printlogo


کد خبر: 215787تاریخ: 1398/11/7 00:00
پرونده «وطن امروز» درباره برخی از مهم‌ترین فیلم‌هایی که با الهام از اتفاقات و موضوعات روز ساخته شدند
واقعیت‌نمایی روی پرده

گروه فرهنگ و هنر: زنده بودن سینما را می‌توان در واکنش آن به اتفاقات روز نیز مشاهده کرد! هر چقدر سینما بتواند جلوه‌دهنده این اتفاقات و تحولات باشد، در جامعه با گرایش بیشتری نیز همراه و به عبارتی سینمایی مردمی‌تر خواهد بود. سینمای ایران در چند سال اخیر ورود بیشتری به موضوعات جامعه ایرانی داشته است؛ نمونه این موضوع در جشنواره فجر امسال را می‌توان ساخت 2 فیلم «روز بلوا» به کارگردانی بهروز شعیبی و «روز صفر» سعید ملکان دانست. روز بلوای بهروز شعیبی داستانی است که در بستر مشکلات اقتصادی و بانکی کشور و با ارجاع به موسسات مالی ساخته شده است؛ فیلمی که می‌توان آن را اولین اقدام جدی سینمای ایران در زمینه پرداختن به مشکلات اقتصادی و بانکی کشور دانست، آن هم در شرایطی که جامعه ایرانی در چند سال اخیر مشکلات بسیاری در این زمینه داشته است. «روز بلوا» چهارمین ساخته سینمایی بهروز شعیبی است و به نظر می‌رسد با توجه به اینکه قصه‌اش به مسائل روز اقتصادی کشور گره خورده، در جشنواره فجر امسال بحث‌های بسیاری پیرامون این اثر شکل بگیرد. «روز صفر» هم عنوان پروژه‌ای است که در ارتباط با فعالیت‌های تروریستی عبدالمالک ریگی، تروریست مشهور شرق کشور ساخته شده و به عنوان یکی از آثار بخش سودای سیمرغ جشنواره امسال قرار است به رقابت با سایر آثار این بخش بپردازد. این فیلم نیز در زمره آثاری است که یک حادثه یا واقعه اجتماعی روز را به عنوان سوژه محوری خود انتخاب کرده است. حضور این دو فیلم در جشنواره فجر امسال بهانه‌ای شد تا با مرور آثار تولید شده در چند سال اخیر سینمای ایران، به معرفی و بررسی برخی از مهم‌ترین آثار تولید شده پیرامون اتفاقات و حوادث روز بپردازیم. 
***
 به وقت شام
سال اکران: 1397
تعداد تماشاچی: یک میلیون و 628 هزار و 968 نفر
میزان فروش: 13 میلیارد و 99 میلیون و 910 هزار تومان
درباره فیلم: وقتی «به وقت شام» در جشنواره سی‌وششم فیلم فجر رونمایی شد، 2 منتقد در برنامه‌ای تلویزیونی به کنایه و تمسخر فیلم تازه حاتمی‌کیا پرداختند. شاید به خاطر همین کنایه‌ها بود که حاتمی‌کیا در اختتامیه جشنواره فیلم فجر بشدت از صداوسیما بویژه شبکه‌های 2 و 3 تلویزیون گلایه کرد و گفت: «افتخار می‌کنم فیلمی ساخته‌ام درباره مدافعان حرم و افتخار می‌کنم برای ساخت این فیلم از عزیزی‌ مثل حاج قاسم سلیمانی جایزه گرفتم».‌ اشاره ابراهیم حاتمی‌کیا به اظهارات شهید حاج قاسم سلیمانی بود که بعد از تماشای این فیلم گفته بود: «فیلم «به وقت شام» مرا به گریه انداخت؛ از طرف مجاهدین و رزمندگان از حاتمی‌کیا تشکر می‌کنم». 
داستان فیلم: این فیلم به داستان خلبان و کمک‌خلبان هواپیمای ایرانی می‌پردازد که برای انتقال کمک‌های بشردوستانه به سوریه پرواز می‌کنند اما با اتفاقاتی که رخ می‌دهد در چنگال تروریست‌های داعش اسیر می‌شوند. 
