احسان سالمی: مدیومنشناسی، بزرگترین ضعف سینمای ایران است؛ مسالهای که با وجود اهمیت بالا، سالهاست در این سینما مورد بیتوجهی قرار میگیرد؛ فیلمسازانی که با ناآگاهی از شرایط فیلمسازی برای مدیوم سینما و الزامات آن، سراغ قصهها و سوژههایی میروند که از اساس هیچ تناسبی برای دیده شدن روی پرده بزرگ سینماها ندارند یا قصههایی که در بهترین حالت میتوان آنها را در قالب یک فیلم کوتاه روایت کرد و تبدیل این قصهها به یک اثر سینمایی خیانتی بزرگ به قصه و البته مدیوم سینماست. دوئت دقیقا اثری در همین شکل و شمایل است تا به شکل عینا مصداقی از همان ضربالمثل قدیمی باشد که طرف برای یک دکمه، کت دوخته است! زن و مردی میانسال که در جوانی عاشق هم بودند، پس از چند سال همدیگر را میبینند، آن هم در شرایطی که هر دو ازدواج کردهاند و این دیدار شرایط روحی هر دوی آنها را بهم میریزد؛ این خلاصه یک خطی قصه «دوئت» است و متاسفانه فیلم چیزی بیشتر از همین خلاصه یک خطی برای ارائه به مخاطبش ندارد! فیلمنامه «دوئت» با اینکه ظرفیت روایت قصهای پرکشش را دارد؛ بیش از اندازه کند و کشدار پیش میرود و فیلمساز درست در همان نقاطی که باید قلاب جذب مخاطب را بیندازد، به سادهترین شکل ممکن با مخاطبش مواجه میشود. سکانس مواجهه «حامد» و «سپیده» در کتابفروشی که مشخصکننده خط اصلی قصه است دقیقا نشاندهنده زبان اَلکن فیلمساز در بیان قصه است. این نقصان در یک سکانس مشابه دیگر نیز خود را نمایان میکند؛ مواجهه «مسعود» و «مینو» به عنوان همسران «حامد» و «سپیده» باید نقطه عطفی بر این داستان باشد؛ همانجا که مخاطب انتظار هر رفتاری را از مسعود دارد الا آنکه در اوج خونسردی و آرامش به گپوگفت با مینو بپردازد.
مشکل آنجاست که فیلمساز برای روایت قصه نحیفش، سعی کرده تا بزنگاههایی عاطفی و اخلاقی خلق کند که در آنها کاراکترها مجبور به انتخاب میشوند اما همین بزنگاهها که طبعا باید نقاط عطف قصه باشند در سادهترین شکل ممکن پشتسر گذاشته میشود.
فیلمساز حتی قدر حضور این همه بازیگر سرشناس در مقابل دوربینش را هم ندانسته و نهایت استفاده او از برخی از این بازیگران در حد چند سکانس کوتاه است، البته احتمال میرود که این بخشها در ممیزی فیلم حذف شده باشند اما حتی با این شرایط نیز بودن یک سکانس کاملا بیربط از حضور پانتهآ پناهیها در این فیلم هیچ تاثیری در پیشبرد قصه یا افزایش شناخت مخاطبان از کاراکترها ندارد. حتی نقش علیرضا آقاخانی نیز به همین شکل است و حضورش اساسا هیچ منطقی ندارد.
جالب اینکه «دوئت» پیشتر یک فیلم کوتاه بوده و آن نسخه اثری قابل قبول بود اما تبدیل آن اثر کوتاه به یک فیلم سینمایی در شرایطی رخ داده که گویا فیلمساز اساسا نمیدانسته باید چگونه این قصه کوتاه را تبدیل به یک فیلم سینمایی کند. «دوئت» حاصل یک انتخاب اشتباه از سوی فیلمسازی است که با موفقیت اثر کوتاهش، دچار خطای محاسباتی شده و با ندیده گرفتن ملزومات ساخت یک اثر سینمایی، به جاده خاکی زده است.