printlogo


کد خبر: 217556تاریخ: 1398/12/22 00:00
نفوذ قدرت و اراده الهی بر همه امور و اسباب/2

ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ، وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ
ترجمه: دشواری‌ها به قدرت تو آسان می‌شود، و سبب‌ها به لطف تو فراهم می‌شود، قضای حتمی به قدرت تو جریان دارد، و اراده تو بر اشیا نافذ است.  
شرح: «ذَلَّت» دلالت بر فروتنی، زبونی و نرمی دارد. [مقاییس اللغه: 2/345] «صَعُوبَت» نقیض «ذَلَّت» است، [کتاب العین: 1/311] و «الصَّعَاب» به معنای سختی و دشواری و مشکل است. «ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ» سختی‌ها به قدرت تو نرم می‌شود و فقط قدرت تو است که دشواری‌ها و مشکلات را هموار می‌کند.  «تَسَبَّبَتْ» به معنای فراهم‌ شدن است؛ «وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ» و به لطف تو اسباب فراهم می‌شود؛ آری! نظام جهان بر پایه علت و معلول اداره می‌شود اما این نظام در دست قدرت تو است و تو سبب‌ساز و سبب‌سوز هستی. بنابراین حل مشکلات و اسبابی که موجب سختی و دشواری در زندگی ما شده است، به دست تو است؛ چنانکه آسایش و راحتی در اختیار قدرت تو است. بنابراین هیچ بن‌بستی سر راه تو وجود ندارد و برای مومنی که خود را به تو پیوند ‌زده است نیز، هیچ بن‌بستی وجود ندارد. چنین است که نگاه توحیدی راه را باز می‌کند و امید حقیقی و واقعی را برای بندگان به ارمغان می‌آورد. 
«وَ جَرَى بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ» و قضا به قدرت و اراده تو جریان دارد. قضا امر تخلف‌ناپذیر و حتمی خدای سبحان است که با اراده او قطعی است و هیچ موجودی را امکان فرار از آن نیست، زیرا منتسب به قدرت الهی است. 
قرآن کریم می‌فرماید:  «ما یَفْتَحِ‌الله لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلا مُمْسِکَ لَها وَ ما یُمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‏» [فاطر: 2] «هر رحمتى را که خدا براى مردم گشاید، بازدارنده‏اى براى آن نیست، و آنچه را او باز دارد، پس گشاینده‏اى ندارد، و اوست شکست‏ناپذیرِ حکیم.»  تأکید آیه شریفه بر آن است که رحمت و نقمت بر پایه قضا و مشیت الهی است و کسی نمی‌تواند مانع او شود، زیرا او قدرتی دارد که شکست در آن راه ندارد و او این عزت بی‌پایان را با حکمت جریان می‌دهد.  
یا در آیه دیگر می‌فرماید: «قُلْ أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ‌الله إِنْ أَرادَنِیَ‌الله بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکاتُ رَحْمَتِهِ» [زمر: 38] «[پیامبر ما به مردم] بگو: [شما در چه توهم باطلی هستید] اگر خدا بخواهد صدمه‏اى به من برساند، آیا آن چیزهایی را که به جاى خدا مى‏خوانید، مى‏توانند صدمه او را برطرف کنند یا اگر او رحمتى براى من اراده کند، آیا آنها مى‏توانند رحمتش را بازدارند؟» 
دیگران و همه اسباب و وسایل در قبضه قدرت خدای سبحان است و کسی را یارای مقابله با او نیست که جز او حساب آید و بخواهد در مقابل او بایستد. 
فقط خداست که در عالم خدایی می‌کند! و همه در قدرت خداست و قضای الهی بر همه موجودات جاری است. حال که چنین است: «قُلْ حَسْبِیَ‌الله عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ» [زمر: 38] [پیامبر ما به بشریت] بگو: خدا مرا بس است و توکل‌کنندگان فقط به او توکل کنند». حال که تدبیر ما
ـ از رحمت و زیان ـ دست خداست، پس خدای سبحان ما کفایت می کند و فقط به او توکل می‌کنیم و جز او را کاری نداریم.    
«وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ» و چیزها به اراده تکوینی تو پدید آیند و اراده تو بر همه اشیا نافذ است، و هرچه بر اشیا اراده فرمایی، تحقق پیدا کند. به تعبیر دیگر خواست خدای سبحان در همه چیزها و امور نفوذ دارد و تخلف از آن امکان ندارد. و این حکم قرآن است که «وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‏» [بقره: 117] «هنگامی که کاری را بخواهد، به آن می‌گوید: باش و می‌شود». 
خواست و اراده الهی چنان نافذ و محکم است که نیازی به یاور ندارد و به تنهایی بر کل هستی جریان دارد. حالا می‌بینیم «اراده معطوف به قدرت» چقدر بی‌پایه است؟ زیرا می‌فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» [یس: 82] «فرمان او چنین است که هرگاه اراده کند که چیزی باشد، به آن می‌گوید: باش و می‌شود.» منظور از «قل» در اینجا «سخن و کلام» نیست، بلکه صرف اراده الهی است که به اشیا تعلق می‌گیرد و آنان پدید می‌آیند.   
