میثم مهرپور: در ماههای اخیر شاخص بورس رکوردهای عجیبی را شکسته و به بالاترین حد ممکن در تاریخ تشکیل خود رسیده است؛ چنانکه طبق آمار منتشرشده، شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران در ۹ ماه ابتدایی سال جاری نسبت به مدت مشابه سال قبل ۱۲۶ درصد رشد داشته است. از طرفی بورس را آینه تمامنمای اقتصاد یک کشور میدانند. اگرچه میتوان عواملی چون رشد نقدینگی، جا ماندن بورس از تورم و افزایش تمایل حضور پساندازها در بورس به جای بازارهای موازی را از مهمترین دلایل این جهش دانست اما طبیعتا و بر اساس قاعده، با افزایش رشد شاخص بورس این موضوع باید خودش را در اقتصاد ملی و بویژه در تولید و رشد اقتصادی نیز نشان دهد ولی شواهد گویای این ماجرا نیست؛ شاخصها در حال رکوردشکنی است اما رشد اقتصادی در وضعیت نامناسبی قرار دارد. برای تشریح دلایل این موضوع ذکر چند نکته ضروری است.
1- نگاه کوتاهمدت به بازار سرمایه: نگاه کوتاهمدت و غیرجامع (سازمانی و مقطعی) به بازار سرمایه را میتوان یکی از نقاط ضعف بورس در اقتصاد ایران دانست. این نگاه معتقد است حداکثر زمان برای رسیدن به بازدهی در بازار سرمایه یک سال است. از این رو کاهش یا افزایش مقطعی قیمتها در بورس برای این افراد مهم و در تصمیمگیری آنها تاثیرگذار است، به نحوی که این افراد کاهش یا افزایش قیمتها در بورس را بدون توجه به شاخصهایی چون رشد اقتصادی و وضعیت اشتغال رصد کرده و روند حرکتی شاخص بورس را تافته جدا بافتهای از اقتصاد ملی میدانند.
2- افزایش غیرواقعی قیمتها: بورس در ایران شباهت زیادی به نظام بانکداریمان دارد. همانطور که در نظام بانکداری ما تحت عنوان سود علیالحساب سودهای قطعی پرداخت میشود که در نهایت به افزایش عملیاتهای صوری و سودهای موهوم میانجامد، بورس و افزایش قیمتها در بازار سرمایه نیز همینطور بیقاعده و غیرواقعی است. سوال ابتدایی این است: وقتی ارزش واقعی سهمی در بازار 100 ریال بوده اما به واسطه هجوم نقدینگی و افزایش تقاضا یا تبلیغات غیرواقعی و دلایلی از این قبیل با قیمت۱۲۰ ریال فروخته میشود، آیا اتفاقی واقعی در وضعیت تولید آن شرکت بورسی رخ داده یا افزایش قیمتها به دلیل وجود عدهای سفتهباز در بازار است که با مدیریت بازار، سهام شرکتها را خرید و فروش میکنند؟ چطور ممکن است در 2 هفته قیمت سهم یک شرکت رشد 20 درصدی داشته باشد؟ آیا واقعا عملکرد (تولید) این شرکت در 2 هفته 20 درصد افزایش داشته است؟ پاسخ بسیار ساده است! در این فرآیند تنها اتفاقی که رخ داده تبدیل m1 به m2 است. در نتیجه وقتی تعداد این معاملات افزایش یابد حجم عظیمی از پول که هیچ زحمتی نیز برای آن کشیده نشده و تولیدی برای آن وجود ندارد، خلق میشود و این همان خلق نقدینگی این بار در بازار سرمایه به جای نظام بانکی است. برای همین نیز شاهدیم بورس ایران با ارزشی چندده میلیارد دلاری نقش متناسبی در تولید و رشد اقتصادی کشور ندارد.
3- پولهایی که تبدیل به سرمایه نمیشود: تا زمانی که پولهای واردشده به بورس تبدیل به ماشینآلات، ساختمان، انواع تجهیزات و... (سرمایه) نشود، این نقدینگی هیچ اثری بر بخش واقعی اقتصاد نخواهد داشت که اگر چنین بود، با توجه به افزایش بیسابقه شاخص بورس باید شاهد رشد اقتصادی بالایی در کشور باشیم اما در شرایط فعلی بهرغم رکوردزنیهای بورس، وضعیت اشتغال و تولید در شرایط نابسامانی قرار دارد که نشاندهنده وجود فاصله عمیق بازار سرمایه- به نمایندگی از بورس- با بخش واقعی اقتصاد ایران است.
با این حال از آنجا که عمده پسانداز در ایران یا به سمت سپردههای بانکی رفته یا به ساختمان، ارز و طلا تبدیل میشود، گسترش فرهنگ حضور در بورس که در یک سال اخیر و با ایجاد کدهای سهامداری جدید، روند بیسابقهای را تجربه کرده است، میتواند بستر مناسبی برای جذب سرمایه در طرحهای مولد ایجاد کرده و از طرفی با کاهش فعالیتهای سوداگرانه به رشد اقتصاد کشور کمک کند. در این میان باید به این نکته دقت کرد که گسترش فرهنگ حضور پساندازها در بازار سرمایه یک پروسه بلندمدت است که در گذشته نیز شاهد آن بودهایم و در مقاطعی مردم به سمت بورس تمایل پیدا کردهاند اما متاسفانه به دلیل عملکرد دولتها، نقدینگی حاضر در بورس به یکباره از بورس خارج شده و به سمت سایر بازارها(مسکن، ارز و طلا) رفته است.
* راهکار چیست؟
در این شرایط، نیازمند افزایش آشنایی شهروندان با بازار سرمایه و ایجاد یک نگاه بلندمدت برای سرمایهگذاری در بورس به جای نگاه مقطعی و سفتهبازانهایم. تحقق این 2 موضوع نیازمند افزایش سواد و آگاهی شهروندان نسبت به بازار سرمایه و تغییر در برخی قوانین بورس است.
در کنار این موضوع باید اذعان داشت تهیه صورتحساب سود و زیان و ترازنامه شرکتها به راحتی و خیلی زود قابل تهیه است. روند درست سوددهی در بورس این است که بعد از پایان بازرسیهای لازم، انتشار صورتهای مالی و... در ازای هر سهم n درصد سود منطبق با سوددهی واقعی آن شرکت پرداخت شود.