printlogo


کد خبر: 220800تاریخ: 1399/4/1 00:00
پرونده‌ای درباره گروهک منافقین که 30 خرداد 1360 رسماً به‌روی ایران و مردم ایران اسلحه گرفت
دشمن مردم
«گروهک منافقین» سال 54 با تغییر ایدئولوژی از اسلام فاصله گرفت سال 60 علیه مردم ایران اسلحه کشید و سال 67 به خاک ایران حمله کرد

مرگ یکی از خوانندگان زن لس‌آنجلسی و واکنش هنرمندان بی‌خبر در روزهای اخیر به یکباره نام «گروهک منافقین» را بر سر زبان‌ها انداخت. مرگ شهلا صافی‌ضمیر (مرجان)، خواننده‌ای که عضو گروهک منافقین بود، در هفته اخیر با واکنش تعدادی از بازیگران مواجه شد؛ بازیگرانی که اطلاعی از فعالیت‌های سیاسی و گرایش‌های فکری او نداشتند و پس از یک روز عکس آنها در کنار هم روی جلد نشریه «مجاهد» ارگان سازمان منافقین قرار گرفت و در فضای مجازی پخش شد. آنها بعد از انتشار این تصویر تازه متوجه شدند برای چه کسی عزاداری می‌کنند و مورد سوءاستفاده کدام گروهک جنایتکار قرار گرفته‌اند و بعد یک‌به‌یک شروع به اعلام موضع علیه گروهک منافقین کردند. متین ستوده یکی از بازیگرانی که مورد سوءاستفاده منافقین قرار گرفته بود، در اینستاگرام خود نوشت: «خانوم مریم رجوی، سرگروه مجاهدین خلق، شما سرگروه منفورترین گروهک سیاسی معاند ایران و مردم شریف ایران هستید که من تاکنون شناخته‌ام، بی‌جهت از پیام تسلیت اینجانب برای یک خواننده ایرانی قدیمی که اگر می‌دانستم با شما همکاری کرده به هیچ وجه این کار را نمی‌کردم به نفع خود برداشت نکنید و بدانید که اگر پای شما روزی به ایران می‌رسید من جزو اولین کسانی بودم که پیشقدم می‌شدم برای از بین بردن شما و خلاص شدن دنیا از دست‌تان». ستوده در ادامه نوشت: «اینها تماما حرف‌های دل و شخص خود من هست بعد از اینکه دیدم روزنامه کثیف مجاهد به نفع خودش عکس من و همکارانم که برای بازیگر قدیمی ایران تسلیت گفته بودیم رو چاپ کردن و جوری وانمود کردن که انگار ما با این خائنین همدردی کردیم!» در کنار او، هانیه توسلی نیز که پیش‌تر در فیلم سیانور با موضوع التقاط گروهک منافقین بازی کرده بود، بعد از اطلاع از رابطه این خواننده با گروهک منافقین نسبت به این جنایتکاران در اینستاگرام خود واکنش نشان داد. 
این اتفاقات اما در هفته‌ای رخ داد که منتهی به 30 خرداد بود؛ تاریخی که برای کشور ما و برای سازمان منافقین یک نقطه عطف است، زمانی که گروهک منافقین شورش مسلحانه علیه مردم ایران را به صورت رسمی اعلام کرد. به همین بهانه پرونده‌ای درباره این گروهک، عملکرد و رابطه آن با ایران و مردم ایران جمع‌آوری کرده‌ایم.
***
ارگان منافقین و بسترسازی برای مقابله با نظام
بررسی محتوایی نشریه‌ مجاهد از پیروزی انقلاب تا 30 خرداد 60
سلیم صدیقی*: گروهک تروریست مجاهدین خلق (منافقین) از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اتکای این توجیه که جمهوری اسلامی قادر به تحقق «جامعه بی‌طبقه توحیدی» و رهبری مبارزه ضدامپریالیستی نیست، سرنگونی حکومت و به ‌دست‌ گرفتن قدرت را در بین لایه‌های سازمانی مورد اعتماد کادر مرکزی، هدف استراتژیک خود اعلام کرد و به ‌رغم اعلام وفاداری لفظی به امام خمینی(ره)، با تبلیغ و تأکید گسترده و مستمر بر صلاحیت و پیشتازی انحصاری خود، نیرو و جریان دیگری را برای تحقق اهدافی که در شعارهایش مطرح می‌کرد، صالح نمی‌دانست!
