printlogo


کد خبر: 223092تاریخ: 1399/5/25 00:00
ایاصوفیه؛ نماد نوعثمانی‌گرایی ترکیه

امیررضا مقومی: تصمیم اخیر آنکارا درباره احیای دوباره هویت تاریخی ایاصوفیه و تبدیل آن از موزه به مسجد، در سطح بین‌الملل به یک مساله بحث‌برانگیز تبدیل شده است. این شاهکار معماری قرن ششم، در دوره امپراتوری بیزانس (روم شرقی) به عنوان کلیسای اسقفی ارتدکس بنا شد و از آن زمان، به مکانی مقدس و حیاتی برای جامعه مسیحیان بدل شد. ایاصوفیه که نماد غلبه مسلمانان بر مسیحیان است به دنبال فتح قسطنطنیه توسط سلطان محمد فاتح در سال ۱۴۵۳میلادی و با پایان امپراتوری هزار ساله روم شرقی، به مسجد تغییر کاربری داد و این وضعیت تا سال ۱۹۳۵ یعنی 12 سال پس از تاسیس جمهوری ترکیه پابرجا بود. با این حال مصطفی کمال (آتا تورک)، معمار ترکیه نوین در راستای سیاست مدرنیزاسیون و عثمانی‌زدایی و تحت فشار غرب، ایا‌صوفیه را به موزه تبدیل کرد. به سخن دیگر تغییر ایاصوفیه از مسجد به موزه، نمادی از پروژه کمالیسم در تاریخ معاصر ترکیه به شمار می‌رود؛ پروژه‌ای که از اساس بر مبنای تعارض با میراث اسلامی- عثمانی تعریف شده بود. اما این آخرین تغییر کاربری ایاصوفیه نبود؛ رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، همان‌گونه که در مصاحبه‌ای با روزنامه کویتی در سال ۱۹۹۴بیان کرده بود «ایاصوفیه مسجد است» در ۲۴ جولای۲۰۲۰ بعد از گذشت ۸۶ سال و همزمان با سالگرد توافق لوزان (پیمانی که ترک‌ها با قدرت‌های غربی بستند و به واسطه آن مرز‌های ترکیه امروزی شکل گرفت) این مکان تاریخی را همچون دوران امپراتوری عثمانی به محلی برای نمازگزاران مسلمان بدل کرد. این تصمیم اردوغان که به نوعی در تقابل آشکار با کمالیسم سکولار آتاتورک بوده، ایده نوعثمانی‌گرایی حزب عدالت و توسعه را که از سال ۲۰۰۲ به طور هژمونیک بر سپهر سیاسی ترکیه حاکم است تقویت می‌کند؛ از این رو این اقدام اردوغان را نمی‌توان کاملا یک حرکت ساده در بعد سیاست داخلی ترکیه تعبیر کرد، اگر چه خالی از ابعاد داخلی نیز نخواهد بود. 
 
* گذری به نوعثمانی‌گرایی
تعارض آشکار بین اسلام‌گرایان و کمالیست‌ها را می‌توان یکی از وجوه بارز ترکیه نوین دانست. وقوع کودتاهایی علیه دولت مندرس و اربکان که به نوعی در پی احیای بخشی از شئونات اسلامی در سطح جامعه بودند، نشان از سطح درگیری بین این ۲ نیروی تاثیرگذار در ترکیه بوده است. با این حال دهه اول هزاره سوم را می‌توان دوران احیای اسلام‌گرایان ترکیه دانست. حزب عدالت و توسعه (AKP) که به نوعی فرزند اربکان و حزب رفاه بوده است، با رهبری اردوغان توانست از ۲۰۰۲ میلادی تا به حال قدرت را در دست بگیرد و همراه با داوود اوغلو، معمار سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه، با تغییراتی که در راهبرد سیاست داخلی و خارجی ترکیه ایجاد کرد، آنکارا را به کشوری تاثیرگذار در منطقه و سطح بین‌الملل تبدیل کند. ترکیه قبل از اردوغان، در پی ارتباط با جهان غرب بود و سعی داشت به وصیت آتاتورک که «ما از شرق