printlogo


کد خبر: 226295تاریخ: 1399/8/14 00:00
تأملی در جان و جهان سروده‌های سلمان هراتی
شاعری بدون پیپ و پاپیون !

رضا اسماعیلی: 

ای ایستاده در چمن آفتابی معلوم

وطن من!
ای توانا‌ترین مظلوم
تو را دوست می‌دارم!
ای آفتاب شمایل دریا دل
و مرگ در کنار تو زندگی است
ای منظومه نفیس غم و لبخند
ای فروتن نیرومند!
ایستاده‌ایم در کنار تو، سبز و سر بلند
دنیا، دوزخ اشباح هولناک است
و تو آن درخت گردوی کهنسالی
و بیش از آنکه من خوف تبر را نگرانم
تو ایستاده‌ای
مرحوم «سلمان هراتی» - بی‌هیچ اغراقی- از تاثیرگذارترین و پرمخاطب‌ترین شاعران نسل انقلاب است. شاعری متعهد به انسان و کرامت‌های انسانی که در ۳ حوزه شعر انقلاب، دفاع‌مقدس و آیینی، اشعاری درخشان و درخور تامل دارد. سلمان به همراه سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور، ۳ ستون استوار شعر انقلاب اسلامی بودند. پرستوی عاشقی که به فراخوان حضرت دوست، ناگهان دامن از خاک کشیدند و خوش‌نشین بیکرانگی افلاک شدند.  سلمان، گیله‌مردی سپید‌گو و سپید‌رو بود که شجره طیبه شعر انقلاب اسلامی در طراوت باران آثار ارجمندش بالنده شد و به برگ و بار نشست. شاعری که خون شیعی در رگ‌هایش جریان داشت و قلبش به مهر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در سینه می‌تپید. شاعری که «درد» دین را با «درک» دین آمیخته بود و به روز حساب می‌اندیشید:
زندگی ساعت تفریحی نیست
که فقط با بازی
یا با خوردن آجیل و خوراک
بگذرانیم آن را
هیچ می‌دانی آیا
ساعت بعد چه درسی داریم؟
زنگ اول دینی
آخرین زنگ حساب!
شاعری انسان‌دوست و آرمانخواه که مومنانه به وطنش که در قاب چشم او «تواناترین مظلوم» بود، عشق می‌ورزید و پاره‌های دلش را عاشقانه نذر شهیدان می‌کرد. 
شاعری که بدون «پیپ» و «پاپیون» بکرترین و روشنفکرترین شاعر مسلمان زمانه خود بود، بدون آنکه سودای «نوبل» در سر داشته باشد، چرا که او پیش‌تر، صله و پاداش خود را از «سینه‌سرخان» عاشقی دریافت کرده بود که پرچم آزادگی را بر بام آسمان سبز میهنش به اهتزاز درآورده بودند. 
«شبان عاشقی» که با کوه و دریا و جنگل زیسته بود و خوب می‌دانست «گل پایان قشنگی دارد». شاعری که روحی مطهر داشت و گفتنی‌هایی معطر. شاعری که سنتش «نوگویی» و «نوجویی» بود و همچون «سهراب» بر این باور که:
چشم‌ها را باید شست
جور دیگر باید دید...
 
