printlogo


کد خبر: 225876تاریخ: 1399/8/1 00:00
به مناسبت شهادت ناهی از منکر، شهید محمد محمدی
شهید نشویم، می‌میریم!

سمیرا چوبداری: نقطه‌ پایان زندگی بعضی‌ها چنین است که روی تابوت‌شان به جای مرحوم می‌نویسند شهید. اگر درست انتخاب نکرده بود، شاید به هزار و یک دلیل دیگر همان روز، همان ساعت و همان ثانیه چشم‌هایش را می‌بست و نقطه سر خط! ماجرای آنهایی که نقطه سر خط را با خون حک می‌کنند، به یک شب و ۲ شب و امروز و دیروز بازنمی‌گردد. آنها زندگی کرده‌اند که به این نقطه برسند. نفس کشیده‌اند که اگر کسی برای زنی بی‌پناه نفس‌کش گفت، زخم بخورند. لات نیستند اما اگر حرف نامربوط بشنوند، سکوت نمی‌کنند و شانه بالا نمی‌اندازند. اینها در بی‌تفاوتی غرق نشده‌اند. حرمت سرشان می‌شود. طرفدار فمینیسم و اومانیسم و هزار ایسم و کوفت دیگر نیستند. طرفدار عزت و آزادی‌اند. همان عزتی که برای پایمال نشدنش هر سال ۲ ماه سیاه می‌پوشند و اشک می‌ریزند. قرار هر جوانمردی که زیر بیرق حسین سینه ‌زده دفاع از مظلوم است. فرقی هم ندارد، ندای بی‌کسی آن مظلوم در دیار غربت باشد یا سر کوچه و در صف نانوایی! ظلم هر جا بود، باید ایستاد. سینه سپر کرد. زخم خورد! این است ماجرای سطرهای خونین و نقطه‌های پایانی زندگی بعضی‌ها که روی تابوت‌شان به جای مرحوم می‌نویسند شهید. در اندیشه‌ آزاد اینجور آدم‌ها سطر آخر باید خونین باشد. باید دفاع کرد، جنگید. گاهی برای نشان دادن واجبی که جایگاه دیگر امور در مقابلش مثل قطره‌ای‌ است در اقیانوس، باید چاقو خورد. تکه‌تکه شد! حتی مقابل چشم‌های کودک خود! شاید گرد فراموشی پاک شود. شاید این واجب فراموش‌شده دوباره دیده شود. بگذار برای بیدار شدن قلب‌های مهر‌‌شده و چشم‌های خواب‌رفته، خون داوری کند. پای وجدان را به میان بکشد و حکم کند. روزی خون‌ها می‌جوشد و اقیانوس ظلم شکافته می‌شود. بلاها تمام می‌شوند و مردان مرد بازمی‌گردند. کاش مرگ ما را رها کند.

Page Generated in 0/0265 sec