بر همین‌ اساس و برای تحقق این منظور، منافقین از ابزار و تبلیغات رسانه‌ای استفاده زیادی کردند که مهم‌ترین آنها نشریه «مجاهد» بود. در ابتدا و پس از پیروزی انقلاب بیانیه‌های منافقین در روزنامه‌های کثیرالانتشار کیهان، اطلاعات و آیندگان به‌ صورت مرتب منتشر می‌شد و همزمان نیز بسیاری از مطبوعات با گرایش‌های مختلف نسبت به پوشش و نشر اخبار و مواضع این گروهک و کادرهای اصلی آن، اقدام می‌کردند؛ مدتی نیز نشریه «پیام خلق» ارگان این گروهک بود تا اینکه اول‌ مرداد 58 نخستین شماره نشریه مجاهد، ارگان رسمی مجاهدین خلق به صورت هفته‌نامه انتشار یافت که پس از انتشار 5 شماره نشر آن متوقف شد و سپس از 23 مهرماه همان سال مجدداً چاپ شد و از اول فروردین‌ماه 1359 تا شماره 98 به شکل روزنامه در آمد و بعد از آن به‌ صورت گاهنامه تا شماره ۱۲۸ در ۴ تیر1360 در داخل کشور انتشار یافت. 
صفحه اول نخستین شماره این نشریه، مانند بسیاری از شماره‌های بعدی آن، دارای تصویری از امام خمینی(ره) بود و در کنار آن این تیتر قرار داشت: «آیت‌الله خمینی در حساس‌ترین مقطع این مبارزه به عنوان تبلور شرف و آزادگی مردم ما لقب امام گرفت». همچنین در همین شماره از امام خمینی با تعبیر «چهره پرچمدار و قهرمان» حماسه کبیر مردم که «همچون خورشید تابناک‌تر از هر ستاره می‌درخشد» یاد شده است؛ درحالی ‌که اعضای کادر قدیمی و اصلی منافقین از درون زندان و پس از آن نه‌ تنها به امام اعتقاد و علاقه‌ای نداشتند که ایشان را با بدترین تعابیر توصیف می‌کردند. 
 منافقین در این نشریه برای آماده‌سازی ذهنی و روحی هواداران در جهت مقابله با نظام، دست به کارهایی می‌زد که آن ‌را «افشاگری» می‌نامید. یک نوع از این اقدامات، سندسازی درباره نهادهای انقلابی یا نهادهای دولتی بود- که به بهانه‌های مختلف در نشریات و اطلاعیه‌های سازمان انتشار می‌یافت- نوع دیگر که بخش عمده تبلیغات تحریک‌آمیز منافقین در این نشریه را تشکیل می‌داد «افشاگری علیه ارتجاع» نامیده می‌شد و با هدف ایجاد و تقویت احساسات تنفرآمیز و کینه‌ورزانه نسبت به پاسداران انقلاب و سیستم قضایی صورت می‌گرفت و منافقین با عناوینی مانند «عوامل توطئه‌گر»، «انحصارطلب»، «مرتجع» و «چماقدار» و نسبت ‌دادن آنها به نهادها و مسؤولان نظام جمهوری اسلامی، سعی داشتند نفرت به حکومت را در اعضا و هواداران شکل دهند و آنان را به سمت ایجاد ذهنیت ستیزه‌جو و برانداز هدایت کنند. یکی از پروژه‌های اصلی این جریان در کشور تخریب و ترور شخصیت‌ها بود که به عنوان نمونه بارز می‌توان از ترور شخصیت «آیت‌الله دکتر بهشتی» که بعد‌تر به ترور فیزیکی ایشان نیز انجامید، نام برد. در کنار تهییج‌ها و برانگیختن احساسات هواداران و اعضا، نشریه مجاهد برای تقویت تصویر مظلومیت خود، به‌ظاهر «صبر انقلابی» را توصیه می‌کرد و به هواداران