* خورشید پر فروغ «آسمان سبز»
همچنان که اشاره شد، سلمان از شاعران شاخص و جریان‌ساز نسل اول انقلاب بود که به همراه نام‌آوران شعر انقلاب اسلامی سیدحسن حسینی و قیصر امین‌پور برای ایفای رسالت انسانی و اجتماعی‌اش، پا به وادی ادبیات گذاشت و در طول عمر کوتاهش- ۲۷ سال- با خلق آثاری ارزشمند، شجره طیبه شعر انقلاب اسلامی را بارور کرد. 
۲ مجموعه شعر «از آسمان سبز» که در زمان حیات وی و «دری به خانه خورشید» که بعد از آسمانی شدنش به ترتیب سال‌های ۱۳۶۴ و ۱۳۶۷ چاپ شد، در شمار آثاری است که از او به یادگار مانده است. همچنین از سلمان مجموعه شعری با عنوان «از این ستاره تا آن ستاره» سال ۱۳۶۷ چاپ شد که ویژه کودکان و نوجوانان است اما بسیاری از ادب‌دوستان او را با مجموعه شعر «از آسمان سبز» می‌شناسند که چاپ این دفتر در زمان خود حادثه‌ای خجسته در شعر بود. بدون اغراق باید گفت صلابت و حلاوت بسیاری از شعرهای این دفتر که در سال‌های آغازین انقلاب و در طول دوران پرافتخار دفاع‌مقدس سروده شده‌اند، در ذائقه بسیاری از خوانندگان مشتاق و جدی ادبیات معاصر هنوز هم باقی مانده است. 
هراتی با مجموعه شعر«از آسمان سبز»   پا در وادی ادبیات گذاشت و نام روشن خود را در دفتر شعر انقلاب اسلامی به ثبت رساند. وی از شاعرانی بود که ضمن اعتقاد به ضرورت خطر کردن برای آفرینش ادبی و با التزام به نوآوری، به این نکته نیز توجه داشت که باید در مسیر اعتدال گام بردارد و با حفظ اصول و قواعد به این مهم بپردازد تا در چاه و چاله‌بازی‌های لفظی، صوری و تکنیکی سقوط نکند، زیرا او بر این اعتقاد بود که شعر باید پلی برای ایجاد ارتباط صمیمی با مخاطب باشد و این مهم هیچ‌گاه با دمیدن در تنور الفاظ مطنطن حاصل نمی‌شود، بلکه با دمیدن روح عشق و صداقت و تعهد در کالبد همین واژه‌های معمولی به دست می‌آید. 
 
* پرواز را به خاطر بسپار...
حسین مهدوی (م.‌ مؤید) درباره‌ سلوک ادبی سلمان هراتی می‌گوید: برای ما سلمان هراتی جذابیتش در همان رازی است که او برای ماست. برای پاره‌ای، سلمان هراتی از آن ‌رو توجه‌‌انگیز است که انگیزشی است به سوی سهراب، زبان سهراب، جهان سهراب، نگاه سهراب و دیگر هیچ. برای پاره‌ای، یاد‌آور فروغ است. برای پاره‌ای او نهالی است که هنوز برومند نشده است و بر و بارش را ظاهر نساخته است و این، دل ‌سوز است و دلسوزی آنان را بر‌می‌انگیزد. چونان هر چیز ناتمام. گویی او امکان مثمری است که به ثمر نرسیده است. و دل، بر آن ثمره‌هایی که به ثمر نرسیده‌اند، می‌سوزد. این گروه، چنین می‌پندارند که اگر او می‌ماند... و اگر او می‌‌سرود... آن‌گاه تصویر شاعری پرآوازه را در قد و قواره‌ سهراب، در خیال‌شان مجسم می‌‌کنند که بیشتر دل‌شان را می‌سوزاند... بسیاری از شاعران می‌‌میرند اما مرگ‌شان شعرشان نیست و مرگ، چونان تقدیری شوم بر آنان فرو می‌افتد و آنان را می‌برد و بازتابی از آنان در مرگ و بازتابی از مرگ در شعر و بازتابی از شعر در مرگ‌شان باقی نمی‌ماند اما راز «هراتی» آن بود که این بازتاب صمیمانه، چونان یک تقدیر و خواهش و رویداد اصلی، همه‌ او شد و شعر او شد. بی‌هیچ گمانی شعر او از این ‌رو برای ما عزیز و خواندنی و صمیمانه است و پر از بارقه‌ تازگی که آن خبر را در خود نهفته دارد و می‌توان از هر بند بند شعرش، این مایه‌ ماندگاری و گواهی بر گوهر جانی شیفته و‌ آشفته از عشق را دید و اینها تنها در «نیایش ‌واره‌ها»ی پانزده‌گانه‌ او خلاصه نشده‌اند». 
 
