printlogo


کد خبر: 220137تاریخ: 1399/3/11 00:00
تهران و کاراکاس در تدارک جشن برای موفقیت عملیات نفتکش‌ها؛ تحول در سرنوشت ملت ایران؛ از شهریور 1320 تا خرداد 1399
ایران پل‌ساز پیروزی

شروین طاهری*: در واپسین سال قرن چهاردهم هجری‌شمسی به نقطه‌ای از مسیر سرنوشت ملت ایران رسیده‌ایم که با همه کاستی‌ها و مشکلات موجود، آنقدر مرتفع است که بر نخستین سال‌های همین قرن مشرف باشد. 8 دهه پیش با اوج‌گیری جنگ جهانگیر دوم، سرزمین ما در اوج رنج و عسرت و اندوه ناشی از اشغال متفقین، زمینگیر بی‌جربزگی پهلوی پدر و پسر بود؛ رضاخان که پس از 2 دهه قلدری برای ملت، با ورود قوای انگلیس و شوروی از پایتخت فراری شده و به تبعید خودخواسته رفته و پسرش محمدرضای بی‌اختیار روی کار آمده بود که خود از همان اوان به دست‌نشانده بودنش معترف بود. شاه 22 ساله و یک لاقبای پهلوی در سومین سال تاج و تخت لرزانش حتی اجازه نیافت در نشست رهبران متفقین در تهران (آذرماه 1322) حضور یابد. در حالی که وینستون چرچیل نخست‌وزیر بریتانیا، فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور آمریکا و ژوزف استالین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در سفارت شوروی در تهران، برای حمله گازانبری به آلمان نازی و ایتالیای فاشیست و یکسره کردن کار دولت‌های محور و تصمیم‌گیری درباره آینده جهان پس از جنگ گعده کرده بودند، شاه جوان ایران که به آن لقب «پل پیروزی» متفقین را داده بودند، حتی اجازه نیافت وارد محل اصلی مذاکرات شود و شمع‌های جشن تولد چرچیل را فوت کند. با او مثل یک دربان رفتار شد که باید به خوشامد‌گویی به ابرقدرت‌ها از همان جلوی در اکتفا می‌کرد و می‌رفت. 

«چرچیل، روزولت و استالین» که با استفاده از موقعیت حساس خلیج‌ فارس، خاک ایران و دریای خزر، با رساندن تدارکات و سلاح به شوروی، زمینه توقف پیشروی ارتش نازی در اوراسیا به سوی شبه‌قاره هند و ایران و بین‌النهرین و در نهایت شکست هیتلر را فراهم آورده بودند، در حالی برای تقسیم جهان پس از جنگ نقشه می‌کشیدند که کوچک‌ترین حقی از ملک و ملت ایران ادا نکردند و این پل پیروزی را که به قیمت جان چند میلیون هموطن ما بر اثر جنگ، قحطی و بیماری‌های واگیردار- که سوغات غرب بودند- بنا شده بود، در کمال بی‌اعتنایی و بی‌آنکه خسارتی به کشورمان بپردازند لگدمال کردند و رفتند. 
حتی محمدرضا پهلوی با وجود شخصیت واداده و غرب‌زده‌اش هم نتوانست آن تحقیرها را فراموش کند و در واپسین سال‌های سلطنتش به خیال اینکه دیگر ایران را به ژاندارمی منطقه‌ای تبدیل کرده، دستور انتشار کتاب‌ها و مقالاتی را داد تا بلکه بتواند آن لکه ننگ نخستین را بزداید- از جمله کمیک استریپ عظمت بازیافته، سال انتشار 1355- اما انقلاب 1357 و مقاومت و ایستادگی طی بیش از 4 دهه مقابل تمام تجاوزات، تحریم‌ها و تهدید‌ها ثابت کرد که تحقیر ایران توسط بیگانگان در هر 2 جنگ جهانی اول و دوم از حقارت حاکمان وقت ناشی می‌شد. 