و اعضا تا مدتی در نشریات و اعلامیه‌های علنی دستور می‌داد که خود را کنترل و فشارها را تحمل کنند. بدین ترتیب بر اثر فشارهای تبلیغاتی و روانی تدریجاً بر پتانسیل تخریب هوادارانی که حتی به نیت دیگری جذب منافقین شده بودند، افزوده می‌شد. آشکار بود که این اقدامات به صورت حساب‌شده و قدم‌ به ‌قدم در جهت خواست نهایی منافقین طراحی شده بود که در مرحله نخست دست به تهدید علنی و اظهار قدرت نمی‌زد، بلکه با دعوت به صبر به انباشت خشم و کینه در هواداران می‌پرداخت. این عبارت‌ها که از نشریه‌ مجاهد انتخاب شده است، نمونه‌هایی از این دست است: «در مراسم روز پنجشنبه نکته‌ای که هرگز فراموش نخواهد شد و در تاریخ قهرمانی‌ها ثبت خواهد گردید، مقاومت قهرمانانه چندین ساعته میلیشیای انتظامات... همراه با صبر و متانت انقلابی در مقابل مزدوران چماق به‌ دست بود.» (نشریه مجاهد، ش 54، ص 2) و «آنچه ناظران را شگفت‌زده کرده بود این بود که خواهران و برادران ما... به ‌دلیل دستور تشکیلاتی هیچ‌گونه انعکاس خشونت‌باری از خود نشان نمی‌دادند.» (نشریه مجاهد، فوق‌العاده، ش 3 انتخابات، ص 27) و «قابل توجه است که چه اعضا و چه هواداران منضبط سازمان ما بر اساس دستورات و سفارشات آرامش‌طلبانه قبلی اساساً جز بردباری و تحمل واکنشی نشان ندادند و الا اگر رفتار متقابل پیشه می‌کردیم، اکنون بسیاری از شهرها را آتش و خون فرا‌گرفته بود.» (نشریه مجاهد، ش 25، ص 6). منافقین پس از طی این مرحله و تأکید تحریک‌آمیز بر صبر در برابر نیروهای انقلابی در مرحله بعد با ارائه مصادیق مشخص به معرفی عناصر مرتجع می‌پرداخت. در این مقطع نهادهای حکومتی بویژه پاسداران، ائمه جمعه، مسؤولان اجرایی و حزب جمهوری اسلامی در کنار افراد مرتجع قرار داده می‌شدند؛ مانند این عبارات: «در عمل در خیلی از جاها متأسفانه باز هم شاهد هستیم که بعضی از عناصر کمیته و پاسدار چتری می‌شوند برای عملکرد مزدوران چماق به‌دست ارتجاع». (نشریه مجاهد، ش 48، ص 14) و «در طول تهاجم مهاجمین عده‌ای گاه در لباس پاسدار و گاه در لباس چماق به‌‌دست ظاهر می‌شدند». (نشریه مجاهد، ش 49، ص 2) و «این روزها مواجه هستیم چه در تهران و چه شهرستان‌ها با مزدوران ارتجاع، با چماقدارها.... با شناسایی‌های سلسله‌جنبانان این چماقدارها که تا آنجا که ما شناختیم یک حزب به‌ خصوص و مشخص (حزب جمهوری اسلامی) است». (نشریه مجاهد، ش 28، ص 4) آنچه در ترکیب و ترتیب این مراحل مهم است روح روانشناسانه این نوع از تبلیغات بود که منافقین به همه انتظارات و ابهام‌هایی که خود در اعضا و هواداران ایجاد کرده بود به عمد پاسخ نمی‌داد و در حقیقت احساسات تحریک‌شده اعضا و هواداران مدتی در بوته انتظار می‌ماند و پخته می‌شد و در مرحله بعد هم آنچنان که باید پاسخ نمی‌گرفت و احساساتی که جواب خود را به شکل فعلیت یافته و قطعی دریافت نمی‌کرد در درون هواداران و اعضا انباشته و متراکم می‌شد و این ذخایر همان پشتوانه‌ای بود که منافقین بعداً بر اساس آن دست به ترور مسلحانه زدند. این متن که از سخنرانی رجوی در امجدیه منتشر شده است، نمونه‌ای از این دست است: «چه باید کرد؟ یک عده می‌خواهند ایران را ترکیه بکنند ولی ایران که ترکیه بشو نیست، لبنان خواهد شد و ما بگوییم که در یک تجربه لبنانی، نیروهای انقلابی (مجاهدین خلق) نیستند که بازنده اصلی هستند. (نشریه مجاهد، ش 88، ص 6، از سخنرانی رجوی در امجدیه) منافقین سرانجام در پایان این فرآیند حساب‌شده، که اعضا و هواداران را قدم‌ به ‌قدم در برابر حکومت قرار می‌داد، در مواضع علنی خود تغییر محسوسی داد و هر آنچه را که در چنته داشت در تهدیدات خود ظاهر کرد و ماهیتی کاملاً جنگ‌طلبانه یافت و خود را در آستانه شورشگری مسلحانه قرار داد تا جایی ‌که رجوی ‌30 خرداد 1360 اعلان جنگ مسلحانه کرد. 
* پژوهشگر بنیاد هابیلیان
***
30 خرداد 1360؛ آغاز فاز مسلحانه منافقین؟
در مسیر تقابل
سیدمحمدجواد هاشمی‌نژاد*: سال‌هاست در کتب، مقالات و مستندهای سیاسی دیده و شنیده‌ایم که منافقین 30خرداد1360 وارد فاز مسلحانه شدند. این گزاره ناخودآگاه ما را به این درک غلط از این گروهک تروریستی می‌کشاند که آنها قصد همراهی با انقلاب را داشتند یا حداقل به مبارزه سیاسی و رفتارهای مسالمت‌آمیز معتقد بودند ولی از آنجایی‌که نظام شرایط را برای آنها فراهم نکرد، به فاز مسلحانه سوق داده شدند! مروری کوتاه بر مستندات تاریخی نشان می‌دهد که این گروهک تروریستی از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در تدارک مقابله با نظام نوپای اسلامی بوده و در طول 2 سال ‌و اندی به دنبال بسترسازی و تهیه مقدمات آن بوده است و در این بازه 28ماهه در موارد متعددی دست به اقدامات خشونت‌آمیز، درگیری‌ها و تظاهرات مسلحانه زده و به گردآوری سلاح و مهمات پرداخته است. آموزش نظامی کادرها و هواداران نیز برنامه ثابت خانه‌های تیمی منافقین در این برهه زمانی بوده است؛ تا جایی‌که در برخی اسناد و خاطرات اعضای جدا شده یا دستگیر شده این گروهک، موضوع اعزام نیرو به کشورهای خارجی جهت فراگیری دوره‌های تخریب، جنگ شهری و جنگ چریکی به ثبت رسیده است. قصد داریم در این مقال به بازخوانی گوشه‌هایی از جنایات منافقین در بازه بهار 58 تا تابستان 60 بپردازیم. به گواه اسناد و مدارک تاریخی، منافقین در ماه‌های فروردین و تیر 1358 حداقل در 3 درگیری مسلحانه در شهرهای آبادان، کرج و تهران یک نفر را شهید و ده‌ها نفر را مجروح کردند.1 علاوه ‌بر این در طول سال 1358 دست‌کم 3 انبار اسلحه و مهمات در شهرهای تهران و قائمشهر متعلق به این گروهک کشف شد که در آنها مقادیر زیادی از سلاح و گازهای اشک‌آور نگهداری می‌شد.2 درگیری‌های مسلحانه گروهک