printlogo


کد خبر: 213157تاریخ: 1398/9/6 00:00
وقتی حیات سرمایه‌داری تبدیل به فیلمی ترسناک می‌شود
جوکر؛ بن‌بست سیاست مدرن غرب

اسلاوی ژیژک*: تقدیس‌کنندگان خشونت، فیلم جوکر را اعتباری بالقوه به نام خود می‌دانند اما معلوم است که این اثر نه محرکی برای خشونت، بلکه قضاوتی است بر نواقص سامانه سیاسی مدرن. فیلم بسیار تحسین‌شده «تاد فیلیپس» با درخشش «خواکین فینیکس» تقریبا به اندازه کافی از سوی هر کس و هر جایی نقد مثبت شده؛ از جمعیت بیداری (آفریقایی‌تباران آمریکایی) گرفته تا ارتش ایالات‌متحده، همگی معتقدند ممکن است این انگیزه‌ای برای پیشگیری از رفتار خشن توسط افراد شرور پدید آورد. 
با این حال منتقدان فیلم تا حدودی بر پیام زیرین آن چشم بستند. این اثر نه درباره یک فرد دچار روان‌پریشی، بلکه در باب ناامیدی از نفس بهترین نظام سیاسی متصور ما است، حتی اگر هنوز خیلی‌ها این موضوع را کتمان کنند.
باید در 2 مورد به هالیوود و مخاطبانش تبریک بگوییم: اول اینکه چنین فیلمی اجازه می‌دهد با تصویر بسیار تاریک سرمایه‌داری به‌غایت توسعه‌یافته مواجه شویم؛ تصویری کابوس‌گونه که برخی منتقدان را واداشته این فیلم را در ژانر «اجتماعی ترسناک» دسته‌بندی کنند. معمولا فیلم‌های (ژانر) اجتماعی هستند که مسائل اجتماعی را تشریح می‌کنند و ژانر وحشت چیز دیگری است. گرد آوردن این دو در قالب یک ژانر زمانی میسر است که بسیاری از پدیده‌ها در زندگی اجتماعی عادی ما تبدیل به پدیده‌هایی شوند که به فیلم‌های ترسناک تعلق دارند.
حتی جالب‌تر می‌شود وقتی مشاهده می‌کنیم که چگونه  واکنش‌ها به این فیلم، طیفی کامل از وابستگی‌های سیاسی در ایالات‌متحده را به صف می‌کند. از یک طرف محافظه‌کاران می‌ترسیدند که این فیلم محرکی برای خشونت باشد که این ادعای چرندی است. هیچ خشونتی توسط جوکر ترویج نیافته است، بلکه برعکس خشونت را تشریح کرده و شما را در رابطه با خطر آن هشدار می‌دهد.
از طرفی مثل همیشه، بعضی افراد ظاهرالصلاح سیاسی می‌ترسیدند که فیلم از کلیشه‌های نژادپرستانه بهره برده و خشونت را تقدیر کند که این هم غیرمنصفانه است. یکی از جالب‌ترین مواضع را «مایکل مور»، مستندساز چپگرا اتخاذ کرد؛ کسی که فیلم را به‌عنوان شرحی منصفانه از واقعیت آن فقرایی مورد تمجید قرار داد که در آمریکا محروم مانده و توسط طرح سلامت پوشش داده نشده‌اند. 
ایده او این است که فیلم به بیان نحوه خیزش چهره‌هایی مثل جوکر می‌پردازد. این یک  تصویرسازی انتقادی از واقعیت آمریکایی است که می‌تواند افرادی چون جوکر را به دنیا آورد. با او موافقم اما شاید کمی فراتر هم بروم.
 
* بن‌بست نهیلیسم1
گمان می‌کنم آنچه اهمیت دارد این است که چهره جوکر در انتها، هنگامی که به‌واسطه نقابش هویت پیدا می‌کند، نمادی از نهیلیسم شدید، خشونت خودویرانگر و  قهقهه‌ای دیوانه‌وار به درماندگی دیگران است؛ هیچ پروژه سیاسی مثبتی در کار نیست.
راهی که باید جوکر را بفهمیم این است که این اثر خیلی خردمندانه از ارائه دادن تصویری مثبت امتناع می‌ورزد. یک نقد چپگرایانه از جوکر می‌تواند مشتمل بر این باشد:  «بله! این تصویرسازی خوبی از حقیقت در زاغه‌های فقیر آمریکاست اما نیروی مثبت کجاست؟ سوسیالیست‌های دموکرات کجا و مردم عادی کجا خودشان را سازماندهی می‌کنند؟» از این زاویه، شاید با فیلمی کاملا متفاوت و واقعا خسته‌کننده مواجه باشیم.
منطق فیلم این است که درک چنین موضوعی باید به عهده تماشاگران گذاشته شود. فیلم یک واقعیت اجتماعی غمناک را نشان می‌دهد و بن‌بستی از واکنش نهیلیستی را. در آخر، جوکر آزاد نیست. او فقط از منظر رسیدن به نقطه نهیلیسم مطلق آزاد محسوب می‌شود. بر ماست که تصمیم بگیریم چه باید بکنیم.
من چهره جوکر را از جنس موقعیت کازیمیر مالویچ، آوانگاردیست (تابوشکن هنری) روسی در نظر می‌آورم، وقتی که آن نقاشی معروف «میدان سیاه» را می‌کشید. این نوعی اعتراض مینیمال(حداقلی) است- فرو کاستن به هیچ - جوکر به‌راحتی هر مقامی را مسخره می‌کند؛ ویرانگر اما فاقد پروژه مثبت. ما باید این راه درماندگی را طی کنیم.
شرکت در بازی آنهایی که در قدرت هستند کافی نیست. این پیام جوکر است. این نکته که آنها (آدم‌های قدرت) می‌توانند مانند پدر بروس وین در فیلم اخیر، خیلی هم دست به خیر باشند فقط بخشی از این بازی است. باید از شر این حماقت لیبرال رها شوید که باعث اعوجاج ناامیدی از وضعیت می‌شود.
شاید این گام نهایی نباشد ولی نقطه صفر (اقدام) پاک کردن میز به‌منظور گشودن فضا برای چیزی جدید است. من فیلم را اینگونه فهم می‌کنم.  این واپسین چشم‌انداز منحط نیست. ما باید از میان این جهنم گذر کنیم. حالا بر ماست که فراتر رویم.
 