جالب اینکه عنوان «پل پیروزی» نخستین بار به طور اختصاصی درباره «پل ورسک» در سواد‌کوه آمده است، چرا که با این پل راه آهن مرتفع، مسیر راه آهن شمال- جنوب برای اتصال مرز ترکمن‌صحرای شوروی به مستعمرات نفتی بریتانیا در خوزستان و بنادر خلیج ‌فارس تکمیل می‌شد اما این پل که با اصرار رضاخان و توسط مهندسان آلمانی طراحی و پیاده شد، خود او و متحدان ژرمنش را قربانی کرد؛ واقعیتی که نشان می‌دهد ساده‌لوحی و عدم تحلیل دقیق مناسبات و معادلات بین‌المللی چگونه می‌تواند دولت‌هایی ملی‌گرا و عمل‌گرا چه در اروپا و چه در آسیا را به اشتباه بیندازد. 
در کتاب «ایران تحت اشغال متفقین در جنگ دوم جهانی: پلی به پیروزی و سرزمین قحطی» (انتشارات رومن و لیتلفیلد آمریکا، 2013) تصویری واضح و مستند از مصائبی ارائه شده که اشغالگران بیگانه بر سر مردم «پل پیروزی» خود آوردند. 
این اثر با کنار هم قرار دادن اسناد ارتش ایالات‌متحده و منابع دیپلماتیک انگلیسی، ثابت می‌کند چگونه دولت‌های استعمار قدیم و جدید و سردمداران سرمایه‌داری برای تدارک جبهه شرقی جنگ با نازی‌ها و سرپا نگاه داشتن شوروی کمونیستی، خاک ایران را به توبره کشیدند و با چنگ انداختن به سفره مردم ما، آنها را از حداقل نیازهای‌شان برای حیات محروم کردند. بر این اساس بهره‌برداری لجستیکی متفقین از ایران با تبعات بسیاری برای دولت نیم‌بند و ملت تحت اشغال همراه بود از جمله: انحصار همه نوع وسایط نقلیه و ترابری سنتی و مدرن و همچنین ماشین‌آلات توسط اشغالگران روس و انگلیسی و در نتیجه منع عملی ایران از صادرات، ضبط اغلب دام‌ها و پیش‌خرید محصولات کشاورزی به زور سرنیزه، تحمیل آوارگان جنگی اروپا با همه گرفتاری و بویژه بیماری‌های مرگبارشان چون سیفلیس به ایران فقر‌زده، مجبور کردن دولت تحت اشغال ایران به انتشار پول کاغذی که افزایش نقدینگی و تورم و گرانی را نه‌تنها به جامعه آن زمان، بلکه به دهه‌های بعدی جامعه ایران سرایت داد، ناامنی و افزایش فحشا و فروپاشی خانواده‌ها و جوامع بومی. 
کتاب «پلی به پیروزی و سرزمین قحطی» با ارائه اسنادی موثق نشان می‌دهد چگونه این اشغالگری در سال‌های 1942 و 1943 در کشوری که بیش از 3 هزار کیلومتر از نزدیک‌ترین جبهه جنگ دوم جهانی در اروپا و شمال آفریقا فاصله داشت، حدود 4 میلیون قربانی گرفت. در حقیقت یک‌چهارم جمعیت ایران در آغاز جنگ دوم جهانی تا پایان آن بر اثر قحطی و بیماری‌های وارداتی جان دادند. این در حالی بود که جنگ اول جهانی نیز به دلایلی مشابه باعث مرگ 8 تا 10 میلیون ایرانی شده بود. فلاکت ناشی از اشغال باعث شد جمعیت ایران در 2 دهه نخست قرن چهاردهم هجری شمسی رشد نکند که طبق نظریات توسعه «مالتوسی» معنایی جز تحمیل عقب‌ماندگی به ملتی با تمدن درخشان از سوی قدرت‌های استعماری نداشت. 
