محور اصلی پیام رهبر حکیم انقلاب به اسماعیل هنیه که روز گذشته از سوی شبکه خبری المیادین منتشر شد، تاکید بر «ادامه حمایتهای جمهوری اسلامی از مردم فلسطین» است. اگرچه ایستادگی بر آرمان آزادی قدس شریف همیشه یکی از اصول بنیادین انقلاب اسلامی بوده است اما نیمنگاهی به شرایط جدید و تحولات ویژه منطقه در چند ماه اخیر، ارزش استراتژیک این نامه مقام معظم رهبری را روشن میکند. روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و همچنین الحاق بخشی از کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی از جنجالیترین خبرهای چندماه اخیر در حوزه مسائل فلسطین بوده است. دی ماه سال قبل بود که وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در گفتوگو با شبکه ۱۳ رژیم صهیونیستی اظهار داشت این رژیم قصد دارد در چارچوب روابط جدیدی با سایر کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس، به اهداف توسعه سیاسی خود و عادیسازی روابط با اعراب دست پیدا کند. بعد از این اظهارنظر پروژه عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی سرعت بیشتری به خود گرفت و امارات از بین کشورهای عربی، پیشتاز این عادیسازی شد. از سوی دیگر دولت جدید رژیم صهیونیستی اعلام کرده بود طرح خود را برای اجرای «برنامه صلح» دونالد ترامپ در اول ژوئیه (۱۱ تیرماه) آغاز میکند. با این حال پیش از رسیدن این موعد مقامات اسرائیلی اعلام کردند اجرای این طرح به تعویق میافتد اما در آینده نزدیک اجرایی خواهد شد. این طرح به تلآویو چراغ سبز میدهد تا بخشهای بزرگی از کرانه باختری، بویژه دره اردن را که این رژیم در سال ۱۹۶۷ اشغال کرد، ضمیمه مناطق اشغالی کند. این در حالی است که فلسطینیها کاملا مخالف چنین الحاقی هستند و سازمان ملل نیز هشدار میدهد برنامههای صهیونیستها ممکن است به بروز خشونتهای جدید منجر شود. طرح صلح ترامپ که به «معامله قرن» معرفی شده، چند ماه پیش منتشر و موجب خشم فلسطینیان و رد آن از سوی جامعه بینالمللی شد. در این طرح، رژیم صهیونیستی مجاز میشود شهرکهای کرانه باختری و منطقه راهبردی دره اردن را به سرزمینهای اشغالی الحاق کند.
دکتر مسعود اسداللهی، تحلیلگر و کارشناس مسائل منطقه در گفتوگو با «وطن امروز»، به تشریح بیشتر ابعاد پیام مقام معظم رهبری به اسماعیل هنیه پرداخت. متن این گفتوگو که به صورت یادداشت تنظیم شده است، در ادامه میآید.
پیام مقام معظم رهبری به اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس حاوی نکات بسیار حائز اهمیتی بود. از ابتدای این نامه چنین بر میآید که اسماعیل هنیه در پیام جداگانهای به رهبر معظم انقلاب، گزارش مفصلی از وضعیت فلسطین را به ایشان ارائه کرده است. همین موضوع در ابتدای امر نشاندهنده جایگاه مهم جمهوری اسلامی در تحولات خاورمیانه و دست برتر ایران به عنوان یک قدرت منطقهای است. مقام معظم رهبری در پاسخ به پیام اسماعیل هنیه، تاکید میفرمایند این پیام را به دقت مطالعه کردهاند که همین نشان میدهد ما با رد و بدل یکسری نامه و پیغام عادی مواجه نیستیم، بلکه مسأله فراتر از این حرفهاست.
اگر امروز در اوضاع مسأله فلسطین دقت کنیم، متوجه میشویم فلسطین در یکی از حساسترین برهههای تاریخ خود قرار دارد. بحث معامله قرن به صورت عام و مسأله الحاق کرانه باختری به رژیم صهیونیستی، ۲ تحول خطرناکی است که در منطقه از سوی آمریکا، اسرائیل و متحدانشان در حال پیگیری است. اگر چه کل کرانه باختری هم اکنون در عمل در اشغال رژیم صهیونیستی است اما اسرائیلیها قصد دارند بدون توجه به مرزهای 1967 این مناطق را رسما به سرزمینهای اشغالی الحاق کنند.