آمده‌ایم اما به غرب می‌رویم» جامه عمل بپوشاند. از این رو ترکیه پیش از ۲۰۰۲، توان سیاست داخلی و خارجی خود را عمدتا در جهت پیوستن به اتحادیه اروپایی و ایجاد ارتباط با کشورهای توسعه‌یافته غرب معطوف کرد و سعی داشت هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی نقطه نظرات غرب را در جامعه پیاده کند. اما روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه که رگه‌هایی از اسلام‌گرایی و ملی‌گرایی را در خود داشت و به تاریخ گذشته ترکیه با دید عظمت و شکوه می‌نگریست، تفاوت‌هایی را در سوگیری سیاست داخلی و خارجی این کشور به وجود آورد. ترکیه اردوغان سعی کرد از آتلانتیک‌گرایی دوران پیشین پرهیز کند و با کشورهای همسایه خود که زمانی در دوران امپراتوری عثمانی هویت تاریخی مشترکی داشت، ارتباط گسترده‌ای برقرار کند، از این رو دهه ۲۰۰۰ را می‌توان دوران احیا و ظهور تئوریک و پراتیک نوعثمانی‌گرایی عنوان کرد؛ جایی که تکنوکرات‌های اسلامی با تفسیر جدید خود سعی کردند اسلام خلافتی و اسلام عثمانی را به اسلام عدالت و توسعه‌ای همراه با تفاسیر مدرن و منعطف از اسلام، بدل کنند به گونه‌ای که اسلام در روبنای جامعه حضور آشکار داشته باشد اما همچنان زیربنای جامعه بر پایه سکولاریسم و دین‌مداری فردی اداره شود. بنابراین نوعثمانی‌گرایی را می‌توان آمیزه‌ای از مطلوبیت‌های تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی ترکیه نامید که در آن جلوه‌های اسلام‌گرایی، ترک‌گرایی، شرق‌گرایی و غرب‌گرایی دیده می‌شود. به سخن دیگر ترکیه با وجود تلاش‌های بسیار برای بهره‌مندی از موقعیت استراتژیک خود برای عضویت در اتحادیه اروپایی اما نتوانست نظر مثبت قاره سبز را به خود جلب کند و از این رو برای نقش‌آفرینی فعال در سطح بین‌الملل سعی کرد به بازیگری تاثیرگذار در غرب آسیا و شمال آفریقا تبدیل شود و با نگاهی به عظمت امپراتوری عثمانی، هویت نوینی برای ترک‌ها خلق کند. افزون بر این خاورمیانه که هسته اصلی جهان اسلام است از ابعاد ژئواستراتژیک، ژئواکونومیک و از همه مهم‌تر از بعد ژئوکالچر برای ترکیه اهمیت بسیاری دارد. 
از همین رو اردوغان سعی کرد در چارچوب نوعثمانی‌گرایی اقداماتی صورت دهد: ۱- ترکیه اردوغان در تلاش بوده که در ابعاد گوناگون، هویت مشترک غرب آسیا و شمال آفریقا را که زمانی در اختیار امپراتوری عثمانی بوده است یادآور شود و از پیمان سایکس- پیکو (۱۹۱۷) که به نوعی منجر به فروپاشی عثمانی و شکل‌گیری دولت- ملت‌های جدید خاورمیانه شد، انتقاد کند. در همین باره داوود اوغلو ابراز می‌کند: «با چنان فهمی از دولت که مبتنی بر نقشه سایکس ـ پیکو و ایدئولوژی ملی‌گراست نمی‌توان آینده را ساخت. ما چنین قالبی را که سایکس ـ پیکو برای ما ساخته است خواهیم شکست. هدف ما انشای همزیستی قدیمی و برعهده گرفتن نقش رهبری در بازسازی بزرگ بشری است». افزون بر این داوود اوغلو بیان می‌کند: «به مرزها احترام خواهیم گذاشت اما اجازه نخواهیم داد هیچ مرزی در اطراف‌مان به دیوار تبدیل شود».
