printlogo


کد خبر: 217046تاریخ: 1398/12/8 00:00
استامپ کرونایی
ماجرای یک رای دهنده‌ پشیمان

در خدمت یکی از دوستان که رفته رای داده اما توبه کرده هستیم.
- سلام مهرداد چطوری؟
- چه سلامی، نمی‌دونم چطور به این مردم بگم که نیان و رای ندن.
- چرا مگه اتفاقی افتاده؟ 
- مگه خبر نداری؟ من الان مُردم، از این فرشته‌ها خواستم برای آگاه کردن مردم فقط اجازه بدن یه زنگ به شما بزنم.
- یعنی کرونا گرفتی و مردی؟
- از وقتی اون استامپ لعنتی رو انگشت زدم، کرونا اومد تو بدنم، قلبم رو به‌ عنوان توپ برداشت و با کلیه گل کوچیک بازی می‌کرد.
- یعنی هیچ کاری باهات نکردن که خوب شی؟
- نه فقط می‌گفتن نداری برو. اما من که می‌دونستم می‌خوان تعداد کرونا تو کشور بیاد پایین دارن اینو میگن.
- واقعا متاسفم بابت این اتفاقی که برای دوست عزیزمون افتاده، کرونا تو جهان کلا 3 درصد آدم‌ها رو می‌کشه اما تو ایران ظاهرا همه رو می‌کشه، قاعدتا به خاطر اینه که اینقدر گفتیم جنگ جنگ که کرونا هم با ما دشمن شده.
- اونجا وضع خیلی خراب بود. جمعیتی از مردم کرونا گرفته میومدن اما بهشون می‌گفتن برید. می‌خواستن آمارشون بالا نره. من چون آشنا داشتم تو بیمارستان فقط یه کاری تونستم برای خودم بکنم.
- چه کاری؟
- همونطور که می‌دونید دقیقه به دقیقه سردخونه‌های بیمارستان‌ها داره پر میشه. حتی بعضی جسدها رو جلوی کولر میذاشتن که فاسد نشن. تونستم یه جا توی سردخونه بیمارستان خیابون‌مون پیدا کنم. فقط نمیدونم چرا اینقدر طولش میدن، یخ زدم تو این سردخونه. هی میگن پاشو بیا برو تو هیچیت نیست. اما من میدونم اینا فقط می‌خوان آمارشون پایین بیاد...
- خب! فک کنم دیگه وقتت تموم شده و فرشته‌ها الان گوشیتو قطع می‌کن، فعلا بخواب تا بیان ببرنت برزخ، خداحافظ.

Page Generated in 0/0056 sec