در بررسی آثار منظوم و منثور حسینی اما-پیش و بیش از هر چیز- باید بر باورمندی و «تعهد دینی»اش دست گذاشت و سیمای او را از این منظر به تماشا نشست. شاعری که متاثر از سیره و سلوک دینی و انقلابی مصلحان دینآگاه و روشناندیشی چون امام خمینی(ره)، استاد مرتضی مطهری، آیتالله طالقانی، آیتالله بهشتی، دکتر شریعتی و جلال آلاحمد بود و منظومه فکریاش بر مدار ایمانی و مسلمانی میچرخید. شاعری که براستی و درستی آمیزهای از «درد» و «درک» مسلمانی بود و در صراط مستقیم توحید و رستگاری گام برمیداشت. شاعری آرمانی و عاشورایی که از دیو و دد بیزار بود و همچون مولانا با چراغ و آینه به دنبال انسان میگشت. انسانی روشن که برای گرفتاران گرداب بلا «کشتی نجات» و برای گمشدگان وادی ظلمت «مشعل هدایت» است. شاعری که با واژهواژه شعرهایش عاشورا را نفس میکشید و کربلا را میسرود.
آری! نام بلند و روشن «سیدحسن حسینی» با شعر دینی و آیینی روزگار ما - بویژه شعر عاشورایی- پیوندی ناگسستنی دارد، چنان که بدرستی میتوان از وی به عنوان یکی از پایهگذاران شعر دینی و آیینی بعد از انقلاب نام برد. شاعر رشید و رسالتمداری که برای ایفای رسالت انسانی و اجتماعی خویش، پا به وادی ادبیات گذاشت و با اقتدا به شاعرانی چون دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی و دکتر طاهره صفارزاده در تحکیم و تثبیت شعر مدرن دینی گام برداشت.
شاعران نسل انقلاب حسینی را با مجموعه شعر«همصدا با حلق اسماعیل» که جزو نخستین آثار منتشر شده در دهه اول انقلاب است، میشناسند. این دفتر شعر در سال 1363 به همت حوزه هنری چاپ و منتشر شد. «همصدا با حلق اسماعیل» هر چند یک مجموعه شعر مستقل عاشورایی نیست ولی از آنجا که شعرهای مرتبط با عاشورا- در صورت و سیرت- حجم قابل توجهی از این دفتر را به خود اختصاص داده است، این مجموعه شعر را نیز میتوان به نوعی یک مجموعه شعر عاشورایی به شمار آورد. «سیدالشعرای انقلاب اسلامی» در قاب و قالب شعرهای این صحیفه، غیرت عاشورایی خود را به عنوان یک شاعر مسلمان روشناندیش به صورت تمامقد به تماشا گذاشته است. تاثیرپذیری شاعر از حماسه سرخ حسینی در آینه بیغبار شعرهای این دفتر به روشنی قابل مشاهده است، بویژه در شعرهای «لاله رخان»، «وداع»، «سرود سوم»، «وصیت» و «نفرین». معروفترین شعر عاشورایی این دفتر غزل «وداع» است که به خاطر زبان سهل و ممتنعی که داشت در آن سالها بسیار مورد اقبال و استقبال قرار گرفت و زمزمه مردان و جوانمردان و پهلوانان شد:
میروم مادر که اینک کربلا میخواندم
از دیار دور یار آشنا میخواندم
مهلت چون و چرایی نیست مادر، الوداع!