۲- اردوغان به جهت داشتن ریشه‌های اسلام‌گرایی، در پی این است که رهبری جهان اسلام را برعهده بگیرد و همچون دوران عثمانی هژمون منطقه باشد و بتواند نظر بسیاری از اسلام‌گرایان میانه‌رو را هم در بعد داخلی و هم در بعد خارجی به خود جلب کند که در حال حاضر در حمایت از اخوان‌المسلمین (سوریه، لیبی، مصر) نمود پیدا کرده است. به همین دلیل اخوان‌المسلمین که نیرویی قدیمی و تاثیرگذار در منطقه است، از ترکیه حمایت می‌کند و ترکیه را به عنوان الگوی مناسب کشورهای اسلامی می‌بیند. در همین باره روزنامه «زمان» چاپ استانبول به نقل از جمال ناصر، سخنگوی اخوان، نوشت که اخوان‌المسلمین خواهان ایجاد نظامی دموکراتیک با مدل ترکیه است. افزون بر این، ترکیه اردوغان در تلاش است برای پیشبرد نوعثمانی‌گرایی و رهبری جهان اسلام از برخی سیاست‌های بنیادی خود از جمله همکاری با رژیم صهیونیستی صرف‌نظر کند و با فهم اینکه مساله فلسطین یک موضوع محوری در جهان عرب و اسلام است، ملت‌های مسلمان را با انتقاد از سیاست‌های تل‌آویو به خود نزدیک کند. علاوه بر این، ترکیه سعی کرده است در سازمان‌های منطقه‌ای و اسلامی همچون سازمان کنفرانس اسلامی،D8، اتحادیه عرب و... حضور فعالی داشته باشد و در برهه‌های متعددی بین کشورهای منطقه به عنوان میانجیگر حضور یابد و با تاکید بر قدرت اقتصادی و نرم خود، نفوذش را در کشورهای خاورمیانه عمیق کند. بنابراین جمهوری ترکیه سعی کرده برای خود عنوان رهبر منطقه‌ای و کشور الگو را در خاورمیانه قائل شود و همچنین برای خود نقش تمدنی بازیابی اقتدار دوران امپراتوری عثمانی را تعریف کند. 
۳- ترکیه اردوغان در چارچوب ایده نوعثمانی‌گرایی در پی احیای نفوذ امپراتوری 600 ساله عثمانی است. در همین باره داوود اوغلو می‌گوید: « قرن گذشته برای ما تنها یک پرانتز بود. ما این پرانتز را خواهیم بست. ما این کار را بدون جنگ یا دشمن خواندن کسی و بدون تجاوز به هیچ مرزی انجام می‌دهیم و بار دیگر سارایوو (پایتخت کشور بوسنی و هرزگوین) را به دمشق و بنغازی (دومین شهر بزرگ لیبی) را به ارزروم (شهری در ترکیه) و باتومی(شهری در گرجستان) متصل می‌کنیم. این هسته و محور قدرت ماست. ممکن است اینها از دید شما کشورهای متفاوتی باشند اما یمن و اسکوپیه، ۱۱۰ سال پیش جزئی از یک کشور واحد بودند. ارزروم و بنغازی نیز همین‌طور». این ۴ کشور که به ترتیب در اروپای شرقی، شامات، شمال آفریقا، ترکیه و قفقاز قرار دارند برای قرن‌ها در اختیار و زیر سلطه امپراتوری عثمانی قرار داشت و این سخن داوود اوغلو نشان از علاقه آنکارا به تکرار دوران شکوه عثمانی و افزایش نفوذ ترکیه نوین در منطقه دارد. بنابراین نوعثمانی‌گرایی در عرصه سیاست داخلی و خارجی ترکیه صرفا نوستالژی نبوده بلکه واقعیتی است که به عنوان نقشه راهی، سیاست داخلی و خارجی ترکیه بر مبنای آن شکل گرفته و هدایت می‌شود. 
