کتاب «رفاقت مال همین روزاست دیگه... » نوشته «اکبر طبری» منتشر شد. این کتاب دستنوشتههای اکبر طبری درباره ارزش دوستی و مهارتهای دوستیابی است که گفته میشود روانشناسان زیادی محتوای کتاب را درباره مهارت دوستیابی تایید نمودهاند. به گفته منتقدان، بعد از انتشار این کتاب شاهد تحولات شگرف در مقوله دوستی خواهیم بود. در بخشی از مقدمه کتاب آمده است:
«حتما همه شما این جمله را شنیدهاید که میگویند رفاقتها مرده است و رفیق هم رفیقهای قدیم. اما این کتاب فصل جدیدی از رفاقت را نمایان کرده است. رفاقتی تکرارناپذیر و اسطورهای که نظیر آن در هیچ جای جهان دیده نشده است».
در قسمت دیگر کتاب که شامل پیامهای اکبر طبری به دوستانش است آمده است:
اکبر: سلام حشمتخان. دیروز پیام دادم جواب ندادی؟ اون باغ پرتقال که الان داری برداشت میکنی رو تا فردا میخوام. خانوم بچهها دلشون پرتقال میخواد. هر وقت زدی به نامم تک بزن.
حشمت: داداش شرمنده این باغ به نام خانومه. شما 2 روز دیگه صبر کنی من یه باغ انگور به نامت میزنم عین هلو.
اکبر: 2 روز دیگه یعنی بعد از تاریخ دادگاهت؟
حشمت: باشه ببینم چی کار میکنم. ما هم که خراب رفیق.
***
اکبر: رضا جان سلام. اون ماشین آمریکایی که تازه خریدی و باهاش افتادی تو خیابون دور دور میکنی رو فردا میزنی به نامم دیگه؟
رضا: اونو که هنوز به خانومم هم نگفتم، شما از کجا فهمیدی؟
اکبر: فردا بیام بریم محضر؟ امروز باید پرونده قاچاق ماشین رو بررسی کنم.
رضا: داداش فردا چرا همین الان کنار محضرم. رفاقت مال همین روزاست دیگه.
***
اکبر: آقا مهندس کمپیدایی؟ برجتون کامل نشد؟
مهندس: همونی که قبل صدور مجوز 3 واحدش رو به نامتون زدم؟
اکبر: نه داداش همونی که قراره بعد از پایان کار 2 واحد دیگه به نامم بزنی.
مهندس: حله داداش. یه هفتهای آماده میشه. بالاخره رفاقت مال همین روزاست دیگه.
***
اکبر: سلام معمار جان.
معمار: سلام. مگه پیامک واریز برات نیومد؟
اکبر: چرا اومده. این دفعه فقط خواستم حالت رو بپرسم. بالاخره رفاقت مال همین روزاست دیگه.