نکته عبرت‌آموز دیگر آنکه نه‌تنها اشغال ایران به عنوان یک کشور بی‌طرف در جنگ دوم جهانی توسط متفقین و در شهریور 1320 یعنی تنها 2 هفته بعد از امضای منشور آتلانتیک بین چرچیل و روزولت انجام شد که در آن حق آزادی و استقلال و تعیین سرنوشت برای تمام ملل جهان به رسمیت شناخته شده بود، بلکه با وجود به رسمیت شناخته شدن استقلال و تمامیت ارضی ایران، با صدور اعلامیه‌ای در پایان کنفرانس تهران توسط ابرقدرت‌های شرق و غرب، بخش‌هایی از شمال و جنوب کشورمان تا چند سال پس از پایان جنگ در اشغال بیگانگان ماند و کنترل منابع ما بویژه نفت تا سال‌ها تحت تملک انگلیس و سپس آمریکا بود. این رفتار توهین‌آمیز ابرقدرت‌ها و توافقنامه‌های بین‌المللی که بسادگی توسط کدخدایان امضا‌کننده‌شان زیر پا گذاشته می‌شدند- و هنوز هم مثل برجام پایمال می‌شوند- درسی بزرگ بود برای ملت ما تا تقریبا نیم قرن بعد از آن، انقلابی تاریخی علیه استعمار و استکبار را به ثمر بنشانند و دیگر در مقابل تحولات بین‌المللی منفعل و بی‌اختیار نباشند. 
بخت ما ایرانیان بلند بوده که قرن چهاردهم شمسی که 3 دهه آغازینش چنان محنت و تحقیری برای پدران‌مان به بار آورده، هنوز به آخر نرسیده که ناوگانی با پرچم ایران با اقتداری بی‌سابقه به پشتوانه 4 دهه مقاومت انقلابی، امواج آتلانتیکی حیاط خلوت آمریکا را در نیمکره غربی شکافته و برخلاف میل سلطه‌گران غربی، پیوندهای راهبردی با مستعمره‌های سابق آنها رقم می‌زنند؛ آفتابی که از شرق طلوع کرده و قدرتی که در غرب غروب می‌کند. 
*روزنامه‌نگار
***
رازی در اعماق
با ورود فورچون، نخستین فروند از 5 نفتکش ایرانی به آب‌های تجاری ونزوئلا در 4 خرداد، ارتش میزبان عملیات همه‌جانبه اسکورت و حمایت دریایی و هوایی را در پاسخ به تهدیدات احتمالی نیروی دریایی آمریکا به اجرا گذاشت تا میهمان ایرانی را به بندر ال‌پالیتو برساند. آن روز ولادیمیر پادرینو لوپز، وزیر دفاع ونزوئلا در گفت‌وگویی تلویزیونی از روی عرشه ایرانی به 2 نکته کلیدی اشاره کرد. او ابتدا گفت:«این یک همراهی [اسکورت] نمایشی نیست، بلکه اقدامی جدی به نشانه خوشامدگویی و برادری است که حس قدرشناسی ما را [به ایرانی‌ها] بازگو می‌کند. قطعا این لحظه‌ای تاریخ‌ساز است. نمی‌خواهیم درباره جهان پساواگیر[کرونا] سخن‌سرایی کنیم، بلکه ما واقعا شاهد ضعف‌های آشکار سیستم سرمایه‌داری هستیم». سپس ادامه داد که نفتکش‌های ایرانی تنها حامل سوخت برای کشور ونزوئلا نیستند. این اشاره به عنوان فرمانده فانب (نیروی مسلح ملی بولیواری) یا همان ارتش ونزوئلا، بسیاری از کارشناسان بین‌المللی را به فکر فرو برد. 
