printlogo


کد خبر: 223778تاریخ: 1399/6/12 00:00
جلوه‌های عاشورا در شعر دکتر قیصر امین‌پور
تا عاشورا با شعر

بر راه‌های کوبیده رفتن، ساده‌تر از عبور از راه‌های ناشناخته و طی‌نشده است. در هنر اما درست برعکس، عبور از راه‌های کوبیده پیچیده‌تر از گذشتن از راه‌های بکر است. 
در این حکم، پارادوکسی نهفته است و آن اینکه سرایش شعر با فرم و ساختار اشعار پیشین از یک سو سهل است، چرا‌‌که تکنیک‌ها و شگردهای شاعرانه از پیش موجود بوده و تجربه شده‌ و به صنعت بدل شده‌اند. شاعر در این وضعیت صنعتگری ا‌ست که به بازتولید اشکال قبلی مبادرت می‌ورزد و خلاقیت او در به‌کارگیری درست سنت شعری خلاصه می‌شود. 
اینگونه سرایش اما از سوی دیگر سخت است، چرا‌ که بیشتر شاعران اساسا بداعت را اصل اول هنر می‌دانند و اصلا بداعت را عامل اصلی لذت هنری می‌شمارند و خلاقیت و آفرینش ادبی را بدون این عامل ممکن نمی‌دانند. شاعرانی که با وجود تسلط قابل قبول و تجربه‌ای قابل تامل در سرایش شعر سنتی به سرایش در عرصه‌های ناشناخته و غیرمنتظره شعر نو رو آوردند و موفق هم بودند. «نیما»، «فروغ فرخزاد»، «اخوان»، «سهراب سپهری » و... از این گروه شاعرانند. 
***
شعر عاشورایی نمی‌تواند خود را شاخه‌ای جدا از درخت شعر معاصر بداند. شاعر عاشورایی نیز همچون دیگر شاعران روزگار خود یا به سهولت سرایش شعر در چارچوب‌های منجمد سنت شعری رو می‌آورد یا به جنگ چالش‌های بدعت‌گذاری هنری می‌رود. 
شعر عاشورایی در پشت‌ سر خود راه کوبیده طولانی و همواری دارد. این شعر خصوصا قوالب سنتی را با تمام ویژگی‌هایش بخوبی به خدمت خود درآورده و از مختصات آن به نفع خود بهره برده است. موسیقی این قوالب و آشنایی بیشتر عامه مردم به عنوان مخاطبان اصلی این نوع شعر با این قوالب، از عوامل مهم گرایش شاعران عاشورایی به قوالب سنتی شعر فارسی محسوب ‌می‌شود. 
در این بین اما شاعر امروز چه موضع‌گیری و عکس‌العملی باید داشته باشد‌؟
طبعا گروهی از شاعران عاشورایی با هدف‌گیری مخاطبان عام همچنان در چارچوب‌های سنت شعری پیش از خود قدم می‌زنند که خواه‌ناخواه اکثریت شاعران را تشکیل می‌دهند. گروهی دیگر اما با خروج از چارچوب‌ها به نوآوری در این شعر نظر دارند و به همین دلیل بخشی از مخاطبان عام را از دست می‌دهند اما در عوض شعر عاشورایی را به جریان شعر پیشرو معاصر نزدیک و حتی در آن جاری می‌کنند. 
پافشاری بر سنت‌های گاه فسیل شده شعری، اگر چه در جریان کلی شعر معاصر پسندیده نیست اما در شعر عاشورایی به خاطر گستردگی طیف مخاطبان این نوع شعر چندان نسنجیده محسوب نمی‌شود. نمی‌توان این گروه عظیم از مخاطبان را صرفا به خاطر رعایت اصول مدرن شعری از حوزه ادبیات اخراج و آنان را از لذت رویارویی با شعر محروم کرد. 
باید پذیرفت که شعر عاشورایی مانند هر شعر متعهد و ملتزم دیگر علاوه بر وجه ادبی، منعکس‌کننده وجوه اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک شاعر هم است. شاعر با واسطه شعرش حرف می‌زند و پیامش را منتقل می‌کند؛ پیامی که ماهیتی اجتماعی، سیاسی و ایدئولوژیک، محل ارجاعی عینی و ما‌به‌ازایی بیرونی دارد. پس شعر در این وضعیت در حکم یک رسانه عمل می‌کند. انتظار شعر ناب به مفهوم متنی که کاملا خودارجاع و خود‌بسنده باشد از شاعر عاشورایی خود‌به‌خود منتفی است. 
«قیصر امین‌پور» مشرب شعری متعادلی دارد و این تعادل را در عاشورایی‌نویسی‌های او می‌توان دید. اگرچه می‌توان او را در گروه شاعران ساده‌نویس معاصر محسوب کرد اما هرگز در دام مبتذل‌نویسی نمی‌افتد. بنابراین عاشورایی‌های او نه کاملا هیاتی هستند و نه کاملا نوگرایانه و بغرنج اما همواره با بیانی ساده بیشتر به رونق و درخشش تفکر عاشورایی می‌اندیشد تا وجه عاطفی و احساسی آن‌:
راستی آیا 
کودکان کربلا، تکلیف‌شان تنها
دائما تکرار مشق آب! آب‌!
مشق بابا آب بود‌؟
از این رو عاشورایی‌های «امین‌پور» حتی در مستعدترین لحظات برای گریاندن مخاطب، رگه‌هایی روشن از تفکر و آیاتی محکم از حماسه را به نمایش می‌گذارد‌:
من
در سوگ خویش مرثیه می‌خوانم‌.
ای کاش
آنگونه عاشقانه نمی‌خواندند‌!
آنگونه آسمانی 
که بال‌های مرتعش ما را دنبال خویش کشاندند
اما با حسرت رسیدن
در بال‌های کال
ما را به سوگ خویش نشاندند... 
در واقع با تقسیم‌بندی بیان در شعر عاشورایی به بیان سوگمندانه، حماسی و عرفانی، بیان اشعار عاشورایی «امین‌پور» به سمت حماسه متمایل است، اگرچه از ماتم و سوگ هم تهی نیست. 
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست 
کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه زخم‌های تو نیست 
به آن زخم‌های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست
«قیصر امین‌پور» در مثنوی «نی‌نامه» به سنت عاشورایی‌سرایی عرفانی نزدیک می‌شود. تاثیرپذیری و حتی تبعیت او از «عمان سامانی» در این مثنوی کاملا روشن است و به همین خاطر است که نمی‌توان رنگ و بوی عمومی حاکم بر شعرهای «امین‌پور» را در این شعر مشاهده و استشمام کرد. 
سزد گر چشم‌ها در خون نشیند
چو دریا را به روی نیزه بیند
شگفتا بی‌سر و سامانی عشق‌!
به روی نیزه سرگردانی عشق‌!
ز دست عشق عالم در هیاهوست
تمام فتنه‌ها زیر سر اوست
اما در شعرهایی که «امین‌پور» زبان و بیان نرم و صمیمی خود را به کار می‌برد، شعر هم به عاطفه‌ای سرشار مجهز می‌شود و هم در عین حال پیام ایدئولوژیک شاعر را، شاعرانه به مخاطب پیشنهاد می‌دهد. نگارنده «حضور لاله‌ها» را نوترین و بدیع‌ترین اثر عاشورایی «قیصر امین‌پور» می‌داند که در عین برخورداری از عاطفه‌ای تاثیرگذار، از اندیشه‌ای ژرف نیز سرشار است و توأمان می‌توان از خلال سطرهای آن، لحن حماسی رایج در اشعار عاشورایی «امین‌پور» را هم احساس کرد. به عبارت دیگر، می‌توان در لفافه شعر عاشورایی تعهدات سیاسی و اجتماعی شاعر را هم به تماشا نشست:
باز هم اول مهر آمده بود / و معلم آرام / اسم‌ها را می‌خواند: / - اصغر پورحسین! / پاسخ آمد: حاضر / قاسم هاشمیان! / پاسخ آمد: - حاضر / - اکبر لیلازاد / - ... / پاسخش را کسی از جمع نداد / بار دیگر هم خواند: / - اکبر لیلازاد! / - ... پاسخش را کسی از جمع نداد/ همه ساکت بودیم / جای او اینجا بود / اینک اما تنها / یک سبد لاله سرخ / در کنار ما بود / لحظه‌ای بعد معلم سبد گل را دید / شانه‌هایش لرزید / همه ساکت بودیم / ناگهان در دل خود زمزمه‌ای حس کردیم / غنچه‌ای در دل ما می‌جوشید / گل فریاد شکفت! / همه پاسخ دادیم: / - حاضر! / ما همه اکبر لیلازادیم!
به‌راستی اگر زمینه عاشورایی این شعر نبود با متنی شعارگونه و حتی می‌توان گفت با متنی سطحی روبه‌رو بودیم اما به‌کار‌گیری درست نام‌ها و ارتباط دقیق آنها با حادثه عاشورا، کل کار را به ساحتی استعاری برده و از توان و پتانسیلی نمادین بهره‌مند کرده است. حالا مخاطب می‌تواند به ادعای اتصال جنگ تحمیلی با قیام عاشورا، با استدلال هنری «امین‌پور» بیشتر بیندیشد. 
و بالاخره می‌رسیم به شعر نیمایی نسبتا بلند «منظومه ظهر روز عاشورا»! شعری تقدیم به شهدای نوجوان حادثه کربلا! 
این منظومه بیشتر به نظم پهلو می‌زند تا شعر. «امین‌پور» در این دل‌نوشته، تمام توان خود را روی روایت منظوم حادثه نهاده و بخوبی از پس آن برآمده است. استعاره‌هایی آشنا، نمادهایی مألوف و زبان و بیانی ساده و دم‌دست، خشوع و کرنش شاعر را به محتوای برجسته متن نشان می‌دهد. در انتها متنی به مخاطب عرضه می‌شود که به دلیل اتصال کامل به سنت، کمتر نشانی از نوآوری دارد اما مخاطب عام را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهد. 
شور محشر بود / نوبت یک یار دیگر بود / خطی از مرز افق تا دشت می‌آمد / خط سرخی در میان هر دو لشکر بود / آن طرف انبوه دشمن / غرق در فولاد و آهن بود / این طرف، هفتاد سیاره / بر مدار روشن منظومه می‌چرخید / دشمنان، بسیار / دوستان، اندک / این طرف، کم بود و تنها بود / این طرف، کم بود اما عشق با ما بود...

Page Generated in 0/0073 sec