منافقین به صورت پراکنده در سال 1359 نیز در شهرهای مشهد، تهران، بانه و خرم‌آباد ادامه داشت.3  مهم‌ترین اتفاق در این سال را می‌توان در خرم‌آباد در تاریخ 9 بهمن 1359 دانست که طی آن منافقین با آتش‌گشودن به روی مردم بی‌دفاع این شهر، 2 خانم 35 و 18 ساله را به‌ شهادت رساندند و چندین نفر دیگر را مجروح کردند. هواداران منافقین سپس به مرکز فرهنگی حزب‌الله خرم‌آباد حمله کردند و آنجا را به آتش کشیدند. در این بین، کتب مذهبی فراوانی از جمله قرآن‌های موجود در این مرکز طعمه حریق شد.4 یکی دیگر از وقایع مربوط به سال 59 آموزش سلاح به اعضا و هواداران این گروهک است که نمونه آن در 22 مرداد 1359 در ساری کشف شد. طی یک عملیات تعدادی از دختران هوادار این گروهک که در منزل یکی از اعضای آن آموزش سلاح می‌دیدند دستگیر شدند.5 یکی دیگر از مواردی که در لابه‌لای اسناد تاریخی مربوط به سال 59 به آن بر می‌خوریم مربوط به 15 آبان 1359 در آبادان است که طی آن یک خانه تیمی متعلق به منافقین در آبادان کشف می‌شود. از این خانه، ۳۰ قبضه سلاح، یک بی‌سیم مسروقه از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیز لباس‌های غواصی به ‌دست آمد. از این خانه همچنین اطلاعات وسیعی راجع به ارتش جمهوری اسلامی به‌ دست آمد که در اشکال مختلف تهیه شده بود. از جمله اطلاعات به ‌دست ‌آمده، نقشه مقر سلاح سنگین نیروهای مسلح و نقشه علامت‌گذاری ‌شده تمام مناطق جنگی بود.6 درگیری‌های مسلحانه و آموزش‌های سلاح به اعضا و هواداران این گروهک در نخستین ماه‌های سال 1360 و پیش از 30 خرداد 1360 نیز تداوم یافت. 5 اردیبهشت 1360 یک راننده تاکسی به ‌نام مهدی منصوری در خیابان ناهید تهران توسط منافقین به شهادت رسید.7  خلیل اجاقلی‌زاده 7 اردیبهشت 60 به‌ دنبال یک بحث خیابانی در پیچ شمیران با عده‌ای از منافقین با سلاح کمری به شهادت رسید و منافقین پس از سرقت کیف و مدارک او، در شماره 118مجاهد او را در لیست شهدای (!) خود آوردند. اطلاعات سپاه کردستان در 20 اردیبهشت 1360 در گزارشی اعلام کرد که منافقین در چند خانه تیمی در سنندج به افراد، آموزش ترور، سرقت از بانک‌ها و انفجار تأسیسات حیاتی را داده است.8 این اسناد تاریخی تنها گوشه‌ای از جنایات گروهک منافقین در بین سال‌های 58 تا 60 است که نشان می‌دهد این گروهک از نخستین ماه‌های شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی به گردآوری سلاح و مهمات و آموزش نیروها و در موارد متعددی به ترور و درگیری نظامی پرداخته است. این اسناد و مدارک براستی بیانگر این واقعیت است که منافقین همان‌طور که از اسم آنها برمی‌آید تا پیش از سال 60 به ‌دنبال پوشاندن ماهیت خود بودند تا بتوانند تدارک یک تقابل نظامی با این نظام نوپا را ببینند و به‌زعم خویش در زمانی مقتضی ضربه‌ای اساسی به آن وارد کنند.
