صادق فرامرزی*: بعد از حوادث المپیک 1972 مونیخ و گروگانگیری تعدادی از ورزشکاران اسرائیلی توسط گروه فلسطینی «سپتامبر سیاه» سازمان دانشجویان فلسطینی در آلمان غیرقانونی اعلام شد و تعدادی از رهبران آن به اسرائیل تحویل شدند که همگی آنها در نهایت به سرانجامی جز اعدام نرسیدند. در اعتراض به این عمل ناجوانمردانه پلیس آلمان، تعدادی از دانشجویان فلسطینی که به دفتر اتحادیه عرب در شهر بن مراجعه کرده بودند به دام پلیس افتاده و محاصره شدند. دفتر مزبور به دلیل برخورداری از مصونیت دیپلماتیک نمیتوانست مورد یورش پلیس قرار گیرد، در این شرایط و زمانی که بحثها پیرامون امکان یا عدم امکان حمله پلیس به دانشجویان فلسطینی بالا گرفته بود تعدادی از اعضای «کنفدراسیون دانشجویان و محصلان ایرانی در خارج کشور» موفق شدند آنها را مخفیانه به پناهگاهی در خارج از سفارت انتقال دهند. روش کار به این صورت بود که ایرانیان وارد سفارت میشدند و لباسهایشان را با فلسطینیان تعویض میکردند و فلسطینیها بیآنکه توسط پلیس شناسایی شوند محل سفارت را ترک میکردند و پلیس در نهایت نتوانست بین 2 گروه ایرانی و فلسطینی تفاوتی قائل شود. این ماجرا میتوانست سناریوی یک فیلم سینمایی جذاب باشد اما ناگزیریم بگوییم این ماجرا صرفا یکی از صدها حادثهای بوده است که توسط جنبش دانشجویی ایران در جریان مبارزات پیش از انقلاب اسلامی در قلب اروپا رخ داده است. حالا این زنجیره را میتوان به سایر حوادث و تجربیاتی که جنبش دانشجویی ایران به درست یا غلط سپری کرده است تعمیم داد. چه چیزی میماند؟
یک تاریخ مهجور و فراموششده!
شاید از این نمونه نادر و مجموعه نوادری از این دست که پس از گذر زمان به دست فراموشی سپرده شده و کمتر کسی پرداختی به آنها داشته است بتوان نتیجهای عامتر گرفت و آن تبدیل شدن جنبش دانشجویی ایران به سوژهای فاقد متولی در فضای فکری و سیاسی کشورمان است، به گونهای که در عمده تاریخنگاریهای انجام شده و سیاستگذاریهای مربوط به حال حاضر کمتر نگاهی به نقشآفرینی و ظرفیت بالقوه این جریان نشده است و عمده دولتها نیز اقدامی فراتر از نگاهی به مثابه یک بلندگوی انتخاباتی به این جریان نداشتهاند. برای مثال در دولت تدبیر و امید که بارها مدعی احیای فضا برای جریان دانشجویی بوده است تنها حضور غیرتشریفاتی رئیسجمهور در دانشگاه تهران که اجازه حضور به تمام دانشجویان و سخنرانی تمام تشکلهای دانشجویی داده شد به چند ماه پیش از انتخابات دوره دوازدهم ریاستجمهوری بر میگردد و در نهایت از آن جلسه یک فیلم انتخاباتی برای رئیسجمهور و تعداد معدودی از کلیپهای سخنرانی دانشجویان که اجازه انتشار یافت باقی ماند. تلاشها برای به بیراهه رفتن ظرفیت جریان دانشجویی در مقاطعی به سمتی رفت که حتی فریاد رهبر حکیم انقلاب را نیز درآورد و ایشان با لعن فرستادن به آنها که میخواهند دانشگاه و دانشجو را غیرسیاسی کنند خود جلودار ارتباطگیری با بدنه جریان دانشجویی برای زنده نگه داشتن روح و روحیه چنین فعالیتهایی شدند. با چنین عینکی نگاه به آنچه امروز خود را در قالب 16 آذر بهعنوان نماد و نمودی از پویایی جنبش دانشجویی عینیت میبخشد موید این نکته است که لزوم بازتعریف کارویژههای این جنبش با گسترش فضای عمومی و محیطهای همکلامی میان گروههای اجتماعی امری حیاتی است، به بیان دیگر اگر روزگاری محیط دانشگاه و فضای جریانات دانشجویی بهعنوان نخستین مبدأ جدی برای کنشگری سیاسی جوانان محسوب میشد امروز با تغییر مناسبات ارتباطی بخش قابل توجهی از آنچه تا پیش از این مزیت انحصاری جریان دانشجویی بوده شکسته شده است. تکثر یافتن گفتمانهای سیاسی و معرفتی و عبور از جامعه قطبیشده در دهههای 70 و 80، تضعیف اقتصادی طبقه متوسط بهعنوان گروه غالب در فضای فعالیتهای اجتماعی از جمله جریان دانشجویی، افزایش کمی دانشجویان و کاسته شدن از مزیت سابق در عضویت این گروه اجتماعی، رشد و ظهور گروههای جدید مرجع اجتماعی و کاسته شدن از باری که در گذشته نهاد دانشگاه در رقابتهای اجتماعی و سیاسی به دوش میکشید و عواملی از این دست باعث شده است جریان دانشجویی به سمت و سویی متمایز از آنچه در دهههای اخیر طی کرده است گرایش یابد. با چنین نگاهی احیای مفهوم جنبش دانشجویی در معنای اتم کلمه نیازمند تغییر قواعدی اساسی در جریان نقشآفرینی سیاسی و اجتماعی است و این امر جز در سایه شناخت موقعیتهای جدید میسر نمیشود و نقطه آغازین این تغییر جز با عبور از نگاه تشریفاتی، فرمالیته و استاندارد شده مقدور نیست. جرقههایی همچون ورود جریانات دانشجویی (بویژه در شهرستانها) بهعنوان عاملی مطالبهگر در فضای اعتراضات اجتماعی گویای این امر است که اجماعی نسبی بر مدار این تغییر نگرش شکل گرفته است. در این مسیر اما آنچه همواره بیش از پیش میتواند خطری مبتلا به برای گروههای اجتماعی و از جمله جنبش دانشجویی باشد تبدیل کردن خود به ساختاری در قواعد بروکراتیک و سیستمی با کارویژههای ثابت است. نگاهی به تاریخچه فعالیت جریانات دانشجویی که در ابتدای این نوشتار نیز گریزی کوتاه به یک مصداق آن زده شد گویای این امر است که در عمده مقاطعی که این جریان موفق به نقشآفرینی ماندگاری شده است این نقشآفرینی را مرهون تکیه بر یک گام پیش رونده و عبور از مرزهای از پیش ساخته بوده است.