تحلیل قرآنی: طبیعت آتش، سوزاندن است و اگر انسان در آتش افکنده شود، بدنش می‌سوزد اما همین آتش به فرمان الهی برای ابراهیم  سرد و سلامت شد: «قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیم» [انبیاء: 69] دلیل آن چه بود؟ ابراهیم علیه السلام از اسباب حتی جبرئیل امین دل برید و فقط دل به خدای سبب‌ساز و سبب‌سوز داد. 
یا طبیعت آب در دریا و رودخانه، جریان است و جمعیت زیاد نمی‌توانند بدون تلفات از آن رد شوند اما همین آب برای بنی‌اسرائیل چون 2 کوه استوار شد تا آنان بدون هیچ آسیبی از آن رد شوند: «فَأَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنِ اضْرِبْ بِعَصاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیم» [شعراء: 63] «پس به موسى وحى کردیم  عصاى خویش را به دریا بزن، پس آب  شکافته شد و هر پاره‌ای چون کوه بزرگ نمودار شد.» و اینگونه بنی‌اسرائیل به همراه موسی سلام‌الله علیه نجات یافت اما همین آب، فرعون و فرعونیان را غرق کرد. 
دلیل آن چیست؟ آن‌ زمان که بنی‌اسرائیل که پیش ‌روی
خود دریا و پشت سر خود لشکر خون‌خوار فرعون را دیدند، گفتند: اسباب برای نابودی ما فراهم است: «فَلَمَّا تَراءَی الْجَمْعانِ قالَ أَصْحابُ مُوسى‏ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ» [شعراء: 61] «چون یاران موسی 2 جمعیت را دیدند، گفتند: قطعاً ما گرفتار می‌شویم!» و اگر موسی و ایمان الهی و خالصانه وی نبود، گرفتار می‌شدند. اما موسی را به اسباب ظاهری چه‌کار؟ او دل به خدا بسته بود:  «قالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیَهْدِینِ» [شعراء: 62] ‏«گفت: نه چنین نیست! بی‌گمان پروردگارم با من است، بزودى مرا راه نماید.» و راه را خدا باز کرد. 
این حقیقت زیست بشری است که اگر مومنان با دعا و تضرع به خدای تعالی به خدا پناهنده شوند، هیچ بن‌بستی برای خدا نیست و همه راه‌ها باز می‌شود.  این روح نگاه توحیدی است که «وَ‌الله غالِبٌ عَلى‏ أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُون» [یوسف: 21] «و خدا بر کار خود چیره است اما بیشتر مردم نمی‌دانند». خدا اسیر اسباب نیست، بلکه اسباب دست خداست و به اراده الهی جریان دارد.  
هر رویدادی که ما را تهدید می‌کند، چه رویداد سترگی چون غرق‌ شدن کل امت در دریا یا گرفتاری و اسارت آنان در دست دشمنان خدا، یا بلاهای منحوس و عمومی چون کرونا، مومنان را به سمت خدا می‌کشاند که فقط به او توکل کنند و کار خود را به او بسپارند. اگر ما مومن باشیم و تقوا در دل ما خانه کرده باشد، راه باز است و گریزگاه هست:
«وَ مَنْ یَتَّقِ‌الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» [طلاق: 2] و این حکم کلی است که هرگاه مرد و زن مومن تقوا را رعایت کنند و ملاحظه خدا را بکنند و از قلب خود مراقبت کنند و با خدا و دستورات او مخالفت نکنند، راه‌ برون‌رفت باز است. 
فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَهٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَهٌ
ترجمه: و (اشیاء) خواست تو را بدون آنکه بگویی فرمان برند و اراده تو در آنچه نخواهی، بدون اینکه بازداری، باز ایستند. 
شرح: «بِمَشِیَّتِکَ» «مشیت الهی» یعنی حاکمیت اراده الهی بر عالَم، «فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَهٌ» خواست تو را بدون اینکه بگویی و فرمان بدهی، همه موجودات عالَم فرمان برند  «وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَهٌ» و آنچه را تو اراده کرده‌ای بدون آنکه از آن بازداری و نهی فرمایی، باز ایستند. این دو عبارت حکایت از حتمیت فرمان الهی بر موجودات دارد که آنها هرگاه مصلحت الهی بر آنان تعلق بگیرد، پدید آیند و نیازی به گفتن نیست و اگر مصلحت نبود، پدید نمی‌آیند و نیاز به نهی و بازدارنگی نیست.
قرآن این حقیقت را اینچنین بیان می‌فرماید: «وَ ما أَمْرُنا إِلَّا واحِدَهٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ» [قمر: 50] «فرمان ما جز یکی نیست، چون چشم بهم‌زدن». اراده الهی، امر و نهی او نیازی به تمهید و تکرار ندارد و زمان هم بر آن حاکم نیست.

Page Generated in 0/0067 sec