printlogo


کد خبر: 223143تاریخ: 1399/5/26 00:00
دانشگاه و شهر/ 8
جریان‌شناسی مطالعات حکمرانی شهری

حسن ثابتی*: در این سلسله‌یادداشت‌ها به نسبت دانشگاه و شهر با تمرکز بر تاثیرگذاری مطالعات اهالی آکادمی بر مدیریت‌شهری پرداخته شد. در 7 یادداشت قبلی شیوه استقرایی و از پایین به بالای مسائل روز مدیریت ‌شهری مورد تدقیق قرار گرفت و مواضع رسانه‌ای - علمی جریان‌های فکری مختلف مرتبط با آن موضوع به شکل مختصر بیان شد. به نظر می‌رسد با این روند، زمان آن است که با جمع‌بندی این دیدگاه‌ها یک جریان‌شناسی از الگوهای پیشنهادی اهالی دانشگاه برای اداره شهر ارائه شود. این جریان‌شناسی فرآیند انتخاب و تصمیم‌سازی برای آینده مدیریت‌شهری را تسهیل خواهد کرد.

جریان اول معتقد است که نقش مداخله‌گری دولت در امور شهری باید کاهش یابد و دولت در نقش حمایتی و سیاست‌گذاری کلان ظاهر شود و محدوده این امر در زمینه‌های مالی و تصمیمات اجرایی باشد. این جریان چهره‌های شناخته‌شده‌ای مانند «علینقی مشایخی»، «عباس آخوندی» و طیف گسترده‌ای از اهالی مطالعات اقتصاد شهری را شامل می‌شود. از ویژگی‌های این رویکرد، اهمیت دادن به تأمین هزینه‌های زندگی در شهر از سوی مردم است. 
جریان دوم معتقد است نقش نهادهای عمومی و حکمرانی ضعیف دولتی در وضعیت موجود شهرها و بویژه در شهر تهران کاملا مشهود است که زمینه نابرابری و خصوصی شدن فضاهای عمومی شهری را فراهم کرده است، لذا تقویت جریان‌ها و جنبش‌های عمومی و اجتماعی به منظور پیگیری مطالبات و همچنین نقش پررنگ حکمرانی قوی دولت بویژه در تأمین هزینه‌ها از اهمیت بسیاری برخوردار است. از چهره‌های شناخته‌شده این جریان می‌توان «نعمت‌الله فاضلی»، «عباس‌کاظمی» و بسیاری از اهالی مطالعات اجتماعی و تاریخی شهر را نام برد.
اما جریان سوم با رویکرد محتواگرایی قائل به شهر اسلامی است و در ساخت شهر به لحاظ کالبدی و مفاهیم انسانی نگاه مشخصی دارد. اتکای این جریان به نقش مردم و تأمین مالی اسلامی در اداره شهر است. «احمد پوراحمد»، «محمد نقی‌زاده»، «سیدامیر منصوری» و بسیاری دیگر از اهالی اندیشه از طرفداران این جریان هستند که در مقاله بسیار خوب طبقه‌بندی آرای متفکران مطالعات شهر اسلامی نوشته سیده‌زهرا مردانی قابل پیگیری است.
اما نکته مهم که در تمام یادداشت‌ها به آن اشاره شد مربوط به جریان چهارم است. این جریان که فضای مسلط بر مدیریت ‌شهری را در دوره‌های مختلف شامل شده است عمدتا بدون اطلاع از مبانی مشخص فکری و مطالعات دانشگاهی مشخص و با رویکردهای اقتضایی و مبتنی بر آزمون و خطا به اتخاذ تصمیم پرداخته است؛ تصمیماتی که به طور پراکنده، ذوقی و سلیقه‌ای و بدون التزام مشخص به یک دیدگاه منسجم اتخاذ شده و همین امر موجب شده است که هیچ یک از طرفداران ۳ جریان یادشده خود را حامی فکری وضع موجود مدیریت‌شهری نمی‌دانند و موارد نقض بسیاری را برمی‌شمرند؛ بنابراین فارغ از بررسی ابعاد مختلف ‌این جریانات فکری، مهم‌ترین موضوع اقناع و انتخاب مدیرانی است که پایگاه فکری مشخصی داشته باشند و التزام خود را به طور صریح و شفاف نسبت به الگوهای موجود اعلام کنند؛ و قطعا همین ارتباط متقابل مطالعات آن جریان را تقویت کرده و رقبا را نیز به نقد واداشته و سبب ارتقای مطالعات شهری در دانشگاه و در نتیجه ارتقای وضعیت فعلی خواهد شد. 
در ادامه این سلسله یادداشت‌ها سعی خواهم کرد در زمینه‌های مختلف ویژگی‌های هر یک از الگوها را به لحاظ ایجابی بررسی و راهکارهای مشخص هر کدام را تبیین کنم.
* روزنامه‌نگار

Page Generated in 0/0055 sec