حتی اگر این کشتی‌ها حاوی تجهیزات برای متحد لاتین ایران نبوده باشند، کیفیت حرکت ایمن و مطمئن آنها از محدوده سلطه سنتی آمریکا و ناتو به سمت کارائیب آن هم بدون اسکورت مشهود نظامی تا پیش از رسیدن به آب‌های ونزوئلا بی‌دلیل نبوده است. برخی تارنماهای تخصصی نظامی چنین حدس زده‌اند که با توجه به حضور 12 فروند پهپاد پیشرفته نظامی ساخت ایران در نیروی هوایی ونزوئلا، محموله‌هایی مشابه از سوی ایران ارسال شده است. اما شوک اصلی را یک رسانه مشهور اقتصادی به افکار عمومی وارد کرد. تارنمای «فوربس» در گزارشی مدعی شد راز عبور ایمن نفتکش‌های ایرانی از آب‌های آزاد ( 2 اقیانوس، 3 تنگه و آبراهه و 4 دریای فرا قاره‌ای) به مسافت بیش از 11 هزار کیلومتر را یافته است: «زیردریایی‌های بدون سرنشین» پیشرفته‌ای که با هدایت سپاه پاسداران در تمام مسیر این نفتکش‌ها را همراهی می‌کردند. به گفته کارشناس دفاعی فوربس، این زیردریایی‌های هدایت‌شونده الکتریکی-دیزلی که می‌توانند مسافت‌های طولانی را بدون نیاز به توقف در اعماق دریاها طی کنند، تاکنون تنها در اختیار آمریکا و انگلیس بوده‌اند. (عکس پایین) با این حال هنوز مشخص نیست اگر ترامپ حماقت می‌کرد و دستور توقیف نفتکش‌های ایرانی را صادر می‌کرد، آیا زیردریایی‌های بدون سرنشین سپاه، ناو آمریکایی را هدف قرار می‌دادند یا از نفتکش خودمان که ملوانانش تخلیه شده بودند به عنوان بمب متحرک علیه آمریکایی‌ها استفاده می‌کردند؟
***
ایران-ونزوئلا؛ پل جدید شرق و غرب
در آستانه ورود ایمن پنجمین و آخرین نفتکش اعزامی ایران به آب‌های سرزمینی ونزوئلا، هر 2 کشور تدارک جشنی تاریخی را می‌بینند. 2 کشور نفتی مهم جهان که در قرن بیستم اصلی‌ترین مستعمرات آمریکا در خاورمیانه و آمریکای لاتین محسوب می‌شدند، به لطف انقلاب‌های 4 و 2 دهه پیش مردم خود علیه سلطه بیگانه، حالا به مرحله‌ای از اقتدار و استقلال رسیده‌اند که زیر سایه سنگین‌ترین تحریم‌های اقتصادی و مالی و تهدیدات خصمانه نظامی از سوی واشنگتن و متحدان غربی‌اش، به تبادل ناوگان در شرق و غرب کره زمین می‌پردازند بی آنکه شیطان بزرگ جرات تعدی به آنها را داشته باشند.
عملیات 80 روزه بزرگ و همه‌جانبه سوخت‌رسانی به جمهوری بولیواری ونزوئلا و تامین تجهیزات انرژی آن توسط جمهوری اسلامی ایران در ازای 9 تن طلا (معادل 5/0میلیارد دلار) فقط یک معامله اقتصادی برای برقراری صادرات نفت ایران تحت تحریم‌های بی‌سابقه آمریکا و تامین روشنایی بخش‌های در تاریکی فرو رفته کشور آمریکای لاتین تا 20 روز آتی و پایان قحطی سوخت وسایل نقلیه در این کشور نبود. 
به نوشته تارنمای کورئو ال اورینوکو، ارگان ارتباطات رسانه‌ای دولت ونزوئلا، اگر چه سابقه روابط دیپلماتیک کاراکاس با ایران به دهه 1960 بازمی‌گردد اما آنچه این رابطه صرفا نفتی را تبدیل به اتحادی راهبردی کرد، انقلاب بولیواری 20 سال پیش این کشور لاتین به رهبری هوگو چاوز فقید و تنظیم برنامه همکاری‌های تنگاتنگ‌ و پیوندهای برادرانه بین 2 کشور بوده است که علاوه بر حوزه انرژی، ده‌ها حوزه نظامی و امنیتی، مالی و بانکی، اقتصادی و صنعتی و حتی فرهنگی و اجتماعی را شامل می‌شود.  خورخه آرئاتزا، وزیر خارجه ونزوئلا نیز در توئیتی، همکاری کشورش با ایران برای دور زدن تحریم‌های یکجانبه آمریکا را یکی از میوه‌های برجسته جهان چندقطبی خواند و این رابطه راهبردی را در راستای دیپلماسی صلح بولیواری و در چارچوب رابطه جنوب- جنوب دسته‌بندی کرد و نوشت:«ما (ونزوئلا و ایران) همواره یکدیگر را در لحظات دشوار حمایت کرده‌ایم. امروز نخستین کشتی حامل بنزین به شهر ما رسید. سپاس ایران». 
