اله ضعیفان را امان ده، بیپولان را وام چهار درصد و غاصبان را کن تو لِه!
اله مگر ما کردیم چه قصوری، که باید تحمل کنیم فشار گرونی؟
اله همه بازنشستگان را باز بنشان و بر سر کار دوباره ننشان.
اله چه گِلی بر سر بگیرم، که پسرهاشان قدرت نگیرند؟
اله پسر کو ندارد نشان از پدر؟ و داماد از پدر زن؟ به قول معروف مادر را ببین دختر را بگیر.
اله ما را تو خالقی، خیر سرمان داریم فکر بالغی، یعنی چه ژن خوب دارندگی و برازندگی؟
گیریم که ژنشان خوب اما فکرشان که گوشتکوب!
اصلا ژن پدرانشان مرغوب، ولی ما نخواستیم چهره محبوب، بکن سر جاشان اینها را میخکوب.
اله ما را تو پناهی، اما اگر دوباره این ژنها بیایند، ته چاهیم؛
لااقل کن در ژنشان جابهجایی، حذفی، جهشی و...
اله خودمان را به تو میسپاریم، خودت میدانی که کسی را نداریم، نیاید روزی که بگوییم جز تحملشان چاره نداریم.