نظر کارگردان: یکی از نکات برجسته درباره فیلم «به وقت شام» اکران آن در کشور سوریه است. ابراهیم حاتمی‌کیا در نشست خبری خود که به مناسبت اکران این فیلم برپا شده بود، گفت: «خدا را شاکرم قبل از وقوع فاجعه در بوسنی، من فرصت پیدا کردم در روزهایی که هنوز جنگ به اتمام نرسیده بود، فیلمی داستانی از شرایط موجود در آنجا بسازم که متاسفانه هرگز موفق به دیدار با افراد بوسنیایی و مشاهده واکنش آنها نسبت به فیلمم نشدم ولی در مقابل بسیار خوشحالم که موفق به دیدن واکنش مردمان سوری نسبت به دیدن فیلم «به وقت شام» شدم. من از جهت فیلمسازی مایل بودم که صفر تا صد این فیلم را کاملا در سوریه بسازم اما شرایط به گونه‌ای بود که امکان ساختن فیلم در اینجا- مثلا در شهر تدمر- از ما سلب شد».
***
 چهارراه استانبول
سال اکران: 1397
تعداد تماشاچی: 347 هزار و 170 نفر
میزان فروش: 3 میلیارد و 62 میلیون و 300 هزار تومان
درباره فیلم: صبح روز پنجشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۵ در چهارراه استانبول واقع در مرکز تهران، ساختمان تجاری پلاسکو آتش گرفت و در فاصله کوتاهی در مقابل دوربین‌های خبری فرو ریخت. آتش‌سوزی و در پی آن فرو ریختن کامل ساختمان پلاسکو در رسانه‌های بین‌المللی بازتاب گسترده‌ای داشت. در پی این واقعه مصطفی کیایی، سال 1396 فیلمی را با همین موضوع ساخت و اولین نمایش آن هم در جشنواره سی‌وششم فجر بود. حادثه پلاسکو و شهادت آتش‌نشان‌ها به دلیل همراهی و همدردی از سوی مردم، دارای ظرفیت عظیمی است که همچنان می‌تواند در شاخه‌های مختلف هنری استفاده شود. کیایی پیش از ساخت «چهارراه استانبول» با گلایه نسبت به عدم حمایت ارگان‌ها در تولید این فیلم گفته بود هیچ ارگانی برای ساخت این فیلم کمک نکرده بود مگر خود سازمان آتش‌نشانی، چون فکر می‌کرده این فیلم درباره قضیه پلاسکو ساخته می‌شود. فاصله اکران این فیلم با واقعه آتش‌سوزی پلاسکو کمتر از 2 سال بود ولی آنچنان که گمان می‌رفت با اقبال مخاطبان سینما همراه نبود. شاید به خاطر اینکه چهارراه استانبول به هیچ عنوان فیلمی درباره ساختمان پلاسکو نبود، بلکه فیلمی اجتماعی درباره اشتغال، کارگران و کسب‌وکار بود. 
داستان فیلم: «چهارراه استانبول» روایت قصه بهمن (با بازی بهرام رادان) و اَحَد (با بازی محسن کیایی) است که به خاطر واردات بی‌رویه پوشاک خارجی دچار ورشکستگی شده‌اند و حالا تصمیم می‌گیرند با شرکت در یک قمار، آخرین شانس‌شان را هم امتحان کنند. لادن (با بازی ماهور الوند) علاقه‌مند به ازدواج با احد است و شبی از دست پدرش به او و کارگاهش در ساختمان پلاسکو پناه می‌برد. صبح فردا در حالی که لادن پشت درهای قفل‌شده، محبوس شده، ساختمان پلاسکو آتش می‌گیرد و تلاش‌های احد و بهمن برای نجات او شروع می‌شود. 
نظر کارگردان: «زمانی که حادثه پلاسکو رخ داد حدود یک ماه بعد، طرح فیلم چهارراه استانبول در خانه سینما ثبت شد. به دلیل حواشی‌ای که برای ساختمان پلاسکو به وجود آمده بود نمی‌شد درباره خود پلاسکو فیلم مستقلی ساخت. من در تحقیقی که درباره فیلم‌هایی مانند تایتانیک، 11 سپتامبر و حوادثی از این دست کردم، به این نتیجه رسیدم که در هیچ‌کدام از آنها موضوع اصلی، حادثه پیش‌آمده نیست، بلکه درامی را شکل می‌دهند که در نقطه‌ای به آن حادثه گره می‌خورد و به همین دلیل سازندگان این فیلم‌ها سعی می‌کنند آن حادثه را از زاویه دید خود روایت کنند. من نیز در چهارراه استانبول سعی کردم یک درام بنویسم که در نقطه‌ای به حادثه ساختمان پلاسکو گره بخورد. هدف اولم هم این بود که به نوعی به افرادی که درگیر ماجرا بودند بویژه آتش‌نشان‌ها ادای دین کنم. سخت‌ترین مرحله ساخت فیلم نیز جایی از درام بود که باید در ساختمان پلاسکو می‌گذشت زیرا هیچ لوکیشن واقعی دیگری از این ساختمان وجود نداشت و باید همه ساختمان پلاسکو را با استفاده از دکور و جلوه‌های ویژه بازسازی می‌کردیم».
