printlogo


کد خبر: 215675تاریخ: 1398/11/5 00:00
ما و «نماد سلیمانی»

صادق فرامرزی: «شهید قاسم سلیمانی» به مراتب از «حاج‌قاسم سلیمانی» قوی‌تر و موثرتر خواهد بود. این جمله را از جهاتی می‌توان یکی از نخستین واکنش‌های عمومی به شهادت سردار سلیمانی دانست، سخنی که در روزهای بعد از تشییع باشکوه او نیز بارها از سوی اشخاص مختلفی که هرکس به ظن خود به این واقعه می‌نگریست به زبان آورده شد. تشییع میلیونی شهید سلیمانی در کاظمین، عراق، نجف، اهواز، مشهد، تهران، قم و کرمان به گونه‌ای عجیب در جایگاه یک «وداع و غم عمومی» تبدیل به نسخه‌ای بی‌بدیل در میان واکنش‌های اجتماعی تاریخ ایران و منطقه شد؛ وداعی که در سطح داخلی جامعه‌ای را که در طول سال‌های اخیر به انحای مختلف دارای بافت و هویت متکثری شده و این تکثر نیز بارها رنگ تضاد به خود گرفته بود به کف خیابان‌ها کشاند تا «هم‌روایتی» آنها نسبت به سوژه و واقعه واحد روح جمعی‌شان را زنده کند و متقابل آن در سطح خارجی آنچنان که ژنرال «بری مک کافری» نقل می‌کند نمایش تصاویر این وداع باشکوه «ترامپ را تا حد مرگ ترساند» و نشان این ترس را بیش از هر زمانی می‌شد در سخنرانی عقب‌نشینی او پس از حمله موشکی جمهوری اسلامی به پایگاه عین‌الاسد مشاهده کرد.
با همه این تعاریف و گذشته از میراث به جا مانده از شهید سلیمانی در مناسبات ملی و منطقه‌ای ما، او حالا تنها «سرمایه‌ای نمادین» برای جغرافیای ایران به حساب می‌آید، سرمایه‌ای که آورده آن را باید در میان روابط اجتماعی و سیاسی آینده جست‌وجو کرد. «نماد» شهید سلیمانی یا آنچنان که رهبر حکیم انقلاب اسلامی در خطبه هفته پیش خود در نماز جمعه از آن به‌عنوان «مکتب سلیمانی» یاد کردند مهم‌ترین وجه و پدیده‌ای است که آن شهید را می‌تواند به‌عنوان حقیقتی زنده در فضای معادلات سیاسی، اجتماعی و نظامی ما حفظ کند. سوژه‌ای که قادر به احیای «روح جمعی» در جامعه‌ای با شکاف‌های فعال بوده است؛ قهرمانی که «حافظه جمعی» مردم منطقه را که سرشار از خاطرات شکست بود با تصویر پیروزی آشنا کرد، یک نیروی نظامی که با شکستن «کلیشه‌های تثبیت شده» از تصویر نظامیان، فرم و الگویی معاصر را برای نسلی جدید از جبهه مبارزان اسلامی مهیا کرد، مردی که مردمش او را نمادی از حافظ امنیت مرزی خود می‌دانند و در همان حال در چهره و قامتی دیگر نشانی از عبور از مناسبات دولت- ملت مدرن را می‌توان در او یافت که قهرمان یک «امت دینی» نیز شمرده می‌شود. همه اینها در کنار همدیگر هر ذهنی را به سمت این سوال حیاتی می‌کشاند که «نماد» شهید سلیمانی حامل چه مفاهیم و عامل چه حرکت‌هایی می‌تواند باشد.
شاید بتوان نخستین جنبه برجسته نماد سلیمانی را در چندوجهی بودن او در مقابل مفاهیم جاری زمان معاصر دانست. او پیش از هرچیز با عبور از چالشی نظری که مقاومت منطقه‌ای را در مقابل ناسیونالیسم ایرانی تعبیر می‌کرد، سعی کرد نمادی از تعریف این دو را در عرض یکدیگر ارائه دهد. او نشان داد سرنوشت ایران و مقاومت دو پدیده منفک از یکدیگر نیست، نه ایران قوی در سایه دست کشیدن از مقاومت به دست می‌آید و نه محور مقاومت می‌تواند با ایرانی ضعیف به حرکت خود ادامه دهد. از این منظر نماد سلیمانی باید گفتمان مقاومت را در ظرفی جدید که نافی حساسیت‌های ملی‌گرایانه بخشی از طبقات میانی جامعه نباشد بازتعریف کند.
دیگر جنبه مهم در نماد سلیمانی که می‌شود اثرات آن را در نوع مواجهه آحاد اجتماع با این سردار شهید دید، انحصارزدایی او از ارزش‌های مورد اجماع است. شهید سلیمانی چه به حسب بینش شخصی و چه بر اثر جایگاه نظامی‌اش همواره فردی حامی حاکمیت به شمار می‌رفت که به دستاوردهای بزرگی نیز دست یافته است اما هیچگاه موقعیت و موفقیت او باعث نشد دایره این دستاوردها را برای گروهی خاص محدود شمرده و پیروزی را حاصل مقاومت بخشی از اجتماع بداند. شهید سلیمانی درست در زمانی برای ریشه کن کردن گروه‌های تکفیری تروریستی وارد سوریه شد که نه تنها تصوری صحیح از خطر بالقوه آنها برای کشورمان وجود نداشت که در سطحی فراتر حتی بخشی از چهره‌های سیاسی مطرح نیز به این اقدامات او کنایه می‌زدند. او با شناخت عمیق خود به مبارزه با داعش پرداخت و زمانی که این گروه را شکست داد فضای اجتماعی نسبت به اهمیت مبارزه با داعش عوض شده بود اما او شیرینی این پیروزی را محدود به هیچ قشر و گروهی نکرد؛ او با شریک دانستن کسانی که زمانی به خود او نیز کنایه این آینده‌بینی را می‌زدند حتی مخالفانش را نیز زیر یک پرچم و در کنار همراهانش جمع کرد. از همین رو زمانی که شهادت او بستر یک غم ملی را فراهم کرد نام‌هایی در زیر آن پرچم جمع شدند که هیچگاه امکان جمع شدن آنها در زیر یک سقف نیز متصور نبوده است و این ظرفیت اجماع‌سازی عجیب را می‌توان از مهم‌ترین سرمایه‌های نمادین شهید سلیمانی برشمرد.

Page Generated in 0/0354 sec