printlogo


کد خبر: 221538تاریخ: 1399/4/18 00:00
یادداشتی درباره مجموعه‌ شعر «کودکی‌های ماه» اثر عبدالرحیم سعیدی‌راد
کوتاه، زیبا، نازیبا

وارش گیلانی: عبدالرحیم سعیدی‌راد متولد 1346؛ شاعری است که این روزها از 50 سالگی گذشته و خود را بخوبی در جامعه ادبی شناسانده است؛ شاعری که در اغلب قالب‌های غزل، مثنوی، رباعی و دوبیتی تا شعر نیمایی و سپید طبع‌آزمایی کرده؛ و از شعرهای عاشقانه گرفته تا شعرهای‌ آیینی و دفاع‌مقدسی، آثاری درخور و ماندگار سروده است. مجموعه‌ شعر «کودکی‌های ماه» اسم زیبا و بامسمایی‌ است که حاوی اشعار سپید کوتاه‌ است. این کتاب ۲ بخش دارد؛ 37 شعر کوتاه که بخش دوم همگی با سطر «هوا دو نفره است» شروع می‌شود. این شروع تکراری که هم ظرفیت مثبت دارد و هم منفی، بستگی به نوع پرداخت شاعر دارد که این تکرار را ملال‌انگیز کند یا تبدیل به قند مکرر. یادم می‌آید سال 58 بود که منصور اوجی یک دفتر رباعی چاپ کرد که همه مصراع‌های اول آن با «حالی ست مرا...» شروع می‌شد. نام کتابش نیز همین بود. مجموعه‌ شعر «کودکی‌های ماه» را انتشارات هزاره ققنوس که از ناشران قدیمی در حوزه شعر است در 95 صفحه منتشر کرده است.
***
«و
همچنان دور می‌شویم
از کودکی‌های ماه
آه...»
چقدر زیبا! شاعر با ماه همزادپنداری می‌کند و نگاه زیبای کودکی را در کل به رخ مخاطب می‌کشد و او را به زمان‌هایی برمی‌گرداند که خلوص بود و راستی و سادگی و زیبایی و هیچ ‌چیز پرده‌ای برای دیدن و خوب و زیبا دیدن نبود و... و چه خوب است که شاعران به کودکی خود بازگردند؛ از هر راه که مقدور است و می‌توانند، چون تنها در این صورت است که شاعر باقی می‌مانند.
نمی‌خواهم تاریخچه شعر کوتاه را ورق بزنم و بازگو کنم، تنها می‌گویم که این‌گونه شعر- اعم از نیمایی و سپید- را در آغاز شاعرانی چون هوشنگ ابتهاج، بیژن جلالی، احمد شاملو و دیگران از سال‌های 1332 و 1333 به بعد سروده‌اند و بعدها شاعرانی همچون منصور اوجی آن را بیشتر رواج داده‌اند تا اینکه در دهه‌های 60 و 70 این نوع سرودن به اوج رواج و اهمیت خود رسید؛ یعنی هم در جامعه ادبی و هم نزد مخاطبان شعر دارای ارج و اهمیت بیشتر شد؛ یعنی دیگر هیچ شعری به سبب کوتاه‌بودن کم‌اهمیت، تفنّنی و غیرجدی قلمداد نمی‌شد. بعد از انقلاب شاعران بسیار خوبی در این راه قدم گذاشتند و اشعار کوتاه سپید و نیمایی گوناگونی ابداع کردند و بازار شعر کوتاه را گرم‌تر. 
حال ببینیم شعرهای سپید کوتاه سعیدی‌راد کجای این‌ همه جای دارد و جای می‌گیرد.
شعر کوتاه باید موجز باشد؛ یعنی هر شعری باید موجز باشد اما در شعرهای غیرکوتاه بنا به دلایلی، شاعر با سطرهایی می‌تواند میدان‌آفرینی کند و به زیبایی و حلاوت شعر بیفزاید ولی در شعر کوتاه مجال این کار نیست، پس شاعر باید در همین محدوده نسبت به ساختار، فرم و زیبایی‌شناسی شعر کوتاه اشراف داشته باشد و بشدت از زیاده‌گویی و حشو و زاید بپرهیزد.
مثلاً «به طرز عجیبی» در شعر ذیل حشو و زاید است:
«این رود که می‌بینی
رد نگاه توست
که به طرز عجیبی
دلم را با خود می‌برد!»
حال بیایید «به طرز عجیبی» را از شعر حذف کنید، خواهید دید نه‌تنها حشو و زاید را از شعر زدوده، بلکه سبب ایجاز و زیبایی شعر نیز شده‌اید. 
اغلب شعرهای کوتاه این دفتر این مشکل را دارد، حتی بسیاری از آن این مشکل را در خود شعرها تنیده است و دیگر مثل شعر بالا نمی‌توان حشو و زاید را از آنها جدا کرد. این یعنی اینکه یا باید آنها را همان‌گونه که هستند بپذیریم یا حذفش کنیم! 
مشکل اصلی دیگر این دفتر، بسیاری اشعار متوسط است و توقع کم شاعر از خود. فراوانی اشعار نوی کوتاه سست و متوسط، جوازی برای چاپ اشعار متوسط و حتی نسبتاً خوب صادر نمی‌کند. باید به بسیاری اشعار نوی کوتاهی که زیبایند و در قبل و بعد از انقلاب چاپ شده‌اند، نظر کرد، حتی به اشعار خوب خود (سعیدی‌راد) مثل:
«پروانه‌ای پرید
مترسکی کلاهش را صاف کرد
صدای قدم‌های تو می‌آید»
گاه نیز سعیدی‌راد از پلکان متوسط سرودن، نه‌تنها به زیباسرودن می‌رسد، بلکه به یک زیبایی مدرن می‌رسد که آن زیبایی در زبان اتفاق افتاده است:
«بی تو
نه ستاره می‌شوم
نه پرنده،
می‌میرم!»
شعر ذیل نیز از ساختار شعر یدالله رویایی بهره می‌برد؛ آنجا که گفته است:
«بهار
دیوانه‌ای‌ست 
که از درخت
بالا می‌افتد»
و سعیدی‌راد می‌گوید:
«دریا عاشقی‌ست
که دیوانه‌وار
بوسه می‌زند
بر رد پای تو»
شعرهای این دفتر اگرچه اغلب‌شان شعرهای متوسط است اما استثناهایی دارد که وقتی اوج می‌گیرد عجیب می‌شود و وقتی که زیبا می‌شود عجیب‌تر. عجیبش مثل:
«دسته‌ای پرستو
از آسمان دلم رد می‌شوند
اسم تو را که می‌شنوم»
و وقتی هم که عجیب‌تر می‌شود، آن وقت باید به شکل زیبا و مدرنی درآمده باشد؛ مثل:
«کلاغ‌ها
میوه‌های کاج‌اند
که رسیده و نرسیده فرو می‌ریزند»
علاوه بر این در این دفتر شعرهایی هست که نه وصف زیبا بودن برازنده آنهاست و نه وصف مدرن ‌بودن، بلکه شعرهای سپید جالبی است، یعنی هر کدام از منظری جالب است؛ مثلاً یکی‌شان بیشتر به درد پیامک‌دادن می‌خورد؛ مثل:
«کبریت
بر تنهایی‌ام کشید
عاشق شدم
شدید!»
شعر سپید پیامکی بالا، کمی هم با لحن داش‌مشدی‌ها و با زبان داش‌مشدی‌گری جور درمی‌آید!
خوب است که سعیدی‌راد یکباره و یکسره دور هر چه شعر متوسط است خط بکشد، چرا که همه می‌دانند شعر خوب داشتن ارزش دارد، نه زیاد شعر داشتن! شعرهای متوسط از این دست، چه جای خالی کوچکی را در ادبیات ما پر می‌کند؟:
«گل‌ها و پنجره‌ها
لبخند می‌زنند
وقتی از آمدن تو می‌گویم» 
نکته دیگر، چند شعر کوتاه نیمایی است که در خیل اشعار کوتاه سپید آمده است. می‌شد خیلی راحت آنها را در بخشی، در پایان کتاب جای داد. این کار کاملاً غیرحرفه‌ای و ناشیانه است و توجیه‌پذیر نیست، حتی اگر ظاهراً کار کوچکی باشد. چون وقتی این ۲ قالب و شیوه از هم جدا شوند، شعرها آنگونه که است خوانده می‌شود و چون درست خوانده شود، بهتر فهمیده می‌شود و... چرا که خواننده کتاب وقتی به ترتیب مشغول خواندن شعر سپید شود، با برخورد با شعر نیمایی، ناخواسته آن را نیز بدون وزن می‌خواند، البته 40-30 درصد هم ممکن است درست بخوانند! هر چند شعرهای موزون یا نیمایی این دفتر هم جزو اشعار متوسط قرار می‌گیرد اما بد نیست که با این شیوه کاری شاعر نیز آشنا شوید:
«این کوچه، این دیوار
این روزهای خسته از تکرار
ای کاش می‌شد عابری عاشق
نام مرا می‌برد و رد می‌شد!»
یا:
«قاصدکی لال
پنجره‌ای بی‌غبار
غرش ابر بهار»
ابتدا بگویم که بسیاری از شعرهای کوتاه نیمایی مقفی را دیده و می‌شناسم که بسیار زیبا و جاافتاده است (شعرهای سپید دارای قافیه هم همین‌طور) اما شاعر این دفتر نتوانسته از این امکان خوب استفاده کند. دوم اینکه بعضی شعرهای این دفتر نیمایی‌های ناقص است، یعنی اگر یک سطرش به لحاظ وزنی درست شود، تبدیل به یک شعر نیمایی کامل می‌شود. البته صرفاً به لحاظ وزنی، مثل «کبریت/ بر تنهایی‌ام کشید،/ عاشق شدم،/ شدید!» یا شعری که اگر دریا و توفان آن را با منظور و با مکث بخوانیم و به پایان شعر یک «است» یا «بود» اضافه کنیم، حتی وزن نیمایی‌اش با تشدید روی حرف «ش» «عاشقانه» کامل هم می‌شود:
«دریا/ دفتر شعر من است/ طوفان/ غزلی عاشقانه!»
اما از 37 شعر کوتاه سپید بخش دوم که همه اشعارش با سطر «هوا دو نفره است» شروع می‌شود، باید گذشت، چرا که یکسره شعرهایش متوسط است غیر از 3-2 شعرش که تقریباً خوب است، مثل شعر اول:
«هوا دو نفره است
و من
شانه به شانه تو
از خیابان‌های خیال می‌گذرم»

Page Generated in 0/0051 sec