مهدی اسماعیلی:* بیانات رهبر معظم انقلاب هر سال در سالروز ارتحال امام خمینی یک مجموعه منسجم از قرائتهای صحیح از میراث فکری امام راحل است. مکتبی که حضرت امام برای ما به جا گذاشتهاند بر سه مفهوم اساسی و پایهای عقلانیت، معنویت و عدالت استوار شده است. این سه ضلع حاکم بر مکتب فکری امام، بنیانهای انقلاب را پایهگذاری کرده است.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر خود در سالروز رحلت حضرت امام، مفهوم تحول را به عنوان اقتضای عنصر عقلانیت در منظومه فکری امام مطرح کردند. ایشان در بیانیه گام دوم انقلاب بر کلیدواژه تحول تاکید کرده بودند که این نشان میدهد پروژه تحولخواهی ادامه منطقی همان بیانیه گام دوم انقلاب است. در واقع مطالبه تحول در عملکرد دستگاههای حاکمیتی از همان موقع در بیانات رهبری تبلور یافته است. برای نمونه میبینیم که رهبر حکیم انقلاب در متن حکم انتصاب آیتالله رئیسی به ریاست قوه قضائیه به ضرورت ایجاد تحول در دستگاه قضا تاکید کردند.
همه اینها نشانه این است که انقلاب در چله دوم حیات خود نیازمند یک حرکت عقلانی تحولخواهانه برمبنای یک آسیبشناسی و خوانش دوباره از مسیر طی شده در سالهای گذشته است.
ما نیاز داریم مسیری را که در راه رسیدن به اهداف انقلاب طی کردهایم دوباره مورد بازخوانی قرار بدهیم، عقبافتادگیهای احتمالی را شناسایی کنیم و علت آن را بیابیم، سپس بر همین مبنا حرکت رو به جلوی خود را پیریزی کنیم. باید بپذیریم که این فرآیند یک اقتضای اجتنابناپذیر برای ادامه مسیر راه انقلاب است.
در این بین مناسب است که اشارهای کنم به واژهای که رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود و در ضمن بحث تحولخواهی به آن اشاره کردند. ایشان فرمودند برخی از عناصر انقلابی به علت نداشتن مبانی معرفتی کمکم به همان فسیلهایی تبدیل شدند که زمانی خودشان علیه آنان مبارزه میکردند. در ادبیات سیاسی کشور ما هرگاه از کلمه فسیل استفاده میشود القای احساس رکود، انجماد و تصلب مدنظر است. این تعبیر رهبر انقلاب اولا یک هشدار است که جریانها و افرادی که در برابر جریان تحولخواهی در نظام اسلامی بایستند، در نزد افکار عمومی به این عنوان نامیده میشوند. علاوه بر این هشدار، یک تذکر و تنبیه هم در دل این تعبیر خوابیده است.
تنبیهی که در تعبیر رهبر انقلاب در نامیدن عدهای به عنوان «فسیلهای کجرو» خوابیده است، این است که اگر جریان تحولخواهی همراه با مبانی معرفتی مستحکم و عمیق و خودسازی فردی همهجانبه نباشد در نهایت به انحراف دچار خواهد شد.
در طول تاریخ انقلاب اسلامی کسانی را میشناسیم که در دهههای اول علمدار نقد روابط و مناسبات حاکمیتی بودند و در این زمینه هم بسیار تند و دوآتیشه عمل میکردند اما بعد از گذشت چند سال، خودشان به همان نقدها دچار شدند و کسانی را که به رویه آنها اعتراض میکردند به تندروی متهم میکردند. چه بسیار جریاناتی را دیدیم که به طور مثال حرف از آزادی میزدند اما به دلیل نداشتن مبانی معرفتی درست به قرائت کجاندیشانهای از آرمان آزادی رسیدند که تحولخواهی آنها به نقطه مقابل این مفهوم یعنی استحاله تبدیل شد.