----------------------------------------------------------------------------------
پی‌نوشت
1- آیندگان، ۲۹ فروردین ۱۳۵۸، ص۳؛ اطلاعات، ۳۰ تیر ۱۳۵۸، ص۳؛ جمهوری اسلامی، ۱۴ تیر ۱۳۵۸، ص۳
2- جمهوری اسلامی، ۲۳ مرداد ۱۳۵۸، ص۲؛ ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، ص۱؛ اطلاعات، ۱۴ اسفند ۱۳۵۸، ص ۸
3- انقلاب اسلامی، ۲ اردیبهشت ۱۳۵۹، ص۳؛ مجاهد، ۲۷ خرداد ۱۳۵۹، ص1؛ کیهان، ۲۹ بهمن ۱۳۵۹، ص ۴
4- جمهوری اسلامی، ۱۳ بهمن ۱۳۵۹، ص ۵
5- کیهان، ۲۳ مرداد ۱۳۵۹، ص۲
6- جمهوری اسلامی، ۱۷ آبان ۱۳۵۹، ص۲
7- دایره.. ‌المعارف شهدای ترور
8-  مجاهدت‌های خاموش، ج 4، ص 634
* دبیرکل بنیاد هابیلیان
***
نسبت منافقین و مردم‌سالاری در اوایل انقلاب
مردود مردم
دکتر سیدمحسن موسوی‌زاده*: «اگر به گروهک منافقین چند پست سیاسی داده می‌شد، احتمالا سرنوشت آنها تغییر می‌کرد». «اگر آنها در مجلس چند کرسی داشتند و در وزارتخانه‌ها یا شهرداری‌ها به کار گرفته می‌شدند، در انقلاب حل می‌شدند و دیگر دست به سلاح نمی‌بردند». اینها بخشی از گزاره‌هایی است که در چند سال اخیر مطرح شده و همگی بر این مسأله تاکید دارند که اگر منافقین در مدیریت کشور به کار گرفته می‌شدند، آنها به جای یک سازمان تروریستی تبدیل به یک حزب نهادمند در چارچوب دموکراسی می‌شدند. هر چند این گزاره‌ها در ابتدا توجه هر فردی را جلب می‌کند اما در آنها یک مشکل بزرگ نهفته است؛ مشکلی به نام قرائت تاریخ بر اساس وضعیت کنونی کشور، وضعیتی که انقلاب اسلامی تثبیت شده و احزاب رسمی در چارچوب قانون به رقابت با یکدیگر می‌پردازند. این پیش‌انگاره سبب شده این قرائت تاریخی به هشدار «جای جلاد و شهید عوض نشود!» منجر شود، چرا که پیش‌فرض این انگاره یکی دانستن اهداف و کارکردهای گروه تروریستی منافقین با احزاب متداول در تمام دنیاست که هدف آنها کسب بخشی از قدرت و در نهایت مشارکت در امور سیاسی است. با این حال مروری بر پیشینه شکل‌گیری گروهک تروریستی منافقین و اهداف آنها نشان می‌دهد این گروهک از همان ابتدا نه برای کسب مشارکت سیاسی در امور کشور، بلکه برای کسب تمام قدرت تشکیل شده بود. در واقع ایدئولوژی التقاطی منافقین که تحت تأثیر تعالیم کمونیستی شوروی و مائوئیسم شکل گرفته بود، سبب شده بود آنها به این نتیجه برسند که تحقق آنچه به اصطلاح جامعه بی‌طبقه توحیدی می‌نامند، منوط به انحصار کامل قدرت توسط این گروهک است. همین پیش‌انگاره سبب شد در روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی، مسعود رجوی به صراحت بگوید که انقلاب ما یک انقلاب ناقص است. به عبارتی، رجوی تأکید داشت تا زمانی که ما تمام قدرت را به دست نیاوریم و نتوانیم جامعه و سیستم حکومت را بر اساس اهداف خودمان سازماندهی کنیم، انقلاب در ایران محقق نشده است. 