***
 ماجرای نیمروز  1
سال اکران: 1396
تعداد تماشاچی: 498 هزار و 800 نفر
میزان فروش: 4 میلیارد و 297 میلیون و 359 هزار تومان
 
 ماجرای نیمروز  2
سال اکران: 1398
تعداد تماشاچی: 526 هزار و 700 نفر
میزان فروش: 6 میلیارد و 232 میلیون تومان
 
درباره فیلم: اگرچه اسم فیلم دوم محمدحسین مهدویان شبیه یک وسترن آمریکایی است اما فیلمش به اتفاقات ظهر 19 بهمن 1360 و کشته شدن موسی خیابانی یکی از سرکردگان سازمان مجاهدین خلق می‌پردازد. 36 سال است که حوادث دهه 60 در سینمای ایران جایی نداشته است و گویا جسارت پرداخت به این دوره تاریخی، فقط از پس یک جوان دهه شصتی که علاقه خاصی به تاریخ معاصر ایران دارد، برمی‌آید. مهدویان برای فصل دوم ماجرای نیمروز، قصه‌اش را 8 سال جلوتر برد تا هم گریزی به عملیات مرصاد زده باشد و هم اینکه جان تازه‌ای به شخصیت‌هایی بدهد که در فصل اول ماجرای نیمروز خلق کرده بود.
داستان فیلم: قسمت اول ماجرای نیمروز، به ترورهای سال ۱۳۶۰ به دست مجاهدین خلق می‌پردازد، درگیری‌هایی که پس از برکناری ابوالحسن بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری شدت گرفت. ترورهای نفرات ارشد جمهوری اسلامی توسط این گروه به تصویر کشیده شده است و از سوی دیگر، تیم اطلاعاتی کشور درصدد دستگیری سرتیم سازمان مجاهدین خلق است. رابطه بین یکی از اعضای تیم اطلاعات عملیات و یک زن عضو سازمان مجاهدین خلق به عنوان یکی از قصه‌های فرعی و درام فیلم به کار برده شده است. «ماجرای نیمروز: رد خون» دنباله فیلم سینمایی «ماجرای نیمروز» است که به اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ و عملیات مرصاد هم اشاره دارد. این‌بار، نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذی‌های سازمان مجاهدین خلق در جبهه می‌شوند. آنها با ارسال 2 مأمور امنیتی به بغداد می‌خواهند قبل از شروع عملیات «فروغ جاویدان»، فرمانده این عملیات را ترور کنند.
نظر کارگردان: مهدویان درباره فیلم یک تم مهم دارد و آن خشونت و ناامنی است. فیلم درباره این است که جامعه چگونه ممکن است گرفتار خشونت شود و زندگی در فضای‌ تردید و ناامنی یعنی چه؟ مخاطب امروز باید این موضوع را درک کند. ببینید! ما جامعه‌ای هستیم که اشتباهات تاریخی‌مان را بازتولید می‌کنیم. خیلی زود فراموش می‌کنیم چه اتفاقی افتاده و دوباره آن را تکرار می‌کنیم. من به‌عنوان فیلمساز احساس می‌کنم اتفاقات سال 60 را جامعه ما به‌راحتی دارد فراموش می‌کند و همزمان احساس می‌کنم در بطن جامعه و در ناخودآگاه جامعه میل به بازتولید خشونت وجود دارد. این فیلم یک یادآوری تاریخی است برای اینکه بگوید تماشاگر امروز! ببین! خشونت تا آن حد اعلایش همین 35 سال پیش اتفاق افتاده است. ببین چگونه بوده است! مهم‌ترین کارکرد فیلم به نظر من این است. همین است که می‌گویم کارکرد اجتماعی فیلم اهمیت دارد. اگر از تاریخ یا سیاست یا سینما دارم استفاده می‌کنم همه در خدمت همین ایده است که بتوانم آن را بپرورانم. اگر در جایی ببینم که نص تاریخ کمکی به این ایده نمی‌کند، تخیل می‌کنم. اگر ببینم که تاریخ به من کمک می‌کند این ایده را بهتر بیان کنم از تاریخ استفاده می‌کنم. اگر بینش سیاسی می‌تواند کمک کند از آن استفاده می‌کنم. اگر یک جور رفتار سینمایی به من کمک می‌کند، همان را انتخاب می‌کنم. در نهایت دغدغه اصلی من و مساله اصلی من این است که این موضوع توسط تماشاگر درک شود.
