مرد در این دوره فقط درد و بلا میخورد
شیکترین حالت تیپش به گدا میخورد
پول از او رو به فرار است چنان اسکافیلد
توی کتش هم که شپش، باد هوا میخورد
از غم نان و نمک و گوشت، جدا میکشد
از در و دیوار و زن و بچه، جدا میخورد
البته گهگاه که چشمش بشود چون عقاب
سیلی ناغافلی آید که بجا میخورد
نیش و کنایه میخورد از همه جا مثل آب
درد اجاره خانه را، جای غذا میخورد
رنج و بلا، مهر و طلا، قسط و ربا، کیف و کفش
مثل دمی که 8 گل، بارسلونا میخورد
قوم زنش میخورد از سفره او، همچو خرس
قوم خودش قاعده مار بوآ میخورد
مرد اگر جان ندهد از ستم روزگار
مثل آکاردئون قدش یکسره تا میخورد