محمدحسین مهدویزادگان: اعلام خبر عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی و امارات عربی متحده، آن هم با مانور فوقالعاده گستردهای که از سوی رسانههای غربی شاهد آن هستیم، دربردارنده نکات قابل تاملی است. دسامبر سال 2019 (دیماه سال گذشته)، «عبدالله بنزاید»، وزیر خارجه امارات، در حساب کاربریاش در توئیتر، به بازنشر یادداشت یک رسانه غربی درباره عادیسازی روابط تلآویو و کشورهای عربی منطقه پرداخت. در بخشی از این یادداشت آمده بود:
«یک ائتلاف عرب- اسرائیلی در حال شکلگیری در خاورمیانه است. روایت جدیدی در خاورمیانه در حال ظهور است. نقشههای جدید در ذهن مسلمانان در حال ترسیم بوده و نفرتهای قدیمی در حال از بین رفتن است».
اقدام وزیر خارجه امارات، در حقیقت پیشدرآمدی برای اعلام رسمی عادیسازی روابط «تلآویو- ابوظبی» بود. روابط امنیتی- اقتصادی رژیم اشغالگر قدس و امارات عربی متحده از سالها قبل برقرار بوده است. با این حال، مقامات اماراتی و صهیونیست اکنون درصدد آشکارسازی این روابط برآمدهاند. اما چرا الان؟!
یک: اکنون آمریکا در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 قرار دارد. دونالد ترامپ وضعیت خوبی در نظرسنجیهای «ملی» و «ایالتی» ندارد و در ایالات خاکستری و مهمی مانند «پنسیلوانیا»، «ویسکانسین»، «میشیگان» و «فلوریدا» از رقیب دموکرات خود «جو بایدن» عقب افتاده است. اصلیترین مؤلفهای که در نظرسنجیها منجر به نارضایتی از ترامپ شده است، مربوط به «سوءمدیریت در قبال شیوع کرونا» و «کاهش مولفههای رشد اقتصادی» در آمریکا میشود. در چنین شرایطی ترامپ نیاز به یک «شوی جنجالی» در آن سوی مرزها داشت. به عبارت بهتر، بار دیگر جمهوریخواهان در مواجهه با عدم محبوبیت در داخل کشورشان، دست به خلق یک «تهدید» یا «فرصت» در حوزه سیاست خارجی آمریکا زدهاند. ترامپ اعلام عادیسازی روابط مهره خود در ابوظبی (بنزاید) و نتانیاهو (متحد اصلی ترامپ در منطقه) را برگ برندهای برای خود در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا قلمداد میکند؛ آن هم در وضعیتی که نمیتواند بر روی «تولید انبوه واکسن کرونا در آمریکا» یا «رشد شاخصههای اقتصادی» حساب ویژهای باز کند. ترامپ معتقد است با توجه به اختلاف اندکی که در برخی ایالات حساس و تعیینکننده میان او و بایدن [فعلا به سود نامزد حزب دموکرات] وجود دارد، اعلام این خبر میتواند بخشی از آرای رایدهندگان مستقل و کسانی که تصمیم نهایی خود برای رای به دموکراتها یا جمهوریخواهان را نگرفتهاند، به سبد وی هدایت کند.
دو: در قسمتی دیگر از ماجرا، «نتانیاهو» قرار دارد! سیاستمداری ورشکسته که باید میان «بقای حداقلی خود در قدرت» یا «حضور در زندان بابت فساد مالی» یک گزینه را انتخاب کند! او هر کاری میکند تا در قدرت باقی بماند. ائتلاف «نتانیاهو-گانتس» عملا فروپاشیده و کابینه رژیم صهیونیستی، به محلی برای منازعات وزرا با یکدیگر تبدیل شده است. تظاهراتهای گسترده در تلآویو علیه نتانیاهو، بر این وضعیت بحرانی دامن زده و آینده تاریک و مبهمی را برای صهیونیستها رقم زده است.
سه: و سرانجام، «بنزاید» و «بنسلمان» طرف آخر این ماجرا هستند. رژیمهای دیکتاتور عربی حوزه خلیج فارس که نمادهای شکست در یمن، سوریه و عراق محسوب میشوند و با هزاران مهره داعشی شکستخورده خود در منطقه سردرگم ماندهاند، تنها راه بقای حداقلی و انگلوار خود را تبدیل شدن به «مستعمره صهیونیستها» میدانند! سعودی و امارات، در ازای تقویت دوگانه «ترامپ-نتانیاهو»، ترجیح دادهاند به برگ برنده این ۲ برای بقا در هرم قدرت (در آمریکا و سرزمینهای اشغالی) تبدیل شوند. البته مشخص نیست این بازی در نهایت مطابق میل مثلث «واشنگتن- ارتجاع- تلآویو» پیش رود؛ این مثلث بارها تشکیل و در نهایت «منهدم» شده است!
چهار: اعلام عادیسازی روابط امارات و رژیم صهیونیستی، دقیقا مانند یک «شوک قلبی» است که برای نجات «نتانیاهو»، «اعراب دیکتاتور» و «ترامپ» به کالبد بیجان آنها وارد شده و تضمین چندانی برای نجات آنها از سرنوشتی که به دست خود رقم زدهاند ندارد. فراتر از آن، حتی اگر نتانیاهو و ترامپ از قدرت کنار روند و دوگانه «بایدن-گانتس» در واشنگتن و تلآویو حضور یابند، آنها نیز فرجامی جز شکست در این معادله (تسلط بر منطقه در قالب عادیسازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی) نخواهند داشت. رصد، کنش و واکنش «جریان مقاومت» در منطقه به مراتب پیچیدهتر و سختتر از آن چیزی خواهد بود که مقامات آمریکایی، صهیونیستی و مهرههای عربی آنها مانند «بنسلمان» و «بنزاید» تصور میکنند.
پنج: اعلام عادیسازی روابط رژیم اشغالگر قدس و امارات عربی متحده، «نقطه آشکارساز» بسیاری از تحولات جدید در منطقه و نظام بینالملل خواهد بود. در آینده نزدیک مشخص خواهد شد این تحولات، قطعا به سود حاکمیت آمریکا و موجودیت ننگین و غیرقانونی رژیم اشغالگر قدس و ارتجاع منطقه نخواهد بود.