printlogo


کد خبر: 219163تاریخ: 1399/2/17 00:00
نقدی بر مجموعه‌شعر «غم چیز دیگری است» زهرا محدثی‌خراسانی
زبان دیروز شعر اخلاق‌مدار

الف.م. نیساری: زهرا محدثی‌خراسانی را بیشتر با مقالات و پژوهش‌هایش در نشریات، روزنامه‌ها و کتاب‌ها می‌شناسند؛ غافل از اینکه وی غیر از این مجموعه، پیش از این، دفتر شعر دیگری با نام «از شب سرد زمین» نیز منتشر کرده است.
مجموعه‌شعر «غم چیز دیگری است» نیز در 100 صفحه توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است؛ مجموعه‌ای شامل بخش غزل‌ها، دوبیتی‌ها و رباعی‌ها، نیمایی‌ها و چهارپاره‌ها و ترانه‌ها. این دفتر 26 غزل، 36 دوبیتی و رباعی، 10 نیمایی و 8 چهارپاره و ترانه دارد.
دیگر اینکه زهرا محدثی‌خراسانی متولد 1353 مشهد است؛ ترانه‌هایش توسط خوانندگان صداوسیما خوانده شده و کتاب پژوهشی «شعر آیینی و تاثیر انقلاب اسلامی بر آن» او از جمله کتاب‌های پژوهشی شاخص سال‌های اخیر است که درباره‌ شعر آیینی نوشته شده است.
شعر محدثی سرشار از مضامین و مفاهیمی است که دینی و اخلاق‌مدار است. عشقی که او از آن سخن می‌گوید زمینی نیست و اگر هم گاهی هست، با معنا و معنویت الهی درآمیخته و مقدس است. عرفان کمرنگ و کم‌سویی هم که در این مجموعه دیده می‌شود، بیشتر تعبدی است و شکل ظاهر و باطنش بیشتر به زهد و نگاه زاهدانه شباهت دارد:
«سرشار کن از نو افق‌های جهان را
در خلوت جانم بنشان شور اذان را
چندی‌ است دچار تبم ای یار نشان ده
سرچشمه‌ آرامش بعد از هیجان را
دیدیم در آوای قنوت و شب تسبیح
شوریدگی حضرت لاهوتی جان را...»
عرفان زاهدانه در ابیات بالا و عشق زمینی که جلوه‌ قدسی و الهی دارد، در ابیات ذیل مشخص است:
«با نگاه تو جهان روشن و زیبا شده است
صبح این خانه پر از شوق تماشا شده است
خلقت چشم تو آیات خداوندی بود
این چنین است که چشم تو فریبا شده است...»
زبان شعر زهرا محدثی‌خراسانی به شعر شاعران دیروز می‌ماند و شباهت به غزل شاعران دوره‌ شهریار و عماد خراسانی دارد، خیلی که جلوتر بیاییم، به لحاظ تازگی زبانی (که بسیار نیست) به غزل محمد قهرمان نزدیک می‌شود؛ هرچند که شهریار در بسیاری از غزل‌هایش از قهرمان امروزی‌تر است. محدثی با اینکه از شاعران نسل بعد از انقلاب است و شعر انقلاب و تازگی‌هایش را خوانده و شنیده و حتی درک کرده است (مقالات و کتاب‌های پژوهشی‌اش در این زمینه گویای این امر است) اما این فاصله‌گیری از زبان تازه‌ شعر انقلاب و شعر بعد از انقلاب، نشان از آن دارد که وی تاثیر اندکی از شعر چند دهه‌ اخیر گرفته است؛ هرچند گاه این تازگی در بعضی ابیاتش آشکار می‌شود؛ مثلا در آخرین‌بیت مثال ذیل. اما بیشتر ابیات غزلش در حد و اندازه‌های دیگر ابیات مثال ذیل است:
«فصل اندوه مرا شور بشارت آمد
کشتی عشق ز توفان به سلامت آمد
عشق بر قامت اندوه گل‌افشانی کرد
فصل غم‌های مکرر به نهایت آمد
عشق این‌بار پس از وقفه‌ بی‌هنگامش
از کمین‌گاه خلاف‌آمد عادت آمد
فصل کوچیدن شب از نفس باغچه شد
با درخشیدن خورشید قیامت آمد»
بعضی از رباعی‌ها به لحاظ زبانی و تصویرسازی و تخیل تازه‌تر از غزل‌ها هستند:
«ای آنکه همیشه می‌توان از تو سرود
ای همسفر صمیمی چشمه و رود
این نکته که تا ابد نخواهی برگشت
از لحن خداحافظی‌ات پیدا بود!»
اما اغلب رباعی‌ها قدیمی‌تر و دیروزی‌تر از غزل‌ها هستند؛ رباعی‌هایی که مضامین و معانی تکراری‌شان در رباعی‌ها و اشعار شاعران دهه‌های اخیر دست‌به‌دست شده و لاجرم زبانش نیز به یک زبان مستعمل تبدیل شده است.
دوبیتی‌ها هم آنقدر کم است که قابل بررسی نیست.
اشعار نیمایی مجموعه‌شعر «غم چیز دیگری است» نیز به‌طور کلی در ردیف شعر شاعران «میانه» یا «نئوکلاسیک» قرار می‌گیرد و بیشتر به شعر فریدون مشیری شباهت دارد اما به آن مشیری که به روزهای اولیه‌ شاعری خود بازگشته است، نه آن مشیری قدرتمند در شعرهای «کوچه» و «پر کن پیاله را» و بسیاری از اشعار 3 دهه‌ آخر عمرش. یعنی نیمایی‌های زهرا محدثی‌خراسانی، در قافیه‌پردازی و پایان‌بندی و شروع شعر و انسجام کار ضعیف است، اگرچه تلاش‌هایش در بهترشدن مشهود است، نظیر شعر ذیل:
«صبح/ انعکاس روشنایی دل است/ دل که بشکفد/ آسمان تیره هم مجال روشنی‌ست/ من ولی چقدر/ دلخوش عبور شب/ دلخوش طلوع صبح/ دلخوش عبور زندگانی‌ام!/ پس کجاست/ جوششی که این دل اسیر را/ این دل لجوج و عشق‌ناپذیر را/ با شکفتن آشتی دهد؟/‌ای تلنگر چنین ‌شدن/ ‌ای دلیل دور از این زمین شدن/ عشق آتشین من کجاست؟/ راستی/ صبح راستین من کجاست؟»
دیگر اینکه شعر نیمایی را خوب پیش ببری اما در پایان با یک قطعیت گنگ نتیجه بگیری، جز خراب‌کردن راه رفته حاصلی ندارد که اگر نتیجه‌ گنگ هم نبود، باز آن قطعیت، شعر را از شعریت ساقط می‌کرد. صدور قطعیت و به گونه‌ای حرف زدن که همین است و دیگر نیست، دشمن امثال شعر ذیل است. اما ساخت و فرم شعر ذیل، یعنی چگونگی ساخته شدن آن از ابتدا تا انتها خوب است؛ یعنی در این شعر قافیه‌سازی‌های پنهانی و آشکار، و همچنین روانی کلام، ایجاد موسیقی کرده و سبب فرم شعر شده است اما رای صادره در پایان شعر و این قطعیت شعاری، شعر را ساقط کرده است، هرچند نشان می‌دهد شاعر استعداد سرودن شعر نیمایی را دارد:
«بعد سخت زیستن/ بعد در خودم گریستن/ بعد آن تلاش بی‌نظیر/ بعد دست‌وپا زدن/ در حوادث درشت و ریز/ بعد روزگار پیچ‌پیچ/ تازه ره‌سپرده‌ام زمانه را/ و هیچ را!»

Page Generated in 0/0094 sec