تحلیل این رویداد فقط در سطح اقتصادی نیز به اندازه کافی شگفت‌انگیز خواهد بود و تعاریف تجاری در حال تزلزل جهان امروز را هر چه بیشتر به چالش می‌کشد. این به معنای ایجاد شار مالی و انرژی مستقل بین 2 سرپل مهم نفتی بین حوزه‌های خلیج‌‌فارس (به عنوان پیوستی از منطقه بزرگ‌تر اقیانوس هند) و دریای کارائیب (به عنوان پیوستی از آمریکای مرکزی و جنوبی) خواهد بود. ایران و ونزوئلا که بشدت تحت تحریم و خصومت آمریکا و اروپا قرار دارند در عوض از مقاومت ملی و انقلابی، قدرت بازدارندگی نظامی و نفوذ منطقه‌ای سود می‌برند که این 2 کشور را تبدیل به 2 پایه یک پل جدید بین‌المللی میان شرق و غرب جهان می‌کند؛ پلی که بنیان آن توسط 2 ملت گذاشته شده است. مثلا نیاز منطقه بشدت در حال توسعه آمریکای لاتین (شامل مکزیک و کشورهای لاتین آمریکای مرکزی و جنوبی) به سوخت فسیلی بر 9 میلیون بشکه در روز بالغ می‌شود. از طرف دیگر  ونزوئلا صدها کیلومتر مرزهای آبی و جنگلی اختصاصی و تقریبا غیرقابل رصد برای آمریکا با برزیل، کلمبیا، گویان و جزایر کارائیب دارد و می‌تواند نقش هاب توزیع بنزین و گازوئیل ایران در آمریکای لاتین را بازی کند.  از طرف دیگر خود  ونزوئلا صاحب بزرگ‌ترین ذخایر نفتی در جهان اما فاقد فناوری لازم برای تبدیل این ماده فسیلی به بنزین و گازوئیل یا انرژی الکتریکی است. هرگونه تحولی در این زمینه در کاراکاس با کمک ایران و دیگر کشورهای بزرگ شرق، آمریکای لاتین را به عنوان یک قطب هویتی نسبتا مستقل از غرب صاحب منابع بی‌پایان انرژی مصرفی می‌کند که باعث مزیت اقتصادی‌اش نسبت به ایالات متحده و آمریکای شمالی خواهد شد.  به عنوان میخی بر تابوت سلطه آمریکا بر شبکه بانکی نیز باید به این حقیقت اشاره کرد که اگر چه طبق جداول سازمان تجارت جهانی، حجم تجارت دلاری بین 2 کشور دوست و متحد ایران و  ونزوئلا در 2 سال اخیر نزدیک به صفر رسیده است اما در عمل معاملات 2 کشور به صورت خدمات و صادرات و واردات پایاپای یا براساس مبادله طلا و ارزهای دیجیتالی پنهان در بستر بلاک‌چین انجام می‌شود.  حماسه نفتکش‌های اعزامی ایران به ونزوئلا که دنباله ابتکار هوگو چاوز در اعزام تانکرهای سوخت به ایران در شرایط سخت تحریم سال 2008 بود، ثابت کرد پل نوین تجاری- مالی بین شرق و غرب یا آنطور که وزیر خارجه  ونزوئلا می‌گوید کریدور جهانی جنوب- جنوب تنها یک نقشه روی کاغذ نیست بلکه می‌تواند به منصه ظهور برسد. 
***
معماران پل پیروزی
عملیات اعزام نفتکش‌ها در پس خصایص فنی و اقتصادی‌اش، ماهیتی از جنس تحولات تاریخی و جغرافیایی- سیاسی جهان امروز دارد. 
در وهله اول این رویکرد به منزله فریاد فروخورده 2 ملت و پاسخ تاریخی آنها به کودتاهایی است که آمریکایی‌ها در دهه 1950 علیه دموکراسی‌های نوپای 2 کشور انجام دادند تا رژیم‌های سلطنتی و نظامی دست‌نشانده خود را به قدرت بازگردانند. از آن زمان اراده پابرجای این ملت‌ها برای به دست گرفتن سرنوشت خویش در نهایت تقدیری دیگر برای آنها رقم زد. 
نایب‌رئیس سابق مجمع ملی (سنا) ونزوئلا و رئیس کمیسیون انرژی مجلس این کشور نیز به عنوان یک متخصص حوزه نفت و انرژی، ترجیح می‌دهد وجه تاریخی و سیاسی این عملیات را برجسته‌تر کند. 
