printlogo


کد خبر: 216172تاریخ: 1398/11/19 00:00
تجدیدنظرطلبی انقلابی اقتصاد یا فرهنگ؟

یونس مولایی: گذر از 40 سالگی انقلاب اسلامی و ورود به چله دوم این نهضت که در تعابیر رهبر حکیم انقلاب از آن به‌عنوان «گام دوم» انقلاب یاد می‌شود، بیش و پیش از هر چیز لزوم بررسی جایگاه انقلاب اسلامی ایران در محیط پیرامونی خود را الزامی می‌سازد، به گونه‌ای که عدم آشنایی با موقعیت «هویتی» انقلاب اسلامی در روند تحولات جهانی (آنچنان که تجربه آن نیز موید آن است) می‌تواند حرکت کلی انقلاب را به سمت یک تجدیدنظرطلبی محتوایی کشانده و از اهداف آن پوسته‌ای وارونه خلق کند تا مسیر کلی این حرکت را به سمت و سویی متمایز رهنمون سازد.
به بیانی ساده‌تر، شناخت دقیق مسیر انقلابی در پیش رو بدون داشتن فهمی کلی نسبت به جرقه آغازین آن، باعث سطحی و کم‌عمق شدن سیاست‌گذاری‌های جاری جمهوری اسلامی می‌شود.
 ماهیت انتقادی گفتمان دینی انقلاب اسلامی در تعارض با واقعیت تثبیت‌شده نظام جهانی، موجب آن شده است که این انقلاب بر‌خلاف خیل انقلاب‌های ناسیونالیستی دوره خود، ماهیت الهام‌بخش خود را حفظ کند، آنچنان که حسین کچوئیان در کتاب «انقلاب اسلامی ایران و انفتاح تاریخی» با تاکید بر همین نسبت‌سنجی میان انقلاب‌ها و محیط پیرامونی، تنها 3 انقلاب فرانسه، شوروی و ایران را واجد صفت «کبیر» به معنای داشتن ماهیتی چالشی نسبت به نظم پیرامونی خود و الهام‌بخش سایران دانسته است.
 وی در مقدمه کتاب خود می‌گوید: «یک دسته از جنبش‌های اجتماعی بر شرایط تاریخی غالب اتکا و ابتنا دارند و در تعارض ماهوی با تاریخ موجود قرار نمی‌گیرند. این جنبش‌ها تاریخ موجود را در مسیر کنونی‌اش بسط و توسعه می‌دهند اما جهت مسیر آن را به تمامی تغییر نمی‌دهند. 
این جنبش‌ها به هر میزان انقلابی و حاد باشند، در جهت فعلیت‌بخشی کامل به تاریخ موجود و دستیابی به اهداف نهایی و ایجاد نظم اجتماعی مطلوب آن در پایان سیر تاریخی‌اش هستند. 
جنبش‌های دسته دوم علیه تاریخ جاری برای تغییر مسیر کلی آن و ایجاد تاریخی نو متناسب با گروه اجتماعی جدید به منزله نیروی فعال و سازنده جنبش انقلابی عمل می‌کنند.
 جنبش‌هایی از این نوع، اتکایی بر شرایط تاریخی غالب ندارند، بلکه برخلاف نوع اول تاریخ، خود را در ستیز و معارضه با آن می‌سازند. به جای تسهیل و کمک به این نوع از جنبش‌ها، شرایط تاریخی موجود، در تقابل با آنها می‌کوشد از وقوع‌شان جلوگیری کند. 
بر این اساس، چنین جنبش‌هایی که به لحاظ ارزش‌ها و صورت نظم آرمانی یا نیروهای اجتماعی آن در تقابل با تاریخ موجود، مبین «پایان» یا فعلیت‌یابی خاص آنند، باید از توان و نیروی بسیار زیادی تا حد لازم برای غلبه بر شرایط تاریخی موجود برخوردار باشند. همین الزام یا ضرورت منطقی است که این جنبش‌ها را به ایجاد انقلابات کبیر می‌رساند». 
در چنین فضایی هر قدر انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب کبیر شوروی با نظم موجود زمانه خود ماهیتی متضاد داشتند اما در نهایت برخاسته از بینش «عرفی‌گرایانه» و «سکولار» نسبت به روند تحولات بودند اما انقلاب کبیر اسلامی برخلاف 2 انقلاب مذکور، راه و روشی نوین را در پیش گرفته بود که می‌توان تعبیر میشل فوکو، فیلسوف پست‌مدرنی که از انقلاب مردم ایران در سال 1357 با عنوان «انقلاب به نام خدا» یاد کرد را نسبت صادقی دانست؛ آنچنان که دکتر محمدحسین پناهی در کتاب «جامعه‌شناسی شعارهای انقلاب اسلامی» با جمع‌آوری تمام شعارهای ثبت‌شده در جریان راهپیمایی‌ها (بیش از 4100 شعار) در بازه مهر 56 تا شهریور60 و بررسی درصدی آنها به شکل تفکیک‌شده به این واقعیت قابل تامل اشاره می‌کند که از مجموع 738 شعاری که با محوریت اهداف و ارزش‌های انقلاب و چگونگی تحقق آنها در خیابان‌ها داده شده است 6/48 درصد حول محور اهداف و ارزش‌های فرهنگی، 4/35 درصد حول محور اهداف و ارزش‌های سیاسی، 7/9 درصد حول محور اتحاد و تشکل و ادامه مبارزه برای تحقق اهداف و ارزش‌ها و تنها 3/5 درصد شعارها حول اهداف و ارزش‌های اقتصادی بوده است. 
در چنین منظومه‌ای چشم پوشیدن از جهت کلی حرکت انقلاب اسلامی و ماهیت هویتی آن در نسبت با ارزش‌های نهادینه‌شده نظام جهانی، به‌مثابه نادیده گرفتن خورشید در روشنای روز و علت شمردن عدم وجود سایه در شکل‌گیری روشنایی است.
طلیعه چله دوم انقلاب اسلامی و مسیر تبیین‌شده در بیانیه «گام دوم» رهبر انقلاب را جز با مبنا قرار دادن مسیر آغازین این حرکت نمی‌توان به شکلی دیگر متصور بود، چه از آن رو که مسیر پیموده شده در 40 سال گذشته نمی‌تواند مبدائی جز این فضای هویتی داشته باشد و متقابل چه از این رو که ترمیم انحرافات در مسیر پیش رو جز با سنجه قرار دادن ارزش‌های اولیه قابل تحقق نیست. 
با این نگاه، صورت مسأله انقلاب اسلامی در گام دوم آن را می‌توان هضم شدن یا استیلا یافتن در نظام گفتمانی و هنجاری «جهانی‌سازی» در تمام شقوق آن دانست، به این معنا که هضم شدن در این نظام حتی اگر جایگاه ابرقدرتی را نیز به جمهوری اسلامی ببخشد با به حاشیه بردن ماهیت انتقادی آن نسبت به این نظم باعث شکست آن می‌شود. 
چنین تنازع گفتمانی‌ای از جمیع جهات به‌عنوان متغیر مستقل جمهوری اسلامی در میدان تضارب ایده‌ها شناخته می‌شود؛ آنچنان که تاکید قابل تامل رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم بر هدف نهایی انقلاب اسلامی در غالب کردن یک «سبک زندگی» جدید نشانگر این مهم است که کماکان و حتی در پیچیده‌ترین تنازع اقتصادی نیز ایشان کماکان بر اصالت «فرهنگ» در جریان مسیر حرکتی انقلاب اسلامی تاکید دارند.

Page Generated in 0/0062 sec