زان که آن جانانه بیچون و چرا میخواندم
وای من گر در طریق عشق کوتاهی کنم
خاصه وقتی یار با بانگ رسا میخواندم
بانگ «هل من ناصر» از کوی جماران میرسد
در طریق عاشقی روح خدا میخواندم
میروم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون
جاودان تاریخساز کربلا میخواندم
ذوالجناح رزم را گاه سحر زین میکنم
میروم آنجا که نای نینوا میخواندم...1
این شعر که از زبان یکی از رزمندگان دفاعمقدس سروده شده است، جان و جهانی عاشورایی و لهجهای کربلایی دارد. چنانکه ضیاءالدین ترابی در نقدی که بر این شعر نوشته است با تاکید بر این دقیقه میگوید:
«شاعر شعر خود را با خبر از سفری آغاز میکند. سپس در بیت دوم به ضرورت آن میپردازد و در بیت سوم به توضیح واژه «یاری» که در بیت آمده میپردازد و در بیت چهارم بین قیام تاریخی امام حسین(ع) و قیام مردم مسلمان ایران رابطهای تنگاتنگ ایجاد میکند و نیز بر راه شهیدان که ادامه همان راه سالار شهیدان کربلاست تاکید میورزد و پس از توضیحی که در بیت پنجم در این باره میدهد، با بهکارگیری ترکیبهای «ذوالجناح رزم» و «نای نینوا» ضمن محکم کردن گرههای عاطفی شعر، فضایی عاشورایی و کاملا روحانی به شعر میبخشد...». 2
علاوه بر شعرهایی که در قالبهای غزل، مثنوی و نیمایی سروده شده، تقریبا تمام رباعیهای این دفتر نیز که حجم قابل توجهی از کل این مجموعه شعر را به خود اختصاص داده است- به صورت مستقیم و غیرمستقیم- لهجه عاشورایی دارد؛ رباعیهای معروفی که در دوران دفاعمقدس زمزمه روز و شب رزمندگان در جبههها بود، از جمله ۲ رباعی زیر:
شوریده سری که شرح ایمان میکرد
هفتادودو فصل سرخ عنوان میکرد
با نای بریده نیز بر منبر نی
تفسیر خجستهای ز قرآن میکرد3
*
دریا بهطلب از برهوت تو گذشت
یک قافله نعره در سکوت تو گذشت
آن روز اگر چه تشنه بودی اما
صد رشته قنات از قنوت تو گذشت4
اما در میان همه آثاری که از حسینی منتشر شده، هیچ دفتری از نظر انسجام ساختاری، ارجمندی مضمون، تلفیق هنرمندانه سوگ و حماسه و عرفان، مهندسی کلمات، کاربرد هوشمندانه واژگان متجانس با روح قیام حسینی، ترکیبسازیهای بدیع، ترسیم شاعرانه و حماسی سیمای شخصیتهای برجسته کربلا، بازخوانی وقایع سرنوشتساز تاریخ شیعی، تصویرسازیهای خلاقانه و نو و برخورداری از مولفههای زیباشناختی، به پای مجموعه شعر عاشورایی «گنجشک و جبرئیل» نمیرسد. این مجموعه شعر در بردارنده 30 قطعه شعر عاشورایی در قالبهای سپید و نیمایی است. تعلق خاطر حسینی به این مجموعه شعر عاشورایی تا حدی بود که وصیت کرد این کتاب را به عنوان «شفیع» بعد از وفاتش با او دفن کنند. چاپ این مجموعه شعر در سال 1370 براستی اتفاقی خجسته در شعر آیینی روزگار ما بود؛ اتفاقی که ذهن و زبان بسیاری از شاعران انقلاب را به سمت شعر سپید و بهرهبرداری از ظرافتها و ظرفیتهای آن برای بیان مضامین دینی متمایل کرد. چنانکه استاد گرمارودی که خود از پایهگذاران شعر مدرن دینی و خالق شاهکار عاشورایی «خط خون» است، در یادداشتی درباره این مجموعه شعر گفته است:
«سیدحسن حسینی در مجموعه والا و ارزشمند«گنجشک و جبرئیل» بنایی نو نهاده است که در آن، نه ذرهای ادب توحید خدشه دیده است و نه در توصیف اهلبیت به حوزههای غلوی که در «شمع جمع» فؤاد کرمانی و امثال او به چشم میخورد، وارد شده- و خدا داناست چه بهانهها که به دست دشمنان شیعه میدهد این غلوها- و نه هیچ از قلههای کرامت و حماسه آنان فروتر آمده است».5
در این نوشتار، به اغتنام فرصت میخواهیم به خوانش شعری از این مجموعه بنشینیم. شعر «راز رشید» که به اسوه ادب و وفاداری، ماه بنیهاشم حضرت ابوالفضلالعباس(س) تقدیم شده است و به نوعی میتوان آن را برترین سروده عاشورایی این کتاب دانست:
به گونه ماه
نامت زبانزد آسمانها بود
و پیمان برادریات
با جبل نور
چون آیههای جهاد
محکم.