«فرناندو تراویه سو» مشخصا اعزام 5 نفتکش ایرانی از خلیج‌فارس به مقصد دریای کارائیب و کشور ونزوئلا را پاسخ ایران و ونزوئلا به کودتاهای آمریکایی قرن بیستمی برشمرد که البته در جهان پساکرونا نیز معنای خاص خود را دارد و از نگاه او یکی از نخستین روندهای معادلات نظم نوین غیرآمریکایی محسوب می‌شود. 
او هفته پیش پس از عبور «فورچون»، نخستین نفتکش ایرانی از آب‌های کارائیب و از مقابل نگاه غضبناک ترامپ به سوی سواحل ونزوئلا، ارزش این عملیات را فراتر از تجارت نفت و سوخت بین 2 کشور تحت تحریم واشنگتن دانست و گفت که این حرکت نه‌تنها سیاست تحریم واشنگتن را به بن‌بست کشاند بلکه سیاست کاخ سفید برای جنگی کردن وضعیت دریای کارائیب به منظور راه‌اندازی یک جنگ نفتی جدید در حیاط خلوت سابقش با هدف نجات از منجلاب سیاست داخلی آمریکا را نیز در همان مراحل نخست به شکست کشاند. 
اما فقط تهران و کاراکاس نیستند که اعزام موفق 5 نفتکش فورچون، فارست، پتونیا، فاکسون و کلاول را یک اقدام راهبردی برای به چالش کشیدن سلطه فرابحری 4 سده‌ای آنگلوساکسون‌ها در جهان می‌دانند. 
در هفته اخیر شبکه‌های خبری و مطبوعات قدرت‌های خیزان اقتصادی شرقی چون چین، هند و روسیه و مصر و آفریقای جنوبی مملو از تحلیل‌ها و گزارش‌هایی با دستمایه مورد تحقیر و تخفیف قرار گرفتن قدرت آمریکا و غرب توسط ایران و ونزوئلا بودند.  شبکه روسی آرتی در وصف این عملیات چنین به رئیس‌جمهور آمریکا کنایه زد که خود در باتلاق داخلی کرونا و اختلافات سیاسی و قومی ایالات متفرقه اسیر شده است: «ترامپ تحویل بگیر! انتقال دریایی سوخت به ونزوئلا از ایران نشان داد متحدان چگونه می‌توانند با کمک هم تحریم‌های آمریکا را بی‌اثر کنند». 
واکنش هفته‌نامه آمریکایی نیوزویک، پرتیراژترین مجله دنیا به این واقعه حتی از رسانه‌های شرقی هم فراتر رفت و نه‌تنها غافلگیری غربی‌ها از تحولات شتابان قرنی را که فرید زکریا، سردبیر سابق این مجله «قرن بدون آمریکا» خوانده بود منعکس کرد، بلکه با گشودن چشم‌اندازهای جدید در رابطه با این ارتباط راهبردی آن را به «پل» جدید تشبیه کرد. 
بی دلیل نیست تحلیلگران راهبردی آمریکایی از عبارت «پل» برای ارتباط میان ایران و ونزوئلا استفاده می‌کنند. تشبیه عرشه کشتی به «پل پیروزی یا شکست» یکی از کلیشه‌های مهم تاریخ مغرب زمین است. از پل عرشه کشتی‌های یونانی در تنگه متروپل که به شکست نیروی دریایی خشایارشا منجر شد تا عرشه کشتی‌های به هم زنجیر شده فاتحان عثمانی که پلی برای فتح قسطنطنیه و سقوط روم شرقی به دست مسلمانان شدند. 
مطمئنا یادداشت‌ها و گزارش‌های تخصصی این نشریه که هر هفته همزمان به 9 زبان مختلف در بیش از 15 کشور جهان منتشر می‌شود خود به سرگیجه‌ای مضاعف در کاخ سفید منجر شده است بویژه آنجا که یک تحلیلگر بنیاد «دفاع از دموکراسی»، یکی از اتاق‌های فکر اصلی جمهوری‌خواه جنگ‌طلب هم‌طیف ترامپ، موفقیت ناوگان نفتی ایران در عبور از عرض اقیانوس اطلس را نماد احیای امپراتوری جدید پارس دانست که میراثی چون امپراتوری قدیم پارس (هخامنشیان) برای ایجاد پل‌های ارتباطی منطقه‌ای و جهانی برای تثبیت قدرت خود دارد. 