***
قاتل اهلی
سال اکران: 1396
تعداد تماشاچی: 279 هزار و 552 نفر
میزان فروش: 2 میلیارد و 449 میلیون و 659 هزار تومان
درباره فیلم: مسعود کیمیایی بعد از 50 سال فیلمسازی قرار بود سال 96 فیلمی درباره مفاسد اقتصادی و اثرگذاری مافیاهای اقتصادی بر وضعیت فرهنگی و اجتماعی کشور بسازد. خودش گفته برای این فیلم 2 سال وقت گذاشته است ولی نتیجه آن چیزی نشد که حتی طرفدارانش از سینمای کیمیایی انتظار داشتند. فیلم با تمام حواشی که داشت اکران شد و یکی از انتقاداتی که به این اثر سینمایی شد اینکه دیالوگ‌های فیلم گنگ است اما کیمیایی این را هم قبول نداشت و در پاسخ به این انتقادات گفته بود: «این را درباره بیشتر فیلم‌های من گفته‌اند و بعد از چند ‌سال همان کسانی که این حرف‌ها را زده‌اند این فیلم‌ها را در فهرست بهترین‌های‌شان آورده‌اند. من در روزهای درگیری و شلوغی جشنواره هم گفتم که وقتی فیلمساز نیستید و این داستان را نمی‌‌شناسید، درباره آن صحبت نکنید. این را هم باید بدانید که دیالوگ‌های این فیلم به‌طور کامل نثر روزنامه‌ای است چون موضوع آن برای روزنامه و رسانه است». 
داستان فیلم: دکتر جلال سروش (پرویز پرستویی)، کارآفرین موفق بخش خصوصی، تصمیم به افشای خیانت‌های شرکت پیسارو که مافیای قدرت و ثروت است می‌گیرد. سیاوش مطلق (امیر جدیدی) و احمد کیا (حمیدرضا آذرنگ) فرزندخوانده‌های سروش‌اند و سیاوش نه‌تنها مورد اعتمادترین فرد نزد سروش است، بلکه دلبسته مهتاب (پگاه آهنگرانی)، دختر او هم هست اما مهتاب رابطه عاطفی با بهمن (پولاد کیمیایی)، خواننده پاپ دارد. چالش‌های دکتر سروش با گروه پیسارو و تلاش سروش برای حفظ سلامت اقتصادی خود با وجود همه فشارهای بیرونی و لابی‌های قدرتمند حامی پیسارو، محور اصلی قصه این فیلم است.
نظر کارگردان: نظرات کارگردان درباره «قاتل اهلی» بیش از آنکه معطوف به فیلم باشد به حاشیه‌هایش با تهیه‌کننده این فیلم مربوط است. او بعد از اینکه فیلم با اقبال مخاطبان مواجه نشد، هنگام اکران فیلمش به ریشه‌های این اختلاف اشاره کرد و گفت: «یک روز رفتیم سر صحنه و طبق روال قرار بود سکانس باقیمانده را فیلمبرداری کنیم که به ما گفتند تهیه‌کننده اثاث را تحویل داده است. آن روز قرار بود یک سکانس خیلی مهم را فیلمبرداری کنیم؛ تهیه‌کننده خودش با آقای دهقان، تدوینگر فیلم صحبت کرده بود و گفته بود فیلم تمام شده است. درصورتی ‌که از نظر من فیلم تمام نشده بود؛ این فیلم من نیست». 
***
شبی که ماه کامل شد
سال اکران: 1398
تعداد تماشاچی: یک میلیون و 706 هزار نفر
میزان فروش: 19 میلیارد و 13 میلیون تومان
درباره فیلم: نرگس آبیار با فیلم «شیار 143» مشهور شد و با فیلم «نفس» خودش را به عنوان یک فیلمساز موفق در ذهن مخاطبانش تثبیت کرد. اما فیلم «شبی که ماه کامل شد» تفاوت‌های فرمی و مضمونی با 2 فیلم قبلی آبیار داشت. جسارتی که آبیار برای ساخت فیلم چهارمش به خرج داده بود، برای او 6 جایزه جشنواره فیلم فجر را به همراه داشت. «شبی که ماه کامل شد» داستان واقعی اضمحلال یک عشق است؛ مردی که به گروهکی پیوسته است که قرائتی تند و تکفیری از اسلام دارد. در «شبی که ماه کامل شد» تعارض بین ایدئولوژی و زندگی به نفع ایدئولوژی تندخویانه‌ تکفیری تمام می‌شود و پایانی غم‌انگیز را برای یک زندگی عاشقانه رقم می‌زند.