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و ساعتی بعد
در باران متواتر پولاد
بریده بریده
افشا شدی
و باد
تو را با مشام خیمهگاه
در میان نهاد
و انتظار، در بهت کودکانه حرم
طولانی شد
تو آن راز رشیدی
که روزی فرات
بر لبت آورد
و کنار درک تو
کوه از کمر شکست! 6
بدون شک، شما هم از خواندن سپیدسروده عاشورایی «راز رشید» زندهیاد سیدحسن حسینی که در مجموعه شعر ارجمند «گنجشک و جبرئیل» آمده است، احساس غروری حماسی میکنید. واژه واژه این شعر عاشورایی در جان ما لذتی آمیخته با حماسه و سربلندی میریزد. بیان محکم و فاخر شاعر، مضمون بکر و باطراوت، واژگان نجیب و غیرتمند و محتوای برگرفته از آموزههای اصیل دینی به این شعر عاشورایی شرافتی میبخشد که هر انسانی از خواندن آن- به سهم خود- حظ معنوی میبرد.
نکته دیگر این است که شعر تا حدود بسیار زیادی از شخصیت شیعی شاعر آن رمزگشایی میکند. در پشت واژگان زلال و آسمانی این شعر، ما سیمای پرصلابت شاعری را به نظاره مینشینیم که بر بال کلماتی اهورایی عروج میکند و کربلا را از ورای حجابهای ظلمانی و نورانی- با چشم دل- به تماشا مینشیند. شاعری راستقامت و سربلند که شورهزار جانش تشنه «لبیک» به ندای «هل من ناصر ینصرنی» سرور و سالار شهیدان کربلاست تا به برکت این لبیک، کویرستان جانش را بهارستان رستگاری کند و فردا «بر آستان جانان» گلبانگ سربلندی سر دهد.
در این سروده عاشورایی، واژهها دست روح ما را میگیرند و در سماعی حماسی و سرخ به آسمان اشراق میبرند. نجابت و اصالت واژهها در این شعر به حدی است که ما با هیچ یک از واژگان شعر احساس ناآشنایی و بیگانگی نمیکنیم. همه واژهها در این مینیاتور عاشورایی، محرمان خلوت انس و مقربان آستان حضرت کریماند. شرط راهیابی ما نیز به این حلقه، اهلیت و محرمیت است:
«تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش»
واژهها در این شعر- همچون یاران امام حسین(ع)- خود را برای جهادی شگفت آماده کردهاند. وارستگی و مناعت طبع را در سیمای این واژههای اهورایی بخوبی میتوان دید. واژهها در این سپیدسروده عاشورایی، به سینهسرخانی مهاجر میمانند که از غربت زمین کوچیده و به بیکرانگی آسمان دل سپردهاند. این واژهها از عاشورا نمیگویند، بلکه عاشورا را شهود میکنند و در بطن حماسه عاشورا متولد میشوند. اگر چشم بر سیمای این واژهها بدوزی، خواهی دید همچون جنگاورانی بیباک و ثابتقدم، اذن ورود به میدان میطلبند و شهادت را لحظهشماری میکنند.
اگر «راز رشید» را یکبار دیگر با تأمل و دقت بیشتر بخوانید و به چینش واژگان آن دقت کنید، بخوبی درخواهید یافت قرابت این شعر با حماسه عاشورا بیش از آن چیزی است که تاکنون تصور میکردید. برای مثال چینش واژگان این شعر آنچنان است که هر واژهای بدرستی در جای خود قرار گرفته و امکان پس و پیش کردن حتی یک واژه این شعر وجود ندارد. و این درست به آرایش رزمی و صحنهآرایی هوشمندانه و هنرمندانه لشکر کوچک امام حسین(ع) در دشت کربلا میماند. گویا شاعر در این شعر، واژهها را آماده جنگیدن و نبردی تن به تن با لشکریان کفر کرده که در چینش هندسی آنها چنین دقت قابل تحسینی به کار برده است!
