احسان سالمی: آنها که فیلمهای سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر را در جریان برگزاری این رویداد سینمایی در سالن سینمای رسانههای جشنواره دنبال کردهاند، خوب به خاطر دارند که سال گذشته نمایش آثار برخی فیلمسازان کهنهکار سینمای ایران تا چه اندازه با اعتراض اهالی رسانه و منتقدان روبهرو شد؛ فیلمهایی که نه در حد و اندازه جشنواره فیلم فجر به عنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور بودند و نه حتی در حد و اندازه کارنامه کاری همان فیلمسازانی که آن اثر را ساخته بودند! امسال اما همان فیلمسازان با همان آثار متقاضی اکران عمومی شدند و سرنوشت آنها یا شکست مطلق در گیشه بود یا اساسا فرصتی برای اکران پیدا نکردند؛ کار تا آنجا بالا گرفت که یکی از همین فیلمسازان مدتی پیش اعلام کرد بهواسطه نامناسب بودن شرایط اکران و تعداد پایین سالنهای اختصاص یافته به فیلمش، از اکران عمومی آن منصرف شده است!
* دوران تمام شده خاطرهسازان!
امکان ندارد شما در زمره علاقهمندان و مخاطبان سینمای ایران قرار بگیرید ولی اسمی از فیلمهای مهمی همچون «گلهای داوودی» یا سهگانه دخترانه «دختری با کفشهای کتانی»، «من ترانه ۱۵ سال دارم» و «دیشب باباتو دیدم آیدا» که همگی از ساختههای رسول صدرعاملی هستند، نشنیده باشید. اصلا کیست که نداند کیومرث پوراحمد که خاطرات یک نسل را با ساخت سریال «قصههای مجید» زیباتر کرده بود، همان فیلمسازی است که «خواهران غریب»، «شب یلدا» و «اتوبوس شب» را ساخته است؟ مگر میشود تاریخ سینمای ایران را مرور کرد و «پر پرواز» خسرو معصومی و «چهلسالگی» علیرضا رئیسیان را از قلم انداخت؟
اما واقعیت این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم، این خاطرههای خوش از فیلمسازانی که زمانی فیلمهای مهمی برای سینمای ایران میساختند، حالا و در دهه 90 تبدیل به خاطرههایی دوردست شدهاند که دیگر خیلی بعید است [اگر نگوییم محال است] که این خاطرههای خوش یک بار دیگر تکرار شوند. فیلمسازانی که در یک دهه اخیر به هیچوجه نتوانستند گوشهای از موفقیتهای سالهای دور خود را تکرار کنند تا بسیاری از منتقدان سینما و اهالی رسانه از آنها به عنوان فیلمسازانی یاد کنند که دوره آنها گذشته است.
* باختن به خود
شاید اگر معیار قضاوت در ارتباط با عملکرد برخی از این فیلمسازان صرفا میزان فروش آثار آنها در گیشه سینماها باشد، برخی از این فیلمسازان را بتوان از لیست فیلمسازانی که دوران فعالیت موثرشان به اتمام رسیده، خارج کرد ولی با نگاهی به کارنامه کاری همین عده محدود به وضوح میتوان مشاهده کرد که میزان ارتباط آنها با مخاطبانشان نسبت به آثار قبلی ساخته شده توسط همین فیلمسازان بشدت کاهش پیدا کرده است. برای نمونه کمال تبریزی که روزی برای مخاطبان سینمای ایران فیلمهای مهمی همچون «لیلی با من است»، «مهر مادری»، «مارمولک» و «همیشه پای یک زن در میان است» را ساخته بود، حالا در دهه 90 به ساخت «مارموز» و «ما همه با هم هستیم» رسیده که حتی با دوپینگ پولهای کلان و قطار سلبریتیها هم نمیتواند موفقیتهای تبریزی در جذب مخاطبان سینمای ایران را تکرار کند.
عین همین مثال را میتوان در ارتباط با محمدرضا هنرمند که یکی دیگر از فیلمسازان پیشکسوت و صاحبسبک سینمای ایران در دهههای پیش بود، تکرار کرد. «دزد عروسکها» خاطره مشترک بسیاری از کودکان دهه 60 است و «مرد عوضی» و «مومیایی ۳» که از دیگر آثار محمدرضا هنرمند است، از آثار جریانساز سینمای کمدی ایران به شمار میآمد اما او نیز پس از سالها دوری از عرصه کارگردانی در شرایطی به سینما بازگشت که نتوانست انتظارهایی که از او وجود داشت را برآورده کند. درواقع هنرمند نیز همچون کمال تبریزی در زمره فیلمسازانی قرار میگیرد که شاید به واسطه فروش نسبی آثارشان، در ظاهر با شکست آنچنانی در زمینه جلب نظر مخاطبان روبهرو نشده باشند ولی در مقایسه با عملکرد قبلی خودشان بشدت افول کردهاند و نمیتوان منکر این افت شدید در مسیر فیلمسازی آنها شد.