* آلارم ساعت اجتماعی
خطر بیان صرف داستان پشت‌پرده در  ارائه نوعی توضیح منطقی است مبنی بر اینکه ما باید شخصیت جوکر را درک کنیم. اما جوکر نیازی به این ندارد. او از بعضی جهات فرد خلاقی است. لحظه حیاتی فیلم از جهت تغییر ذهنی او زمانی است که می‌گوید: «من عادت داشتم تصور کنم زندگی‌ام فاجعه بوده ولی حالا متوجه می‌شوم که کمدی بوده است».
کمدی برای من به این معنی است که در چنان نقطه‌ای او خویشتن خود را با همه ناامیدی‌اش به‌عنوان چهره‌ای کمیک می‌پذیرد و از شر آخرین تحمیل‌های جهان قدیمی خلاص می‌شود. این کاری است که برای ما می‌کند. او چهره‌ای مقلد نیست. اشتباه است فکر کنیم که آنچه تا پایان فیلم می‌بینیم- و جوکر آن را با دیگران جشن می‌گیرد- آغاز جنبش رهایی جدیدی است. نه، این  بن‌بست غایی سیستم موجود است؛ جامعه‌ای که از خودتخریبی خویش به زانو درآمده است.
 
* آماده رودررویی با حقیقت هستیم؟
آن چپگرایانی که از جوکر ضربه می‌خورند، چپ‌های فوکویاما هستند؛ آنهایی که فکر می‌کنند نظم لیبرال- دموکرات بهترین نظم ممکن است و ما فقط باید آن را مداراگرتر کنیم. از این جهت، امروز هر کس برای خودش سوسیالیست است. بیل گیتس هم می‌گوید خودش را متعلق به سوسیالیسم می‌داند، مارک زاکربرگ هم.
درس جوکر آن است که تغییرات رادیکال‌تری نیاز هست، که این هم کافی نیست و این همان چیزی است که آن چپگرایان دموکراتیک نسبت به آن آگاه نیستند. نارضایتی در حال رشد امروز یک امر جدی است. سیستم نمی‌تواند با اصلاحات تدریجی مثل مداراگری بیشتر یا طرح مراقبت درمان2 از پسش برآید. 
نشانه‌هایی از نیاز به تغییرات بنیادین‌تر به چشم می‌خورد. مشکل اصلی این است که آیا آماده تجربه کردن حقیقی ناامیدی از موقعیت‌مان هستیم یا خیر؟ همان‌طور که جوکر خودش در لحظه‌ای مشخص از فیلم می‌گوید: «من می‌خندم چون چیزی برای از دست دادن ندارم، من هیچ‌کس نیستم».
در اینجا همچنین اسم بازی هوشمندانه‌ای وجود دارد. نام خانوادگی واقعی جوکر، «فلک» است. در آلمانی فلک به معنای لکه است، یک لکه نامفهوم. مثل خطای دید. لازم است که نگاهی جدید بیندازیم تا یک نمای جدید ببینیم.
من به هیچ یک از آن منتقدان چپگرا که از ظرفیت- چنین لکه‌ای- وحشت دارند اعتماد ندارم. همان‌گونه که «مایکل مور» به زیبایی تمام به آنها کنایه می‌زند: شما از خشونت در اینجا (در جهان فیلم) وحشت دارید نه خشونت در زندگی روزمره‌مان. شوکه شدن با خشونت تشریح‌شده در این فیلم فقط نوعی فرار از خشونت واقعی است.
* فیلسوف و نویسنده اهل اسلوونی
--------------------------------------
پی‌نوشت‌ها
1- نهیلیسم دیدگاهی فلسفی است که معنای وجوه مختلف حیات را انکار می‌کند. این مکتب مدرن که برگرفته از باورهای باستانی بوده است گاهی تحت عنوان «پوچ‌گرایی» هم خوانده می‌شود و در هر حال  به نفی خدای خالق، مذهب و الهیات می‌انجامد. ژان بودریار، نظریه‌پرداز فرانسوی پسامدرنیته و پساساختارگرایی به‌عنوان پیشرو نهیلیسم در دوران پست‌مدرن شناخته می‌شود.
2- اشاره به طرح شکست‌خورده Healthcare اوباما و سپس ترامپ
برگردان از RT.com
 

Page Generated in 0/0074 sec