printlogo


کد خبر: 223044تاریخ: 1399/5/23 00:00
عرض ادبی
وزیرمان است

سعدی همینطور که از اتاقش بیرون می‌آمد گفت: چند نفر وصلن؟ حافظ گفت: من وصل بودم و هستم. سهراب زانوهایش را بغل کرد و گفت: از ظهر سرعت نداره، هیچی هم باز نمی‌شه. فردوسی از زیر پتو گفت: برای ما هم قطع است. سعدی گفت: حکیم تو خوابی یا تو نتی؟ خیام گفت: بی‌نت که نمی‌شود خوابید. گوته که در آشپزخانه داشت املت را هم می‌زد گفت: یه بار روشن خاموشش کنید بهتر می‌شه. حافظ گفت: این وقتی روشنه انگار خاموشه. سعدی از دردی نامرئی چشمانش را بست و گفت: اینجوری نمی‌شه. گوته گفت: کی پایه‌س تا 2 بیدار باشیم؟ حافظ گفت: واسه نیم مثقال نت؟ مولوی که سرش در کتاب بود گفت: من. حافظ رو به گوته گفت: با کی می‌خوای چت کنی؟ سعدی گفت: آخه بحث یه شب و 2 شب نیست، بالاخره تا کی؟ مولوی گفت: پس می‌گی هفتگی بگیریم؟ سهراب گفت: خیلی گرونه نمی‌ارزه. حافظ گفت: آیه یأس. سعدی با عصبانیت گفت: اون هفته قرار بود درست بشن. گوته که با ماهی‌تابه از آشپزخانه بیرون می‌آمد گفت: قرار بود درست بشن؟ حافظ گفت: بود. گوته گفت: قرار. سهراب گفت: اون هفته. فردوسی پتو را کنار زد و گفت: درست بشن؟

Page Generated in 0/0063 sec