صهیونیستها بعد از روی کار آمدن ترامپ، با جسارت و گستاخی بیشتری اهداف خبیث خود را پیگیری کردند. به رسمیت شناختن بیتالمقدس به عنوان پایتخت دولت جعلی اسرائیل از سوی ترامپ، یکی از نمونههای حمایت ترامپ از صهیونیستهاست که منجر به گستاخی بیشتر آنان شد.
با این وجود باید اذعان کرد طرح الحاق کرانه باختری در خود آمریکا هم مخالفانی دارد. مسأله اینجاست که قرار بوده طرح الحاق کرانه باختری طی یک روند مذاکرات فلسطینی-اسرائیلی تحقق پیدا کند تا به این صورت یک وجهه حقوقی و قانونی به این مسأله داده شود. با این وجود دولت جعلی اسرائیل و شخص نتانیاهو چنان وقیح و توسعهطلب هستند که حتی به این موضوع هم اکتفا نکرده و اعلام کردند به صورت یکجانبه قصد عملی کردن این پروژه را دارند و حاضر به مذاکره با فلسطینیها نیستند.
طرح الحاق کرانه باختری چنان مفتضحانه است که حکومت خودگردان هم رضایتی به عملی شدن آن ندارد. اعلام یکجانبه نتانیاهو مبنی بر قصد رژیم صهیونیستی برای الحاق کرانه باختری به اراضی اشغالی تنشهای جدیدی را چه در سطح روابط آمریکا و اسرائیل و چه در سطح منطقه و سیاستهای دولتهای عربی ایجاد کرده است. هم اکنون ترامپ در صحنه سیاست داخلی تحت فشار شدید قرار دارد. ۲ موضوع برخوردهای نژادپرستانه و مدیریت کرونا، دولت ترامپ را در عرصه سیاست داخلی با بحران مواجه کرده است. با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ترامپ نیازمند یک پیروزی در عرصه سیاست خارجی است. با در نظر گرفتن این شرایط، تلاش رژیم صهیونیستی برای الحاق کرانه باختری سیاست خارجی آمریکا را هم دچار چالش میکند، چرا که این اقدام برای همپیمانان عرب آمریکا در منطقه تنش ایجاد میکند. آنقدر مسأله الحاق کرانه باختری از جهات گوناگون برای حیثیت جهان عرب مهم است که سعودی هم مجبور میشود در ظاهر این اقدام را محکوم کند، اگر چه در ورای پرده سیاست، همکاریهای دوجانبهای بین رژیم سعوی و رژیم صهیونیستی وجود دارد.
به این باید توجه داشت که سعودی، امارات و بحرین و برخی دیگر از کشورهای عربی در چند مدت اخیر بشدت به دنبال عادیسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی بودهاند اما طرح الحاق کرانه باختری آنان را برای به سرانجام رساندن پروژه عادیسازی روابط با اسرائیل با چالش افکار عمومی مردم مسلمان منطقه مواجه کرده است.
با تمام این اوصاف نتانیاهو حتی حاضر به دادن کوچکترین امتیازی به دولتهای عربی منطقه نیست و همچنان طرح الحاق را با جدیت دنبال میکند و از طرف دیگر دولتهای عربی هم پروژه عادیسازی روابط خود با اسرائیل را ادامه میدهند، همین موضوع باعث خواهد شد در افکار عمومی ملل مسلمان منطقه دوگانه «سازشکاران/ جبهه مقاومت» بخوبی متمایز شود و سازشکاران حیثیت و وجهه خود را در پیشگاه تودههای مسلمان از دست بدهند.
* راهکار عملیاتی رهبر انقلاب
محور دیگری که در پیام مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است، «راهکار عملیاتی» در شرایط فعلی است. مقام معظم رهبری در این پیام تاکید کردند برای خنثی شدن توطئههای دشمن و دفع شر رژیم صهیونیستی، تنها گزینهای که در برابر مسلمانان است، گزینه «مقاومت» است. رهبر انقلاب در این پیام به توفیقهای جبهه مقاومت اشاره کرده و بیان میدارند خداوند را بابت کسب این توفیقات و پیروزیها شکرگزاری میکنند. باید اذعان کرد جبهه مقاومت در یک روند چندساله روزبهروز از قدرت بیشتری برخوردار شده است. این قدرت به گونهای رشد یافته که رژیم صهیونیستی دیگر در حمله به غزه با تردیدهای جدی مواجه میشود و از بروز جنگ جدید با حماس واهمه دارد. این را باید بگذارید در کنار متمایز شدن بیش از پیش مرزهای جبهه مقاومت و جبهه سازشکاران و همراهی قلوب مسلمانان منطقه با جبهه مقاومت.