با این حال وجود چنین دیدگاهی در گروهک منافقین سبب ممانعت نظام نوپای اسلامی از مشارکت آنها در امور سیاسی نشد. بر همین اساس گروهک منافقین مانند سایر گروه‌ها و احزاب اجازه یافت دفاتر خود را دایر و اقدام به انتشار نشریه کند. در عین حال از مشارکت سیاسی آنها در انتخابات مختلفی که در سال‌های اولیه انقلاب برگزار شد، جلوگیری نشد. اما عملکرد منافقین نشان می‌دهد آنها در عمل قواعد دموکراسی را تا زمانی که نتایج آن به نفع‌شان بود، قبول داشتند. در واقع گروهک منافقین با بهره‌گیری از فرصت انتخابات درصدد بود از آن به‌مثابه نردبانی برای به قدرت رساندن خود استفاده کرده و بعد هم با یک لگد نردبان را انداخته و این فرصت را از نیروهای دیگر سلب کند تا قدرت را تنها در انحصار خود داشته باشد. 
با این حال نبود پایگاه اجتماعی سبب شد گروهک تروریستی منافقین همان ابتدا نیز در بالا رفتن از این نردبان دموکراسی ناکام بماند. اولین مورد این مسأله را می‌توان در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی دید، جایی که سازمان با چند گروه دیگر مانند جاما و جنبش مسلمانان مبارز اقدام به معرفی کاندیدا برای این مجلس کرد اما بعد از اعلام نتایج مشخص شد از این لیست ائتلافی فقط 4 نفر به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافته‌اند. ناکامی منافقین در راهیابی به مجلس خبرگان سبب شد آنها بلافاصله بعد از اعلام نتایج جنگ روانی علیه برگزیدگان را آغاز کرده و اتهام انتصابی بودن را به آنها وارد کنند. مخالفت منافقین با مجلس خبرگان تا آنجا پیش رفت که در نهایت اعلام کردند به قانون اساسی مصوب این مجلس رأی نمی‌دهند. هر چند مخالفت با قانون اساسی سبب تأیید نشدن صلاحیت رجوی برای کاندیداتوری ریاست‌ جمهوری شد اما این مسأله به‌منزله مخالفت نظام با مشارکت سیاسی این گروهک در جریان انتخابات ریاست‌ جمهوری نبود. در همین دوران آنها با راه‌اندازی جنگ روانی از طریق مرگ مشکوک یکی از هواداران خود درصدد برآمدند تا بیش از پیش قواعد دموکراسی را برهم بزنند. 
با تمام این مسائل، همچنان نظام سعی کرد با فراهم آوردن بستر مشارکت سیاسی منافقین، آنها را مجبور به فعالیت در چارچوب قانونی کند. بر همین اساس است که زمینه مشارکت و ارائه لیست در انتخابات مجلس برای آنها فراهم شد. با این حال بعد از اعلام نتایج و ناکامی منافقین در کسب کرسی در مجلس باز هم آنها نه‌‌تنها حاضر به پذیرش انتخابات نشدند، بلکه خط تخریب مجلس منتخب را در برنامه‌های خود گذاشتند. 
در کنار این مسائل، همان زمان که نظام به دنبال ایجاد نظم و ثبات در کشور و برگشت اقتدار به نهادهای قانونی بود، گروهک منافقین نه‌‌تنها حاضر به پذیرش این مسأله نشد، بلکه با جمع‌آوری سلاح و تشکیل میلیشیا سعی کرد خود را برای روزی که احتمالا مقابل نظام می‌ایستد، آماده کند. در نهایت اینکه، بررسی رویدادهای منتهی به 30 خرداد 1360 نشان می‌دهد نظام اسلامی حتی تا روزهای آخر هم بنا بر جذب آنها داشت به طوری که با اقدامات آنها در حوادث 14 اسفند 1359 با تساهل برخورد شد و حتی ایجاد آشوب‌ها و تظاهرات‌های پر از خشونت آنها در اردیبهشت 1360 نیز تحمل شد اما منافقین در نهایت نشان دادند که در عمل از این فرصت‌ها نه برای پذیرش قواعد دموکراسی، بلکه برای برهم زدن آن استفاده می‌کردند و هدف نهایی آنها برهم زدن کل سیستم برای کسب انحصاری قدرت بوده است. 
* پژوهشگر بنیاد هابیلیان

Page Generated in 0/0172 sec