الیورا کاتز یادداشت اخیر را با بازخوانی تاریخ کهن خاورمیانه آغاز کرد و چنین نوشت: «عراق اشغال شد و استبداد آن فرو ریخت. ایران پیشروی کرد و قلمرویی پهناور به بزرگی عراق، سوریه، لبنان و فلسطین اشغالی را پوشش داد. اینک سال 539 پیش از میلاد است و رهبر پارس که این فتح را انجام داده است کورش کبیر. . . فرمانروای ظالم سرنگون‌شده عراق هم بخت‌النصر (شاه بابل) است. امروز با فتح بشار اسد در سوریه، تسلط حزب‌الله بر لبنان، موفقیت‌های حوثی‌ها (انصار‌الله) در یمن، بسط نیروهای متحد ایران در عراق و حمایت ایران از فرماندهی حماس و جهاد اسلامی فلسطین در غزه، جمهوری اسلامی یک پل سرزمینی از تهران به سوی مدیترانه ساخته است که خیلی‌ها آن را به منزله احیای امپراتوری پارس می‌دانند». 
او در کمال تعجب اقتدار رهبر امروز جمهوری اسلامی ایران، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای را با کورش کبیر، پادشاه بزرگ هخامنشی مقایسه کرد. 
نیوزویک همچنین در گزارشی مبسوط به تاریخچه ایجاد این پل پیروزی میان تهران و کاراکاس پرداخت. بر این اساس نقشه بنای پل بزرگ شرقی- غربی ساخت ایران و ونزوئلا در سال (2007) 1385 و با امضای سیاهه‌ای بلندبالا از توافقنامه‌های همکاری‌های اقتصادی و راهبردی بین دولت‌های احمدی‌نژاد و چاوز در بازه زمانی 4 ماه طراحی شده بود. درست یک سال بعد بود که با ارسال نفتکش‌های حامل بنزین از همین مجتمع پالایشگاهی کاردونه- که امروز مقصد نفتکش‌های ایرانی است- به بندرعباس، نخستین اقدام عملی برای ساخت پل انجام شد. 
نیوزویک همچنین نقش سفیران فعلی 2 کشور را در کنار سپاه پاسداران و ارتش بولیواری در طراحی ابعاد پیچیده و گاه پنهان عملیات اعزام نفتکش‌ها بسیار مهم توصیف کرده است. به نوشته «جیسون برادسکی» که یکی از کارشناسان نامی «ایران هسته‌ای» است، هماهنگ‌کنندگان پشت‌پرده این عملیات به ترتیب «کارلوس آلکالا کوردونس» سفیر ونزوئلا در تهران و «حجت‌الله سلطانی» سفیر ایران در کاراکاس هستند. اولی یک ژنرال بازنشسته ارتش بولیواری و از وفاداران به چاوز است که تا پیش از سفر به ایران به عنوان دست راست امنیتی نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، جایگاهی مهم در حاکمیت این کشور و البته ارتباطات امنیتی تنگاتنگی با همتایان ایرانی‌اش داشت. دومی اما سفیری است که در دومین دوره سفارت خود در ونزوئلا، تجارب مهمی در ایجاد بسترهای لازم برای عملیات مزبور داشته است. در عین حال از نگاه کارشناس آمریکایی، نقش وزیر نفت سوری‌تبار ونزوئلا و معاون مادورو یعنی «طارق العیسامی» نیز در این انتقال بسیار کلیدی بوده است. او نخستین مقام ونزوئلایی بود که روی عرشه فورچون، اولین نفتکش به مقصد رسیده حاضر شد و با کاپیتان آن دستی پساکرونایی داد. عیسامی که پدرش از مقامات سوریه در دوران حافظ اسد بوده، از نظر نیوزویک یکی از نشانه‌های آشکار پل زدن ایران از پیروزی مقاومت در شام به سوی حیاط خلوت آمریکاست. 

Page Generated in 0/0074 sec