* ستارههایی که هنوز میدرخشند
با این همه از نسل فیلمسازان فیلم اولی سینمای ایران که بعد از انقلاب فعالیت فیلمسازی خود را به شکلی جدی آغاز کردند، هنوز فیلمسازانی هستند که با هر اثر جدید خود سعی میکنند کارنامه کاریشان را پربارتر از گذشته کنند. بدون شک ابراهیم حاتمیکیا گل سرسبد این جریان است؛ فیلمسازی که با وجود افت نسبی در برخی دورههای فعالیت خود، هنوز هم که هنوز است با هر اثرش مخاطب سینمای ایران را شوکه میکند. او که در دهه 80 نسبت به روزهای اوج خود در دهههای 60 و 70 فاصله گرفته بود، در شرایطی پا به دهه 90 گذاشت که سینمای ایران را با ساخت فیلمهایی همچون «چ»، «بادیگارد» و «به وقت شام» علاوه بر اینکه از منظر محتوایی و گفتمانی به پیش برد، از منظر تکنیکی نیز ارتقا داد. فیلمسازی که هر اثرش باب طرح بحثهایی تازه در میان مخاطبان عام و خاص سینما شد و علاوه بر موفقیت در زمینه جلب نظر کارشناسان و منتقدان سینمایی در گیشه نیز از عملکرد تقریبا قابل قبولی برخوردار بود. خدا رحمت کند «رسول ملاقلیپور» را که او هم اگر این روزها زنده بود، قطعا در میان فیلمسازان نسل اولیای جا داشت که فیلمهایش هنوز برای مخاطبان سینما جذاب است. گواه این ادعای «قطعی» هم مسیر همواره رو به رشد ملاقلیپور در عرصه فیلمسازی است؛ فیلمسازی که «میم مثل مادر» به عنوان آخرین اثرش، از جمله بهترین آثار کارنامه کاریاش به شمار میآید و البته این روزها جایش برای روایت قصه مظلومیت بچههای جبهه و جنگ خالی است.
* دهه 90، دهه تکنیک و جوانی
نگاهی کلی و سریع به کارنامه سینمای ایران در دهه 90 به وضوح نمایانگر 2 موضوع شاخص است؛ اول آنکه سینمای دهه 90 بویژه در چند سال اخیر، سینمای جوانهاست؛ در واقع حالا چند سالی میشود که جشنواره فیلم فجر به عنوان مهمترین ویترین سینمای ایران جولانگاه عرض اندام فیلمسازان جوان و صاحب حرفی است که با فیلمهای خود نظر مخاطبان عام و منتقدان سینما را به خود جلب میکنند. موفقیت چشمگیر فیلمسازان جوان در کسب سیمرغهای فجر بویژه در چند دوره اخیر جشنواره فیلم فجر به قدری در تغییر مسیر فیلمسازی سینمای ایران موثر بوده که حالا امسال خبر رسیده در اتفاقی جالب توجه 37 فیلم اولی متقاضی حضور در بخش نگاه نو جشنواره فیلم فجر هستند؛ اتفاقی که به خودی خود نشاندهنده افزایش اعتماد عمومی به فیلمسازان جوان و تغییر نگاه سرمایهگذاران برای سپردن کارها به نسل جوان است. به این مورد باید رشد محسوس فنی و تکنیکی سینمای ایران در این دهه را هم اضافه کنید؛ اتفاقی که بخش عمدهای از آن به واسطه حضور این نسل جدید فیلمسازان و روحیه جوان و کمالطلب آنها برای سینمای ایران محقق شده است تا آیندگان از دهه 90 به عنوان «دهه رشد تکنیکی سینمای ایران» یاد کنند. حالا دیگر دوره فیلمسازی بسیاری از فیلمسازان مهم نسل اول انقلاب به اتمام رسیده و کار به دست جوانهایی رسیده که در تلاشند با روحیه جوانی و انگیزه بالای خود سینمای ایران را هم از منظر فنی و کیفی و هم از منظر محتوایی متحول کنند.
***
[برای هیأت انتخاب فجر 38: تعارف را کنار بگذارید!]
سال گذشته وقتی انبوهی از آثار کمکیفیت فیلمسازان سرشناس راهی جشنواره سیوهفتم فیلم فجر شد، اغلب اهالی رسانه و منتقدان نسبت به حضور این آثار در جمع آثار نهایی بخش مسابقه جشنواره فیلم فجر معترض بودند. در واقع به نظر میرسید برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر به واسطه آنکه میخواستند صرفا نامهای بزرگتری را در جشنواره فجر سال قبل داشته باشند، به این شرایط تن داده بودند که با وجود آگاهی از ضعف کیفی آشکار برخی از این آثار، باز هم به آنها اجازه حضور در جمع آثار بخش مسابقه را بدهند. یک نوع رفتار همراه با تعارف که بیشتر نوعی باجدادن برای جلوگیری از ایجاد حاشیه برای جشنواره فجر بود. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، کاهش کیفیت کلی جشنواره فیلم فجر و البته نارضایتی مخاطبان از حضور چنین آثاری در بخش مسابقه مهمترین رویداد سینمایی کشور بود؛ رویدادی که باید به عنوان ویترین سینمای ایران، بهترینهای تولیدات این سینما در آن به نمایش گذاشته شود. امسال نیز بر اساس خبرهای منتشر شده، تعداد زیادی از تولیدات سینمای ایران متقاضی حضور در جشنواره فیلم فجر هستند، در حالی که بخش سودای سیمرغ این جشنواره تنها ظرفیت حضور 22 اثر را دارد و در این شرایط بهترین توصیه به هیأت انتخاب جشنواره فجر امسال ذکر این نکته است که لطفا تعارف را کنار بگذارید و بهترین تولیدات سینمای ایران از منظر کیفیت و محتوا را برای حضور در جشن سینمای انقلاب دستچین کنید.