 با این حال ایده نوعثمانی‌گرایی در طول ۲ دهه، ۲ الگوی متفاوت به خود دیده است به‌گونه‌ای که از سال ۲۰۰۲ تا آغاز بیداری اسلامی در اواخر سال ۲۰۱۰، نوعثمانی‌گرایی در قالب «سیاست تنش صفر با همسایگان» و در قالب همکاری‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی با کشورهای منطقه و فرامنطقه صورت می‌گرفت و قائل به بی‌طرفی و عدم مداخله در امور داخلی دیگران بود. علاوه بر این آنکارا در تلاش بود با عدم جهت‌گیری ارزشی و الگو‌سازی خود به عنوان کشور دموکراتیک اسلامی و با پیشرفت چشمگیر اقتصادی و افزایش رفاه مردم، سیاست نوعثمانی‌گرایی خود را پیش ببرد. در همین دوره آنکارا به منظور سیاست آشتی‌جویانه خود لغو روادید را با لیبی، سوریه، اردن، لبنان و یمن امضا کرد و موافقت‌نامه‌های تجارت آزاد با مصر، اردن، لبنان، مراکش، فلسطین و تونس منعقد کرد. از همین رو حجم تجارت ترکیه با کشورهای عربی منطقه در فاصله سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ سه برابر شد و از ۱۳ میلیارد دلار به ۳۳ میلیارد دلار رسید. در بعد داخلی نیز ترکیه سعی داشت نسبت به اقوام دیگر بویژه کردها که از حق شهروندی بسیار نازلی برخوردار بودند، با تسامح و تساهل رفتار کند و در مسیر حل اختلافات قومی، الگویی برای دیگر کشورهای منطقه باشد. به طور کلی ترکیه در این دوره در تلاش بود نسبت به کشورهای منطقه و حتی کشورهای فرامنطقه سیاست تنش‌زدایی را اتخاذ کند و از ابهام در سیاست خارجی و رویکرد تهاجمی فاصله گیرد. 
اما خیزش‌های مردمی سال ۲۰۱۱ جهان عرب، نظم موجود و واقعیت‌های استراتژیک منطقه‌ای را تغییر داد و به نوبه خود سیاست داخلی و خارجی ترکیه را نیز متحول کرد. ترکیه که طی یک دهه اقتصاد خود را شکوفا کرده بود، سعی کرد از سیاست دیپلماسی نرم خود فاصله بگیرد و به گونه‌ای فعال و مستقیم در موضوعات داخلی کشورهای منطقه ایفای نقش کند و به بازیگری تاثیرگذار در عرصه بین‌الملل تبدیل شود. فرید ذکریا، اندیشمند آمریکایی در همین باره می گوید: «دولت‌ها در شرایطی که به شکل فزاینده‌ای ثروتمند می‌شوند، به ایجاد ارتش‌های بزرگ روی می‌آورند و خود را درگیر مسائل خارج از مرزهای‌شان می‌کنند و به دنبال افزایش نفوذ بین‌المللی خود می‌روند». این موضوع در ترکیه نوین نیز صدق می‌کند، چرا که رشد چشمگیر اقتصادی و بهبود شرایط داخلی به ترکیه این فرصت را داد که وارد کارزار خاورمیانه شود و از فرصت آنارشی موجود که بعد از بیداری اسلامی در خاورمیانه به وجود آمد، استفاده و کفه موازنه قوا را به نفع خود سنگین‌تر کند. بنابراین ترکیه اردوغان برخلاف دهه پیشین، از یک سو از قیام‌ها و اعتراضات در کشورهای مصر و تونس حمایت کرد و از سوی دیگر در کشورهایی همچون یمن و بحرین برخلاف قیام‌های مردمی خواستار حفظ وضع موجود شد. علاوه بر این، ترکیه بر اساس سیاست تهاجمی خود در قبال بحران سوریه و لیبی از نیروی نظامی‌اش بهره جست و به بازیگری محوری در این ۲ بحران تبدیل شد. بنابراین ترکیه بعد از تحولات سال ۲۰۱۱ جهان عرب، با اتخاذ رویکرد تهاجمی و ارزش‌محور، که می‌توان آن را در راستای اعمال ایده نوعثمانی‌گرایی تعریف کرد و حتی تغییر کاربری ایاصوفیه را نیز می‌توان در همین قالب قرار داد، موجب افزایش تنش میان آنکارا با کشورهای منطقه و فرامنطقه شد و سیاست تنش‌زدایی را به تنش‌زایی تبدیل کرد. 

Page Generated in 0/0075 sec