مهدی طاهرخانی: یک سریال، سال ۲۰۱۷ از شبکه «گلوبال» آمریکا به اسم شجاع یا همان «the brave» در 13 اپیزود پخش شد. سریال به سفارش CIA یا زیرمجموعه عیان و پنهانش ساخته شده بود و عملیاتهای ویژه را در جاهای مختلف جهان نشان میداد؛ یک تیم ۵ نفره از تفنگداران نیروی دریایی که بدون ترس به دل حادثه میروند و سربلند بیرون میآیند. مأموریت سریال مشخص است؛ نمایش اغراقشده شکستناپذیری سرباز آمریکایی، باوری که باید ذره ذره به خورد مخاطب برود؛ قطرهچکانی اما ممتد و بیوقفه!
گویی آمریکا و سیاستهایش حق مطلق و مابقی همه تروریست و بربر هستند! هر چند که امتیاز این سریال در سایت IMDB چندان بالا نیست و به نظر میرسد رسالتش در ظاهر بیشتر جنبه هیجانی و اکشن آن باشد تا رویکردهای هنری و موردپسند کارشناسان سینما. «شجاع» در 13 قسمت ساخته شد که هر قسمت از آن به شکل مجزا به بررسی و نمایش یک حمله تروریستی اختصاص داشت، البته شرکت سازنده آن اعلام کرد بنا به دلایلی و شاید هم عدم استقبال از مجموعه، ساخت آن را ادامه نخواهد داد. اما قسمت جالب این سریال را باید بخش مربوط به ایران آن دانست. برخلاف قسمتهای قبل، بخش مربوط به ایران به جای یک قسمت، در چندین قسمت روایت میشود، گویی همه قسمتهای قبل، مقدمهای برای ورود به موضوع ایران است!
چند نکته قابل تامل و مهم درباره اپیزود ایران این مجموعه نمایشی وجود دارد که در ادامه به آن میپردازیم.
۱- اسامی ایرانیها به جز یک فرد که از قضا نفوذی آمریکاست، همه بدون استثنا عربی هستند. در نگاه نخست گویا برای ساخت سریال، کوچکترین تحقیقی درباره ایران صورت نگرفته است؛ چرا که حتی املای هتل را «هوتل» نوشته بودند که شاید به زبان افغانستانی باشد؛ یعنی هیچ تمییزی بین ایرانیان با اعراب و حتی افغانستانیها وجود ندارد.
۲- اسم فردی که باید در ایران ترور شود و یکی از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، «فهیم جریف» است که طبق سناریو در ساحل ترکیه، بمبگذاری کرده بود. از آن طرف ناگهان نام عامل نفوذی سیا میشود: «لاریجانی»! مابقی اسامی تقریبا عربی است و پیشکار شخصیت فهیم جریف، قاسم نام دارد آن هم با درجه سرتیپ یکم! او یک نظامی عالیرتبه از نیروهای ویژه قدس است. گویا فقط «سلیمانی»اش جا افتاده است (زمان ساخت سریال قبل از ترور سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است).
۳- سازندگان سریال فضای ایران را طوری ترسیم کرده بودند که فقط در سرویس بهداشتی، مامور نظامی سپاه با تفنگ کلاش حضور ندارد! محل زندگی و کار شخصیت «فهیم»، پنتهاوس یک هتل به اسم «کوثر» است. اتاق فرماندهی ادعا میکند موساد خودش را هلاک کرد اما نتوانست فهیم را ترور کند؛ بعد همین فهیم به یک قهوهخانه قدیمی رفتوآمد دارد که نمونه مشابهش برای معتادان متجاهر میدان شوش و راه آهن است! از این نظر سناریوی اثر به قدری بیچفت و بست نوشته شده که اگر مراد مچگیریهایی از این نمونه باشد، باید یک کتاب درباره گافهای این سریال نوشت. اما سوال مهم در این میان این است که سازندگان سریال چطور نتوانستند 2 اسم معمولی و پرکاربرد ایرانی را از همان موتور جستوجوی گوگل پیدا کنند اما کاملا آگاه هستند مجموعه اقتصادی کوثر وابسته به کدام نهاد نظامی در ایران است؟ همین پارادوکسها، این گزاره را در ذهن مخاطب تقویت میکند که سازندگان به شکل عامدانه از اسامی عربی بیارتباط با مخاطب ایرانی استفاده کرده و با نمایش سبک زندگی ایرانیان شبیه به زندگی اعراب، سعی دارند بگویند که ایران هیچ فرقی با کشورهای عربی ندارد.
۴- از ۱۱ سپتامبر2001 تا امروز کدام عملیات تروریستی بزرگ و حتی کوچک بوده که عامل آن یک ایرانی باشد با اسم مثلا سیاوش تهرانی؟ خب! حالا که تروریست انتحاری ایرانی در عالم واقعیت نداریم، بهتر است در سریالهای عامهپسند درجه ۲ اسامی عربی را روی ایرانیها بگذاریم تا مثلا وقتی خبر آمد؛ فهیم المباشری اصالتا سعودی در پاریس و لندن بمب ترکاند، مخاطب آمریکایی بگوید؛ این اسم ایرانی است و من در فلان سریال شنیدهام!
۵- پیشتر در فیلمهای هالیوودی برای نشان دادن ایران، به شکلی همراه با اغراق از نمایش بازارهایی شبیه به بازار کشورهای عربی و تصاویری از مردم بادیهنشین که با شتر رفتوآمد میکنند، استفاده میشد اما حالا به نظر میرسد از نشان دادن برج میلاد و اتوبان چند طبقه صدر هم ابایی ندارند. مهم این است که اسامی عربی در ذهن آمریکاییها به نام ایرانی حک شود و مهمتر از آن، فضای پلیسی را که سپاه همه جا حضور دارد به خورد مخاطب خود بدهد. گویا دیگر دوره سیاهنمایی و زندگی در فقر و فلاکت و به طور کلی عربیزاسیون تهران در سینمای آمریکا گذشته و باید خط جدیدتری را دنبال کرد؛ خطی که البته نقطه اشتراک آن با رویه قبلی هالیوود، تمرکز بر نمایش تصویری سیاه و همراه با اغراق از ایران است.