احسان سالمی: «قصیده گاو سفید» فیلم بدی نبود، البته اگر به قواعد سینمایی پایبند میماند؛ قصهای در ارتباط با «قصاص» که سعی کرده از منظری متفاوت به مسأله قصاص بپردازد. تا اینجای ماجرا، یعنی از منظر ایده اولیه و البته بازی بازیگران، قصیده گاو سفید را میشود بهترین و قابل تاملترین فیلم بهتاش صناعیها دانست اما مشکل اصلی دقیقا از آنجا آغاز میشود که فیلمساز تصمیم میگیرد از نمادسازی برای فیلمش استفاده کند. اول آنکه صناعیها سعی کرده با استفاده از تکنیک «تصویر آشنا» و قرار دادن یک گاو سفید در یک زندان و در حصار انبوهی از انسانهای سیاهپوش به نوعی این گاو سفید را (که تلویحا میتوان او را همان شخصیت مرد قصه دانست که بیگناه اعدام شده) نمادی از یک قربانی بداند. قربانی قانونی که فیلمساز نسبت به آن نقد دارد و در بخشهای مختلف فیلم سعی کرده چه با استفاده از نمادها و چه با استفاده از دیالوگها، به نقد آن بپردازد. اما نماد گاو سفید که اتفاقا نام فیلم نیز از آن گرفته شده، اساسا تبدیل به جزئی زائد از فیلم شده که حذف آن نه تاثیری در روند قصه دارد و نه ضربهای به کلیت ادراک مخاطب از فیلم میزند؛ اساسا نماد و نشانهای اضافی است که فیلمساز دوست داشته آن را در فیلمش به هر نحوی که شده بگنجاند اما واقعیت آن است که استفاده از تکنیک «تصویر آشنا» دارای شرایطی است که از اساس با موقعیت خلق شده در این فیلم تناسبی ندارد.
نکته دوم اما این است که فیلمساز خواسته در قالب یک اثر اجتماعی، به جای یک پیام واحد، انبوهی از پیامهای غیرمرتبط را یکجا به خورد مخاطبش دهد؛ این اشتباهی است که اتفاقا بخش عمدهای از فیلمسازان ایرانی که سراغ سوژههای اجتماعی میروند، مرتکب آن میشوند و اتفاقا عموما نیز پیامهای ثانویه اثر آنچنان که مورد نظر فیلمساز است، مورد توجه مخاطبان اثر قرار نمیگیرد. صناعیها در فیلمی که در نقد قصاص است، از معضل زنان بیسرپرست و قوانین مرتبط با آنها تا ماجرای بازداشت کارگران معترض را مورد اشاره قرار داده که این از اساس ارتباط چندانی به نقد او به قانون قصاص ندارد و در نهایت در حد یک قصه فرعی غیرموثر و چند دیالوگ شعاری و گلدرشت باقی میماند؛ گویا فیلمساز وظیفه خود میدانسته درباره این موضوعات نیز اظهارنظری کرده باشد؛ حتی اگر وصلههای جدید به هیچ نحوی به بدنه اصلی قصه نچسبد.
«قصیده گاو سفید» هر چند در مواردی سعی کرده به شکل صوری هم که شده در ارتباط با دلایل اهمیت اجرای قانون قصاص از منظر اسلام صحبت کند ولی واقعیت آن است که روح کلی اثر در مخالفت با قانون قصاص و البته نقد تند و تیز قوهقضائیه است. فیلم به شکلی تند و تیز سیستم قضایی کشور پیرامون مسأله قصاص را نقد میکند و اتفاقا نشان میدهد تنها کسی هم که در این سیستم در تلاش است اشتباه خود را از طریق «انسانی» و نه صرفا از طریق قوانین خشک حقوقی و فقهی جبران کند، در نهایت با برخورد تند سیستم روبهرو میشود.
پایان تراژیک اثر هم مهر تاییدی بر این گزاره است که عواقب اشتباهات ما در زمینه قضاوت، حتی با وجود تلاش همهجانبه ما برای اصلاح امر، در نهایت گریبان فرد قضاوتکننده را خواهد گرفت.