بیانات رهبر معظم انقلاب در سالروز ارتحال هم دعوت به حرکتهای تحولخواهانه بود و بازکردن فضای کشور برای ورود جریانات جوان و تحولخواه، هم هشداری بود نسبت به آفتهایی که ممکن است جریان تحولخواهی به آن مبتلا شود و مسیر آن را دچار اعوجاج کند.
راه اصلی حفاظت جریان تحولخواهی از آسیبها و امراض و مشکلات، توجه دقیق و عمیق کردن به عنصر خودسازی فردی، طهارت روحی و باطنی و عشق و التزام به منظومه فکری امام خمینی است.
نکتهای را که در این بین لازم میدانم به آن اشاره کنم، موضوع ارتجاع است که رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از بیاناتشان به آن اشاره کردند. البته هشدار نسبت به این موضوع از سوی رهبر معظم انقلاب به سالهای قبل بازمیگردد، برای نمونه در دیداری که ایشان با مردم تبریز در سال 96 داشتند به همین مساله ارتجاع اشاره کردند و نسبت به آن هشدار دادند.
ارتجاع به معنای بازگشت به همان عناصری است که انقلاب علیه آن عناصر قیام کرد. بهعنوان مثال مقابله با روحیه اشرافیگری و خصلتهای تجملی و مدلهای مدیریت اشرافمنشانه عناصری بود که انقلابیون به صورت کاملا مشخص علیه آن قیام و برای از بین بردن آن مبارزه کردند. اما پس از گذشت یک دهه از انقلاب با توجیهاتی مانند اینکه سیستم نیاز به اینگونه منشی دارد یا کار مدیریتی اقتضای چنین سلوک و رفتاری است باعث شدند رگههای اشرافیت کمکم در بدنه مدیریتی کشور نفوذ کند.
اگر به هشدارها و تذکرات مقام معظم رهبری در دوران دولت سازندگی رجوع کنید، میبینید که ایشان مدام نسبت به مساله اشرافیت و ثروتهای بادآورده واکنش نشان میدادهاند. مجموعه بیانات مقام معظم رهبری در این سالها نشان میدهد که ایشان در این سالها چه رنجی را متحمل شدهاند، چرا که شاهد بازگشت برخی از انواع اشرافیت به صورت خزنده در بدنه مدیریتی کشور بودند. این همان ارتجاع مذمومی است که انقلاب نباید به آن دچار شود.
یک نمونه دیگر از ارتجاع را میتوان در مساله رابطه با غرب عنوان کرد. از زمان قاجار تا پیروزی انقلاب اسلامی، حکمرانان ایرانی دچار از خودباختگی در برابر غرب بودند و راه پیشرفت کشور را در سازش و کرنش در برابر غرب و تسلیم محض نسبت به نسخههای ارائه شده از سوی غربیان میدانستند. انقلاب اسلامی و امام خمینی به صورت واضح و قاطع در برابر این خط غربزدگی ایستاد. انقلاب اسلامی منادی توجه و تکیه به ظرفیتهای داخلی و مقاومت و ایستادگی در برابر ارزشهای نظام سلطه بود.
با این توصیفات، وقتی بعد از گذشت سالها از انقلاب اسلامی، دولتی سرکار بیاید که نگاهش به غرب همان نگاه 200 سال اخیری است که انقلاب در برابر آن ایستاد، دولتی که نسخه پیشرفت غرب را در سازش و تسلیم در برابر غرب میداند، دولتی که تازه باید در ابتدائیات و بدیهیات انقلاب با آن بحث کرد، این همان ارتجاع خسارتباری است که به آن مبتلا شدهایم و باید از تکرار آن جلوگیری کنیم. دولتی که تجربههای تاریخی ایران در ضربه خوردن از غربیها را دوباره تجربه کرد و بدون هیچ دستاوردی کشور را به همان نقطه ابتدایی تحریمها و فشارها بازگرداند.
*عضو هیات علمی دانشگاه تهران