نکته دیگری که در پیام مقام معظم رهبری است تاکید بر وحدت فلسطینیهاست. برای اولینبار در تاریخ، جنبش فتح [تشکیلات خودگردان] به جنبشهای مقاومت نزدیک شدهاند و این یک فرصت ویژه و استراتژیک است. آنقدر توطئه الحاق کرانه باختری خطرناک است که اگر اجرایی شود تشکیلات خودگردان از بین خواهد رفت. ابومازن، رئیس تشکیلات خودگردان تا این لحظه بهرغم همه فشارها، حاضر نشده است طرح الحاق را بپذیرد، بلکه برعکس مواضعش به حماس نزدیکتر شده است. در دهههای اخیر این اولینبار است که شاهد نزدیکی مواضع تشکیلات خودگردان و جنبش حماس هستیم؛ مسألهای که مصداق همان ضربالمثل معروف شده است که «عدو شود سبب خیر». درست است که توطئه طرح الحاق مسأله مهم و بزرگی است اما برکاتی هم داشته؛ هم منجر به وحدت بیش از پیش همه گروههای فلسطینی شده و هم رژیمهای خائن و سازشکار منطقه را رسوا کرده و هم شور و حرارت حمایت مسلمانان منطقه از فلسطین را افزایش داده است.
جایگاه منطقهای جمهوری اسلامی ایران چنان برجسته شده است که بخشی از فشارهای اقتصادی آمریکا برای درهم شکستن این جایگاه است. موفقیت ایران در حفظ وحدت و تمامیت ارضی عراق و جلوگیری از تجزیه آن و خنثی کردن اقدامات خطرناک جریانات تکفیری در منطقه تنها 2 نمونه از مواردی است که دست برتر ایران در منطقه را به وضوح نشان میدهد. ایران توطئه جریانی را در سوریه خنثی کرد که اگر این جریان قدرت را به دست میگرفت همه منطقه را تبدیل به جهنم میکرد. این جایگاه قدرتمند ایران برای آمریکا، اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه قابل تحمل نیست. آنها میخواهند جمهوری اسلامی را وادار به تسلیم کنند. زمانی آمریکاییها میگفتند به دنبال تغییر نظام هستند اما به مرور فهمیدند این نظام از چنان پایگاه مردمی و قدرتی برخوردار است که تغییر آن عملا نشدنی است. به همین خاطر است که از تغییر نظام به تغییر رفتار رسیدهاند و اعلام میکنند با سیاست فشار حداکثری علیه ایران، به دنبال تغییر رفتار جمهوری اسلامی هستند.
با این مقدمه باید اذعان کرد سیاستهای منطقهای ایران، گذشته از مسائل عقیدتی و انسانی با منافع ملی ما هم گره خورده است. به عنوان مثال امنیت کشور ما کاملا با امنیت عراق گره خورده است و هرگونه ناامنی در این کشور قابلیت این را دارد که به منافع امنیتی کشور ما هم ضربه بزند. به عبارت دیگر، باید بگوییم رابطه ایران و گروههای مقاومت در منطقه یک رابطه دوسویه و متقابل است. همانطور که وقتی این گروهها تحت فشار هستند، حمایتهای ایران موجب ایستادگی بهتر آنها در برابر تهدیدات میشود، زمانی هم که جمهوری اسلامی تحت فشار است، حمایتهای آنان از ایران موجب کاهش فشار بر ایران خواهد شد.
هر کدام از این گروههای مقاومت در منطقه خود صاحب نفوذ و قدرت هستند. شاید برخی رسانههای خارجی و رسانههای ضدانقلاب تبلیغ کنند که این گروهها قدرتی ندارند و حمایت از اینها هزینهبر است و فایدهای برای کشور ندارد، اما حقیقت اینگونه نیست. استراتژیستهای غربی بخوبی میدانند این گروهها از چه قدرتی برخوردارند و اتفاقا به خاطر علم به همین موضوع است که سعی دارند رابطه ایران با این گروهها را تغییر دهند. گروههای مقاومت بازیگران قدرتمندی در عرصه منطقه هستند. هر مقدار جمهوری اسلامی برای حمایت از این گروهها هزینه کرده، در برابر حجم خطراتی که از کشور دفع کرده است، عددی به حساب نمیآید. اگر رابطه ایران با این گروهها نبود، فشارهای اقتصادی و امنیتی، کشور را تا پرتگاه تجزیه پیش میبرد.