داستان فیلم: جوانی سیستانی به نام عبدالحمید ریگی عاشق دختر جوانی به نام فائزه منصوری می‌شود. فائزه با وجود مخالفت‌های مادرش با این ازدواج و فرستادن تنها دخترش به راه دور، با عبدالحمید ازدواج می‌کند و راهی سیستان‌وبلوچستان می‌شود ولی به مرور زمان متوجه مشکلات موجود در خانواده ریگی می‌شود. در سیر داستان عبدالحمید به پاکستان می‌رود، شخصیت و رفتار او تحت تاثیر برادرش عبدالمجید (یا همان عبدالمالک) عوض می‌شود اما راهی پاکستان می‌شوند. فائزه و برادرش در این سفر به قتل می‌رسند؛ فائزه وقتی در خواب بود، به ضرب گلوله عبدالحمید کشته می‌شود و برادر فائزه هم به دست عبدالمالک کشته می‎شود.
نظر کارگردان: «این فیلم بر اساس ماجرای واقعی ساخته شده و نزدیک 7 ماه درباره این موضوع تحقیق کردم و حتی به مناطقی که این اتفاقات در آن رخ داده بود، سفر کردم. برای من از این جهت پرداخت داستانی به چنین موضوعی مهم بود که با نگاهی به اتفاقاتی که در منطقه رخ می‌دهد، متوجه می‌شویم موضوعی که در فیلم به‌ آن پرداخته شده، موضوع روز است و گفتم شاید سرسوزنی برای کسانی چالش ایجاد کند که ممکن است مبتلا به وضعیت عبدالحمید شوند».
***
مزار شریف
سال اکران: 1394
تعداد تماشاچی: 135 هزار و 280 نفر
میزان فروش: 555 میلیون و 796 هزار تومان
درباره فیلم: فیلم سینمایی «مزار شریف» هم درباره یکی از اتفاقات مهم تاریخ معاصر ایران بود. ماجرای حمله به کنسولگری ایران در افغانستان توسط طالبان پاکستان برای ایجاد نزاع و درگیری میان ایران و افغانستان موضوعی بود که سوژه محوری ساخت این اثر سینمایی شد؛ اثری که البته با وجود تلاش‌های بسیار عبدالحسن برزیده- کارگردان آن- در نهایت نتوانست نظر مثبت و حمایت منتقدان را به دست آورد. فیلم به دلیل فقدان داستان متناسب با مدیوم سینمایی بشدت ریتم کند و آزاردهنده‌ای دارد. مهم‌ترین انتقادات به این فیلم پیرامون فیلمنامه آن و باورپذیر درنیامدن آن بود.
داستان فیلم: «مزار شریف» داستان کشتار دیپلمات‌های ایرانی در کنسولگری ایران در شهر مزار شریف افغانستان است که به دنبال هجوم نیروهای سپاه صحابه پاکستان منجر به شهادت ۱۰ نفر از کارکنان کنسولگری ایران شد.
نظر کارگردان: عبدالحسین برزیده درباره دلیل اهمیت این سوژه برای ساخت یک اثر سینمایی، در گفت‌وگویی گفته بود: مسأله کشتار دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف افغانستان یک مسأله ملی است که اگر برای هر کشور دیگری رخ می‌داد پیش از این بارها و بارها درباره آن فیلم ساخته بود. در ایران به چنین رخدادهایی یا پرداخته نمی‌شود یا اگر هم پرداخته ‌شود، درست به آن توجه نمی‌شود. از همان ابتدا می‌خواستم یک فیلم سینمایی درباره کشتار دیپلمات‌های ایرانی در افغانستان بسازم به همین دلیل سال 77 با «الله‌داد شاهسوند» تنها بازمانده این حادثه دیدار کردم و قرار بود در دیدار بعدی در رابطه با این حادثه و ساخت فیلمی درباره آن صحبت کنم. متاسفانه بنا به دلایلی دیگر بین ما دیدار یا تماسی برقرار نشد تا اینکه سال 78 به دیدار او رفتم و توانستم خاطراتش را از این حادثه بشنوم. البته در کنار او با شاهدان دیگری نیز که جزو دیپلمات‌هایی بودند که شب قبل از حادثه به ایران بازمی‌گردند صحبت کردم تا تحقیقات برای ساخت این فیلم سینمایی را به پایان رسانم. مخاطبان این فیلم سینمایی باید بدانند که ما نگاه صادقانه به این موضوع داشتیم.

Page Generated in 0/0065 sec