printlogo


کد خبر: 225448تاریخ: 1399/7/21 00:00
اصل ماجرا در همین یک نظرسنجی است!

نوید مؤمن: در حالی که کشمکش بایدن و ترامپ کرونا‌‌زده بر سر تصاحب قدرت در کاخ سفید به نقطه اوج خود رسیده است، نظرسنجی مؤسسه «گالوپ» حکایت از فاجعه‌ای دارد که تا سال‌ها حیات آمریکا را تهدید خواهد کرد! نظرسنجی اخیر این مؤسسه نشان می‌دهد میزان اقبال عمومی جامعه آمریکا به بایدن و ترامپ به ترتیب 46 و 41 درصد است. مایک پنس، معاون ترامپ و کاملا هریس، معاون بایدن نیز دارای محبوبیتی به ترتیب 41 و 42 درصدی نزد افکار عمومی آمریکا هستند. اصل ماجرا اینجاست که مطابق این نظرسنجی و ده‌ها نظرسنجی دیگر، محبوبیت هیچ یک از ۲ نامزد اصلی انتخابات ریاست‌جمهوری ماه نوامبر و معاونان آنها به بالای 50 درصد نمی‌رسد! به عبارت بهتر، هر کدام از این 2 نامزد اصلی که در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا پیروز شود، از حمایت اکثریت شهروندان این کشور برخوردار نیست. 
در اینجا بهتر است روی ساختاری متمرکز شویم که ۲ نامزد غیرمردمی دموکرات و جمهوری‌خواه را به جامعه آمریکا تحمیل کرده و از شهروندان این کشور می‌خواهد یکی از این ۲ را به هر قیمت ممکن انتخاب کنند! نظرسنجی‌های دیگر، نظرسنجی اخیر گالوپ و عمق فاجعه در آن را بیشتر روشن می‌کند! به عنوان مثال، میانگین نظرسنجی‌های عمومی و ایالتی نشان می‌دهد بایدن حداقل نیمی از افزایش محبوبیت خود در نظرسنجی‌ها را مدیون نفرت از «شخص ترامپ» است! بسیاری از شهروندان آمریکایی برای فرار از کابوس ریاست‌جمهوری دوباره ترامپ، سراغ فردی به نام بایدن و حزبی به نام دموکرات آمده‌اند! 
 آنها نه‌تنها عملکرد بایدن را قبول ندارند، بلکه نسبت به کارآمدی حداقلی وی در کاخ سفید نیز تردید دارند. با این حال آنها محکوم هستند برای شکست ترامپ به معاون رئیس‌جمهور سابق آمریکا رای دهند! 
در نظریه مشهور ساختارگرایی «کنت والتز»، اینگونه استدلال می‌شود که «ساختار» هوشمند است و رفتار بازیگران و حدود و ثغور حرکت آنها را تعیین می‌کند. بنابراین بازیگران به جای آنکه «ساختار» را تحت تاثیر خود قرار دهند، باید از سوی ساختار، مورد گزینش و ارزیابی قرار گیرند. هر چند کنت والتز تاثیر ساختارگرایی را در حوزه روابط بین‌الملل مورد بررسی قرار داده است اما «ساختار حکومتی آمریکا» به‌گونه‌ای است که هر بازیگری در آن بخواهد ذره‌ای از آن عدول کند را به بدترین نحو ممکن حذف می‌کند. بهتر است جهت اثبات این موضوع، گریزی به انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016 میلادی بزنیم. در آن زمان «برنی سندرز» نامزد دور مقدماتی انتخابات درون‌حزبی دموکرات‌ها توانست با درخشش در ایالات اولیه‌ای مانند «نیوهمپشایر» و «کارولینای جنوبی»، گوی سبقت را از هیلاری کلینتون برباید. از دید مقامات ارشد ۲ حزب سنتی آمریکا (دموکرات و جمهوری‌خواه)، برنی سندرز رویکردی علیه ساختار حاکم بر آمریکا داشت و حتی از وی به عنوان «نامزد سوسیالیست انتخابات» یاد می‌شد. همین مساله سبب اقبال نوجوانان، جوانان و دانشجویانی شد که خواستار تغییر اصول حاکم بر نظام ساختاری آمریکا و گذار از ساختار معیوب و آزاردهنده فعلی بودند.  سران حزب دموکرات درنهایت با زد‌و‌بند پشت‌پرده (چنانکه اسناد آن در ایمیل‌های هیلاری کلینتون نیز افشا شد)، با تقلب عامدانه در انتخابات درون‌حزبی، سندرز را در مقابل هیلاری کلینتون با اختلافی اندک بازنده اعلام کردند. در مقابل، جمهوری‌خواهان نیز از حذف سندرز استقبال کردند، زیرا آنها نیز نسبت به اینکه بخشی از هواداران‌شان به امید ایجاد تغییرات مبنایی و ساختاری در آمریکا به سندرز روی بیاورند، نگران بودند. سندرز براحتی حذف شد تا احتمال راهیابی وی به کاخ سفید به صفر برسد. در آن نقطه (انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016)، کلینتون و ترامپ ۲ نامزد برخاسته و گزینش‌شده ساختار حکومتی آمریکا بودند. آنها بر سر نحوه تامین منافع رژیم مجعول صهیونیستی و جذب کمک‌های پنهان و آشکار لابی آیپک و فراتر از آن، بر سر تاکید بر استمرار سلطه‌طلبی واشنگتن بر نقاط مختلف جهان با یکدیگر وارد جدل و منازعه شدند! بسیار جالب است که هم نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا و هم «قواعد بازی انتخاباتی» میان آنها را همان «ساختار حاکم» تعیین می‌کند! امروز نیز ساختار حکومتی آمریکا ترجیح داده است بایدن را در مقابل ترامپ قرار دهد. بایدن همان کسی است که رؤیای تجزیه عراق و منطقه غرب آسیا را در سر می‌پروراند و تعهد داده است سفارت آمریکا را در بیت‌المقدس حفظ کند! همچنین بایدن همان کسی است که در دوران ریاست‌جمهوری اوباما، از سرکوب معترضان به نژادپرستی در فرگوسن و نیویورک (‌پس از قتل مایکل براون و اریک گارنر، ۲ شهروند سیاه‌پوست آمریکایی) دفاع کرد و اکنون ژست همدردی با رنگین‌پوستان را می‌گیرد! 
عدم اقبال شهروندان آمریکایی به ۲ خروجی انتخاباتی ساختار آمریکا، مترادف با خشم و نفرت آنها از همین ساختار است؛ ساختاری که مؤلفه‌های خشونت، تبعیض، فاصله طبقاتی، سلطه‌گری و مداخله‌گرایی را طی دهه‌های متمادی به شهروندان آمریکایی دیکته کرده است. 

Page Generated in 0/0067 sec