printlogo


کد خبر: 216019تاریخ: 1398/11/15 00:00
«سینما شهر قصه»؛ فیلمی برای عاشقان سینما
خنده‌دار؛ نوستالژیک؛ بدون ابتذال

میکائیل دیانی: «با هر تفکر و گرایشی که باشیم سینما فصل مشترک زندگی ماست». این شاید مهم‌ترین جمله‌ای است که می‌شود درباره فیلم خوب «سینما شهر قصه» گفت؛ فیلمی که تلاش کرد به مخاطب بگوید تک تک افراد جامعه یک نسبتی با سینما دارند، نوستالژی‌های‌شان با سینما شکل گرفته و خود را در کاراکترهای تاریخ سینمای ما پیدا می‌کنند، حتی آنهایی که زمانی با سینما مخالف بودند و سینما را عامل فحشا می‌دانستند، روزگاری «دایی غفور» بوی پیراهن یوسف به سینما جذب‌شان کرد.
کارگردان تلاش کرده بین نگاه‌های مختلف به سینما مرزبندی کند؛ آنهایی که سینما را برای ابتذالش می‌خواهند، مذهبی‌هایی که سینما را برای رشد و تعالی‌اش می‌خواهند که اتفاقا کارگردان در جایگاه آنها قرار می‌گیرد و آنهایی که با سینما میانه خوبی ندارند اما در آخر حال خود را در سینما می‌یابند!
فیلمنامه کاملا کلاسیک طراحی شده است؛ بر اساس روایت اول شخص. در همان 10 دقیقه اول شخصیت‌ها برای مخاطب معرفی می‌شوند و عنصر محرک داستان در جای خود جاگذاری می‌شود و در ادامه پرده دوم و نقاط عطف و پایان‌بندی بسیار خوب که مخاطب را راضی از سالن خارج می‌کند. جایی که باید غافلگیر شویم، غافلگیر می‌شویم. این ساختار منظم در کنار زبان طنز فیلم باعث می‌شود گذر زمان برای مخاطب حس نشود، البته فیلمساز در لابه‌لای این شوخی‌ها و خنده‌ها سعی می‌کند حرفش را نیز محکم بزند و برای مخاطب نیز حرف ته‏نشین می‌شود.
پی‏رنگ عاشقانه برای روایت داستان سینما و آدم‌های عشق سینما، البته کمک کرده قصه در کنار طنز بودن احساسی هم باشد و مخاطب در گیرودار رسیدن‌ها و نرسیدن‌های شخصیت‌ها به یکدیگر نیز درگیر باشد.
بخش زیادی از فیلم در بستر بیان داستان سینما، فاصله‌گذاری بین مخالفان سینما، موافقان سینمای فیلمفارسی و موافقان سینمای آگاهی‌بخش است. یک دوگانه بین داوود و آقا اردشیر که درباره اصل سینما بحث دارد؛ دوگانه‌ای که خود را در این دیالوگ نشان می‌دهد. «داوود: سینما اونجوری نیست که شما فکر می‌کنید. شما هیچوقت نرفتید سینما، شما از سینما فقط برای خودتون یه چیز سیاه کثیف ساختید. برای یه بار هم شده برید سینما و فیلم خوب ببینید. ببینید که دنیاتون چقدر عوض می‌شه.
آقا اردشیر: من به فکر دنیام نیستم، به فکر آخرتمم».
و دوگانه مهم‌تر در فیلم بین «داوود» و «الهه» بر سر «فیلم خوب» و «فیلم بد» است. فیلم اگرچه به روایت نقش اول مرد جلو می‌رود اما از میانه راه کارگردان نظرگاه درست را از نگاه زن قصه روایت می‌کند؛ زنی که با فیلمفارسی‌های مورد علاقه داوود (حامد بهداد) میانه‌ای ندارد و تلاش دارد به او بفهماند فیلم می‌تواند در کنار فرم خوب، محتوای قابل قبول هم داشته باشد. شاید بتوان نظرگاه الهه (آناهیتا درگاهی) در فیلم را همان نظرگاه امام به سینما تفسیر کرد که «ما با سینما مخالف نیستیم؛ با فحشا مخالفیم». اگرچه الهه نیز بر اساس آنچه نویسنده نگاشته، فیلم خوب را محدود به چند شخصیت می‌کند؛ «امیر نادری»، «بهرام بیضایی» و «ناصر تقوایی». در حالی که در آن زمان چهره‌های مهمی چون «مهرجویی»، «کیمیایی»، «علی حاتمی» و دیگرانی نیز بودند که نیاوردن اسم آنان را می‌توان تنها به علقه نویسنده و کارگردان به چند نفر وابسته دانست.
استفاده درست از نوستالژی، دیالوگ و ارجاعات تصویری به تاریخ سینمای ایران باعث شده فیلم برای مخاطب لذت‌بخش شود؛ خاطرات بسیاری برای مخاطب زنده می‌شود و فیلم برای همه رده‌های سنی قابل استفاده می‌شود.
فیلم اما به لحاظ فرمی هم قابل قبول است. دوربین و قاب‌بندی‌ها به‌درستی انجام شده و دکوپاژ دوربین دقیق است؛ یک قاب کلاسیک و ساده بدون بازی‌های اضافی که مخاطب با آن می‌تواند حس بگیرد. طنز فیلم عاری از هرگونه ابتذال و بداخلاقی است؛ جایی که خطایی صورت می‌گیرد، به‌درستی برخورد با خطا هم دیده می‌شود و مخاطب با آن برخورد هم همراه می‌شود. کارگردان سعی کرده موقعیت‌های کمدی را بیش از آنکه از دیالوگ حاصل کند از بازی و اکت بازیگران ایجاد کند و البته که گاهی بازی‌ها تصنعی و اگزجره می‌شود. فیلم اما در یک جا خطای روایی فاحشی دارد که مخاطبان همه آن را حس می‌کنند. کارگردان می‌خواهد به ناصر تقوایی ادای دینی داشته باشد و در سال‌های میانه دهه 60 «کاغذ بی‌خط» تقوایی را روی پرده می‌برد که محصول سال 80 است. کارگردان تلاش کرده تمام صحنه‌هایش را در لوکیشن‌های محدود و قابل کنترل بگیرد اما در همان لوکیشن محدود نیز بازسازی صحنه دهه‌های 50 و 60 را بخوبی انجام داده و آنجایی مخاطب غافلگیر می‌شود که تصور می‌کند بخشی از تصاویر مربوط به آرشیوهای راهپیمایی‌های انقلاب است اما در آخر کارگردان می‌گوید: «تمام صحنه‌های فیلم بدون استثنا ساخته شده است‌».

Page Generated in 0/0073 sec