نکته شگفت دیگر اینکه اگر واژگان شعر را بشمارید، رازی دیگر از اسرار سر به مهر این شعر بر شما آشکار میشود. تعداد واژگان به کار رفته در این شعر (با احتساب «واو»های عطف به 74 واژه میرسد، یعنی چیزی نزدیک به عدد شهدای کربلا! گویا «سید» خود نیز به این راز پی برده بود که در واپسین روزهای عمرش وصیت کرد این صله آسمانی- مجموعهشعر گنجشک و جبرئیل- را در غربت خاک همنشین او سازند. به هر روی باید گفت علت تشخص و برجستگی این شعر عاشورایی این است که این شعر از جنس خاک نیست و در آسمانها ریشه دارد. درخشندگی و آیینگی این شعر به حدی است که آن را از دیگر سرودههای عاشورایی، چندین و چند پله بالاتر مینشاند و همردیف سرودههایی همچون دوازدهبند محتشم کاشانی و «خط خون» گرمارودی قرار میدهد. بدون شک مهر تأیید «روحالقدس» بر پیشانی نجیب این شعر خورده که آن را اینچنین دوستداشتنی و ارجمند کرده است.
به عنوان حسن ختام، شما را به بازخوانی فرازی از مقاله قابل تامل محمدکاظم کاظمی درباره مجموعه شعر«گنجشک و جبرئیل» دعوت میکنم:
«گنجشک و جبرئیل» از چند جهت، یک اثر متمایز و متبارز است. نخستین وجه تمایز آن، وحدت موضوع است، یعنی این کتاب، از معدود مجموعه شعرهایی است که به طور کامل به شعرهای مذهبی و غالبا عاشورایی یک شاعر اختصاص دارد. در کنار وحدت موضوع، وحدت قالب شعرها هم قابل توجه است، چون همه در قالبهای نوین سروده شدهاند. اما از این دو مهمتر، وحدت ساختار شعرهاست، به گونهای که گویی همه کاملکننده یک ساختمان واحد هستند. ما پیش از این، شعرهای ساختمانی بسیار دیده بودیم که اجزایشان کاملکننده همدیگر بودند ولی اینکه شعرهای یک کتاب، علاوه بر ساختار درونی خویش، ارتباطی با یکدیگر داشته باشند، به ندرت اتفاق افتاده است و یکی از این موارد نادر، همین کتاب «گنجشک و جبرئیل» است. زمان سرایش شعرها، قالب، محتوا و از این مهمتر، هماهنگی شعرها از لحاظ لحن و شیوه تصویرگری، همه مؤید این است که ما با اثری یکپارچه مواجهیم. اثر مهم این یکپارچگی، حفظ حالت عاطفی خواننده در طول خواندن کتاب است و بدین ترتیب، شاعر بهتر میتواند او را در این فضا نگه دارد».7
امید آنکه به برکت این شعر، شاعر شیعی و فرهیخته آن نیز در روز جزا صله خود را از دست مبارک حضرتش دریافت کند و مورد شفاعت آن امام همام قرار گیرد؛ انشاءالله.
........................................................
منابع و مآخذ
1- حسینی، سیدحسن، همصدا با حلق اسماعیل، تهران، انتشارات حوزه هنری، چاپ اول، 1363، صص 30 و 31
2- نادمی، سیداحمد، شمشیر باستانی شرق، تهران، هنر رسانه اردیبهشت، چاپ اول، 1387، مقاله «یک دنیا عشق، یک عالم عاطفه»، به قلم ضیاءالدین ترابی، ص 141
3- حسینی، سیدحسن، همصدا با حلق اسماعیل، تهران، انتشارات حوزه هنری، چاپ اول، 1363، ص 103
4- همان، ص 107
5- سیدعلی موسویگرمارودی، مقاله: شاعری در تصرف شعر، نگاهی به شعرهای آیینی زندهیاد دکتر سیدحسن حسینی
6- سیدحسن حسینی، گنجشک و جبرئیل، صص 35 و36
7- محمدکاظم کاظمی، مقاله: «گنجشک و جبرئیل»، حادثهای در شعر عاشورایی