printlogo


کد خبر: 216700تاریخ: 1398/12/1 00:00
شیخ و زنده کردن مردگان

روزی جمعی از مریدان بر شیخ وارد گشته و پرسیدند: چگونه مرده زنده کنیم ای شیخ! شیخ جوش چرکین روی دماغش را ترکانده و به ضربتی کف گرگانه، یکی از مریدان را چنان تخت زمین نمود که هیچ نشانه حیاتی در وی نماند. سپس شیخ دستور داد یک غرب‌پرست بدپیله بدان جا بخوانند. مریدان آشفته و دست به دهان چنین کردند.
شیخ از او پرسید: به ما بگو چگونه است که انتخابات آنها دموکراسی است و از ما نیست؟ ما چی داریم یا که چه؟ غرب‌پرست بدپیله بنگ را کناری نهاد و بانگ برآورد: چه مهمل می‌گویی ای شیخ؟ هر کاغذ در جانونی انداختنی که دموکراسی نیست! کدام سرزمین نفتخیز یا الماس‌نشان را برای گسترش دموکراسی فتح کرده‌اید؟ دموکراسی بدون خون، سالاد بدون سس را ماند. آیا نمی‌دانی که آزادی اندیشه بدون «آن لباس مخصوص شنای بانوان در سواحل» نمی‌شه؟ ندیدی چگونه در سواحل فغانس، مهد دموکراسی، زنان حق ندارند لباسی جز این در سواحل بر تن کنند؟ اصلا شما ملکه‌ای دارید که در چشم بر هم زدنی مجلس منحل نماید که از دموکراسی دم می‌زنید؟
سخن که بدین جا رسید، ناگهان صدایی از مرده بجست و زنده شد و در زمره مریدان غرب‌پرست بدپیله درآمد. 

Page Generated in 0/0057 sec