در هر یک از انبیا و اولیای خدا و امامان، یکی از صفات الهی بروز و ظهور بیشتری دارد. در وجود نازنین علی بن موسیالرضا نیز عطوفت و رافت و مهربانی، ظهور و بروز شدیدتری دارد. رضا به قضای الهی، به مقدرات خداوندی، حالت رضایت و خشنودی باطنی و روحی، تسلیم در برابر تکوین و تشریع، اینها حالتهای روحیای است که برای کسب آنان باید به امام رضا علیهالسلام متوسل شد. این را هم باید مدنظر قرار داد که ما موظفیم در حد امکان خودمان را به امامان شبیه کنیم؛ اگر امام رئوف و مهربان است، این رافت و مهربانی باید در خلق و خوی ما هم دیده شود. رفتار ما هم باید به رفتار امام شباهت پیدا کند. به همین خاطر است که کسی که ادعای ولایت علی بن موسیالرضا را میکند، باید رافت و مهربانی در رفتارش مشهود باشد.
برای مهربانی هم باید از خودمان شروع کنیم، یعنی قبل از همه باید با خودمان مهربان باشیم. مهربانی با خود هم به این است که راه بندگی خدا را در پیش بگیریم. کسی که از بندگی خدا سربتابد، اول از همه در حق خودش ظلم و نامهربانی کرده است. وقتی راه خدا پر است از برکت، نور، رحمت و روشنایی، که همه مشروط است به بنده بودن، گوش به حرف خدا دادن و اطاعت خدا را کردن، چرا انسان خودش را از این همه نور محروم کند و مسیری را به غیر از مسیر خدا طی کند؟
بعد از مهربانی با خود، نوبت مهربانی با خانواده و جامعه است. آدمی که با خود مهربان بود و مسیر بندگی خدا را در پیش گرفت، کمکم تعاملاتش با دیگران هم بر مبنای مهربانی قرار خواهد گرفت، چرا که این دستور خداست و بنده هم کسی است که دستور مولا را اجرا میکند. اینگونه است که ما میتوانیم در خلق و خوی خودمان گامهایی را برای شبیه شدن به امام رضا علیهالسلام برداریم.
نکته دیگری که درباره زندگی امام رضا علیهالسلام نیازمند توجه است، سیره ایشان در گفتوگو و مناظره با نمایندگان دیگر ادیان و مکاتب است. ببینید! طبیعت حیوانی مثل حجابی روی فطرت الهی انسانیها افتاده است. کسی که این حجاب را کنار بزند و به نور فطرت منور شود، میتواند با دیگران به گفتوگوی مسالمتآمیز بنشیند، چرا که در تعامل با دیگران، نظرش به آن فطرت الهی مدفون شده زیر طبیعت حیوانی است. این است که امام رضا به عنوان یک انسان رهیده از حجابهای طبیعی، میتواند اینگونه با دیگر ادیان و مکاتب وارد گفتوگوی علمی شود و نور خداخواهی و حقیقتجویی را در آنها بیدار کند. شما مطمئن باشید هر جا اینگونه انسانی وارد گفتوگو با دیگران شود، دلها را تکان خواهد داد. به همین خاطر است که در دنیای کنونی، دشمنان ما نمیگذارند پیام انقلاب اسلامی به گوش جهانیان برسد و با آن دشمنی میکنند، چرا که پیام انقلاب که همان پیام اسلام است، منطبق است بر فطرت الهی و عقلانیت. این پیام مبتنی بر فطرت، دلها را تکان خواهد داد و این چیزی است که دشمنان به آن رضایت نمیدهند. دشمنان و در رأس آنان آمریکا، اسرائیل و آلسعود مانع و سد رسیدن این پیام هستند.
البته نباید این نکته را هم فراموش کرد که نباید فقط دشمن خارجی را دشمن دانست، باید نفس خودمان را هم دشمن بدانیم، باید یک سلوک تربیتیای در پیش بگیریم که با این سلوک حجابهای نفس را کنار بزنیم تا خودمان به نور فطرت منور شویم و بتوانیم نور آن را در دیگران نیز فروزان کنیم. برای فهم طریق سلوک، خواندن کتاب منازلالسائرین خواجه عبدالله انصاری مفید خواهد بود.