* شاعر معترض و عدالت‌خواه
سلمان هراتی را باید جزو پیشگامان شعر اجتماعی انقلاب- شعر اعتراض- دانست. چنان که سیدحسن حسینی در کتاب «گزیده شعر جنگ و دفاع‌مقدس» درباره سلمان گفته است: «اگر زنده می‌ماند، یقینا صراحت و دردمندی‌اش او را به اصطکاک شدید با کج‌روی‌ها می‌کشاند». مجموعه «از آسمان سبز» او دربردارنده نمونه‌های موفق و قابل تاملی از این ژانر ادبی است. برای نمونه شعر«زمزمه جویبار» او به عنوان یک نمونه موفق از شعر اجتماعی دهه 60 قابل بررسی است. سلمان در این سروده پرتپش و موضع‌مند، هنرمندانه به ترسیم سیمای سیاه و غیرانسانی جامعه «ارباب و رعیتی» پرداخته است. وی که خود یکی از زخم‌خوردگان نظام ستمشاهی است، در«زمزمه جویبار» به تداوم حاکمیت ارزش‌های پوسیده ارباب و رعیتی در جمهوری نوپای اسلامی که برای تحقق «عدالت علوی» بنا شده، شدیدا معترض است:
چرا عبدالله به شهر نیاید؟ 
وقتی ارباب به ناموسش چشم دارد
 مادر می‌گوید: چرا هنوز حق با ناصرخان است؟! 
چرا سهم عبدالله جریب جریب زحمت است و حسرت
و سهم ناصرخان
هکتار هکتار محصول است و استراحت؟ 
مگر عبدالله، زیر بوته به عمل آمده است
 که صاحب هیچ زمینی نیست؟ 
پس چرا عبدالله فقط کاشتن را بلد است
 و ارباب برداشتن را؟
ما در مقابل آمریکا ایستادیم
اما چرا هنوز کیومرث خان خرش می‌رود؟!» 
 
* نواندیشی با تکیه بر پشتوانه ادب پارسی
هراتی هر چند در عرصه شعر سپید موفق‌تر به نظر می‌رسید ولی در سرایش شعر در قالب‌های سنتی- بویژه غزل- نیز دستی توانا داشت و این نشانه ریشه‌مند بودن شعر فرمند و ارجمند او است. زبان او در غزل‌، زبانی سالم، منسجم و استوار، عاری از هرگونه غموض، تصنع و تکلف و پیراسته از کسره‌های اضافی یا وصفی سهل‌‌انگارانه و ترکیب‌‌سازی‌های «جدول ضربی» است که در برهه‌ای از تاریخ ادبیات بعد از انقلاب، سخت باب شده بود. طراوت و دلنشینی این غزل‌ها تا حدود زیادی مرهون پیوند مبارک قابلیت‌های موسیقایی و فنی غزل کهن با مؤلفه‌‌های زبانی سبک نیمایی است که محصول این پیوند در ذهن و زبان هراتی و اکثر شاعران بعد از انقلاب، زایش غزل‌هایی است که اصطلاحا به آن «نوکلاسیک» یا غزل مدرن می‌‌گویند:
دیروز اگر سوخت، ای دوست! غم برگ و بار من و تو
امروز می‌آید از باغ، بوی بهار من و تو
آنجا در آن برزخ سرد، در کوچه‌‌های غم و درد
غیر از شب آیا چه می‌دید چشمان تار من و تو؟
دیروز در غربت باغ، من بودم و یک چمن داغ
امروز خورشید در دشت، آیینه‌دار من و تو
غرق غباریم و غربت، با من بیا سمت باران
صد جویبار‌ست اینجا در انتظار من و تو
این فصل، فصل من و توست، فصل شکوفایی ما
برخیز با گل بخوانیم، اینک، بهار من و تو
با این نسیم سحر‌خیز، برخیز! اگر جان سپردیم
در باغ می‌ماند، ای دوست! گل یادگار من و تو
چون رود امیدوارم، بی‌تابم و بی‌قرارم
من می‌روم سوی دریا، جای قرار من و تو
سخن آخر اینکه «سلمان با سروده‌های به جا مانده از دردمندی‌اش، تا همیشه خواهد ماند و حریم و حرمت صدای خود را از گزند سوداگران بی‌ذوق و سواد بی‌خبر از معیارهای رندی و دردمندی حفظ خواهد کرد. یاد او و کوچ نابهنگامش برای همیشه در خط مقدم دل‌های صمیمی، زنده است و به بی‌خطی‌های حقیر، شاعرانه پوزخند می‌زند». 

Page Generated in 0/0060 sec