گر کرد اما آذر98 اساسا ماهیتی متفاوت داشت و این‌بار شرکت‌کنندگان در راهپیمایی خودشان را پیش از هر چیز معترضانی می‌دانستند که می‌خواهند مقابل به انحراف رفتن مسیر اعتراض‌شان ایستادگی کنند و بلوغ سیاسی خود را در اعتراضات اینچنینی به نمایش گذارند و به همین دلیل در میان شعارها و پلاکاردهایی که در دست شرکت‌کنندگان بود پا به پای برائت از اشرار و آشوب‌طلبان می‌شد به موج برائت از عاملان شکل‌گیری بستر اولیه اعتراض و دولتمردان نظر انداخت. در نتیجه می‌توان راهپیمایی 4 آذر 98 را از جهاتی یک اجتماع بالغ‌تر نسبت به آنچه در سال‌های 78 و 88 شکل گرفته بود، دانست.
3- روی دیگر سکه بلوغ و نجابت مردمی را که در ظرفی 10 ساله مورد اشاره قرار گرفت می‌توان در وقاحت جریانی دیگر مشاهده کرد. انتشار نامه 77 فعال اصلاح‌طلب که بخش عمده آنها در حال حاضر یا در گذشته در مسندهای مهم حکومتی حضور داشتند، جلوه‌ای از عریان ساختن چهره خویش در مناسبات سیاسی است؛ اصلاح‌طلبانی که سال 78 و به شکلی عامدانه در عین حمایت از بستر فتنه 78 فاعلیت خود را در میان حوادث کتمان می‌کردند و سال 88 نیز در عین راهبری فتنه 88 مباحثی همچون پیاده نظام بودن این جریان برای فشار خارجی به جمهوری اسلامی و... را نشانی از یک سوءتفاهم سیاسی یا توهم توطئه می‌دانستند، این‌بار و در سال 98، آن هم زمانی که در سایه ناکارآمدی دولت منتخب خود جامعه را به سمت آستانه‌ای از انفجار بردند، با کاسبی سیاسی نسبت به این موج آشوب‌طلبی چراغ سبزی به طرف‌های خارجی برای وارد کردن فشار حداکثری صادر کردند. محکوم کردن ایران به تعارض با نظام جهانی آن هم در برهه‌ای از زمان که اجماعی فراگیر نسبت به عهدشکنی و خروج غیرقانونی آمریکا از توافق هسته‌ای به‌وجود آمده است و تبدیل کردن این محکومیت فرضی به عامل اصلی نارضایتی عمومی، نشانی از بلوغ کامل در جهت پیاده‌نظامی آمریکا در میانه تحولات سیاسی و اجتماعی ایران دارد.
4- فارغ از فضای حاکم میان دوگانه نجابت و وقاحت سیاسی که خود را در قالب حوادث 10 ساله عینیت بخشیده است، امری که نباید مورد فراموشی قرار گیرد «قدردانی دولتی» از این «نجابت ملی» است که جز با در پیش گرفتن مسیر اصلاح روند مدیریتی کشور قابل تحقق نیست. مردمی که برخلاف تیر 78 و دی 88 این‌بار خود در عین معترض بودن برای صیانت از کیان ملی و نظم مرکزی به خیابان‌ها آمدند، حاملان پیام «امید» برای تغییر مشروع و قانونی مسیر مدیریت اجرایی کشور هستند که در صورت ندیدن چنین نمودی از همپوشانی میان بلوغ سیاسی خود و روند اجرایی کشور سرخورده خواهند شد. دولت امروز در میانه این آوردگاه قرار گرفته است و باید میان قدردانی از نجابت سیاسی مردم و همراهی با وقاحت سیاسی گروهی که توصیف‌شان رفت یکی را انتخاب کند.
5- از سوی دیگر مجلس شورای اسلامی به‌مثابه «خانه ملت» نیز باید حداقل وظیفه قانونی‌اش را که بنا بر اصل تفکیک قوا فلسفه ذاتی این نهاد نیز به حساب می‌آید محقق کند. نظارت راستین بر رفتار دولت و اصلاح رویه‌ها و قوانین مخل زندگی و رفاه مردم از جمله وظایف اساسی مجلس شورای اسلامی است. مجلس دهم اما در گرداب «سیاسی‌بازی»، بیشتر تایید‌کننده سلیقه‌های قوه اجرایی بوده است. به بیان دیگر، در طول عمر این مجلس نه‌تنها تفکیک کارکردی میان این 2 قوه پررنگ نبوده، بلکه مجلس با فراموش کردن نقش نظارتی، ریل‌گذار اقدامات و سیاست‌های پرحاشیه دولت بوده است؛ سیاست‌هایی که مجلس باید به آن لگام می‌زد.  
تصویب برجام موضوعی که خاتمه‌دهنده 12 سال مذاکرات هسته‌ای بوده است در 20 دقیقه، مشتی نمونه خروار از عملکرد مجلس در مواجهه با دولت بوده است. قدردانی مجلس از رفتار نجیبانه مردم در پررنگ کردن بعد نظارتی و در واکنش به خواسته اخیر مردم با پیگیری اصلاح طرح سهمیه‌بندی بنزین در بهارستان منعکس می‌شود. 
 
روزنامه‌نگار*

Page Generated in 0/0072 sec