printlogo


کد خبر: 222776تاریخ: 1399/5/15 00:00
نگاهی به دفتر شعر «گوش‌ماهی لب‌ریز» سروده انسیه موسویان
از غزل تا دفتر کوچکی از اشعار نیمایی و سپید

الف.م. نیساری: دفتر شعر «گوش‌ماهی لب‌ریز» از انسیه موسویان در 60 صفحه، توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شده است. صفحات رنگی طراحی‌شده‌ کتاب نیز به قلم بهنام زهری سامیان، هنرمندانه تراویده است. این دفتر شعر که زبانی ساده دارد، سادگی و بدوی ‌بودن اشعارش از مبتدی ‌بودنش برنمی‌آید، بلکه نوعی پختگی در این سادگی دیده می‌شود. البته سراینده‌ این اشعار شاعری شناخته‌ شده‌ است، هرچند در غزل؛ شاعری متولد 1355. این دفتر به 2 قسمت تقسیم شده است: بخش اول دارای شعرهای نیمایی و بخش دوم شامل اشعار سپید. این دفتر یک ویژگی بارز و مثبت دارد و آن استفاده شاعر از قافیه در اشعار نیمایی و اشعار سپید در 2 بخش اول و دوم است. در واقع او از سنتی در شعر نو پیروی می‌کند که قدمتی ندارد اما امروز دیگر امری جاافتاده است. این سنت ابتدا توسط نیما یوشیج، بنیانگذار شعر نو نیمایی در شعر نو نیمایی ابداع شد و به دنبال آن، توسط احمد شاملو، بنیانگذار شعر نو سپید در شعر نو سپید. طبعاً اینگونه قافیه‌پردازی‌ها در شعر نو شباهت‌ها و تفاوت‌هایی با نوع و حتی جایگاه قافیه در شعر کلاسیک دارد. مهم‌ترین تفاوتش که در عین حال جایگاهش را نیز تعیین می‌کند، اجباری ‌بودن قافیه در شعر کلاسیک است. البته حضور و وجود لازم و ضروری قافیه در اشعار نو نیز کم از اجباری ‌بودن ندارد و در زیبایی‌شناسی شعر نو بسیار موثر است. شما نقش قافیه را در زیبایی‌آفرینی و موثر بودنش در استحکام و قوام بسیاری از اشعار نیما یوشیج، احمد شاملو، منصور اوجی، هوشنگ ابتهاج و فریدون مشیری می‌توانید ببینید. مهم‌ترین دلیل جاافتادگی قافیه در اشعار شاعران نوگرا، استفاده‌ ناخودآگاه از آن است، چون به محض استفاده‌ آگاهانه از قافیه در شعر، مصنوعی ‌بودن آن آشکار می‌شود. حتی در شعر کلاسیک که رعایت قافیه امری اجباری است، شاعران حقیقی کلاسیک‌سرا، قبل از سرودن هر بیتی، از قافیه‌های آن ابیات بی‌خبر بوده و هستند. اگر غیر از این بود، این مصنوعی‌ عمل‌کردن حتی آ‌نجا نیز خود را نشان می‎داد؛ به تبع‌ آن، امروز هم. حال به چند نمونه از حضور طبیعی قافیه در اشعار نیمایی و سپید انسیه موسویان اشاره می‌کنیم:  «بال‌های ناتمام من/ کوچه‌های ابر را دویده‌اند/ تا ستاره‌های دور کهکشان پریده‌اند/.../یا مسیر دیگری به من نشان بده/ یا برای پرکشیدنم/ بال‌های خسته‌ مرا تکان بده!»
قافیه‌های «دویده‌اند» و «پریده‌اند» و نیز «نشان بده» و «تکان بده». علت آوردن ردیف «بده» کنار «نشان» و «تکان»، آن است که قافیه خود را برجسته‌تر، سنگین‌تر، رنگین‌تر، آهنگین‌تر و در کل زیباتر نشان دهد و نقش ایفا کند. 
یا:
«باران بی‌بهانه‌ اسفند/ یک‌چند/ بارید بر نگاه مه‌آلود کوچه‌ها/ از روشنی سرود/ از آفتاب گفت/ ناگاه در زلالی آن، آسمان شکفت!»
در این شعر کوتاه، «اسفند» و «چند» و «گفت» و «شکفت» هم‌قافیه‌‌اند. 
یک نمونه‌ هم از یک شعر سپید این دفتر می‌آوریم تا تاثیر قافیه‌سازی‌اش کاملاً مشخص و آشکار شود. حالا اثر ذیل را به عنوان یک شعر یا یک نثر زیبا! 
«بامداد خلوتم را
 معطر کردند
به شعر
و غروب‌های خاموشم را
به سوسوی آوازی
روشن.
ممنونم از شما
کلاغ‌های عزیز!
فواره‌های سرفراز!
درخت‌های کهن!» 
آنچه مثبت ارزیابی شد، درباره‌ جایگزینی درست قافیه‌هاست و نه اینکه الزاما این عمل در شعری زیبا اجرا شده باشد.
اما نوع نگاه موسویان، نگاه شاعر امروزی است، هر چند ساده و هر چند در شعر نو قوام‌نایافته، چون تا آنجا که می‌دانیم، ایشان بیشتر به غزل‌سرایی مشهور است، نه شاعر سپیدسرا:
«صبح است
آفتاب پنجره ایستاده است
طلوع گنجشک‌ها بر شاخسار یک گنجشک از شاخه کم می‌شود
دلم
به دیدار تو  آید»
در شعرهای نیمایی موسویان شخصیت مستقل نمی‌بینم؛ در جاهایی هم فضای شعر و زبان فریدون مشیری حضور دارد:
اینجا/ خورشید را دزدیده‌اند اما/ بگذار/ لبخند تو/- این شعر شورانگیز-/ خورشید من باشد/ در فصل بی‌باران و بی‌لبخند/ بگذار/ تا چشم تو/ این باغ عطر و رنگ/ تنها دلیل روشن عاشق شدن باشد!»
و هم در جاهایی دیگر در فضای شعر و زبان سهراب قرار می‌گیرد: «چند وقتی‌ است که در سینه‌ او/ می‌تپد گنجشکی/ بی‌قرار و معصوم/ گاه‌گاهی دل او بی‌سبب می‌گرید/.../ به گل سرخی عاشق شده است».
در شعر ذیل اگرچه نمی‌توان این فضا و زبان را متعلق به شاعری دانست اما کم نیستند شاعرانی که کم‌وبیش در این فضا و زبان شعر می‌گویند. پیشنهاد ما مال خود کردن این زبان و فضا با تمهیدات و ویژگی‌های دیگر و تازه‌تر است:
«این پای داغ از دهان افتاده‌ کمرنگ
این دفتر دلتنگ
سرگیجه‌ ساعت
این خودنویس سبز کم‌طاقت...
سر می‌رود از واژه‌ها
اندوه پنهانم
تو نیستی
من شعرهایم را برای باد می‌خوانم...».

Page Generated in 0/0056 sec