printlogo


کد خبر: 226340تاریخ: 1399/8/15 00:00
از یادداشت خودکشی بازرس ژاور

اگر چیزی بین من و ژان بود، خودمان بلد بودیم عین ۲ تا مررررد بنشینیم و در چارچوب قوانین دموکراتیک جمهوری فرانسه، درستش کنیم. مسأله ژان نیست. به اینجایم رسیده است آقا. برداشته‌اند ما را برده‌اند به ماموریت موسوم به «جنگل»، در بغل تونل مانش. قانونا باید پناهگاه را روی سر ۱۰۰۰پناهجو خراب می‌کردیم. بدبخت‌ها عین پف‌فیل روی آتش، انواع رقص‌های خاورمیانه‌ای و آفریقایی را اجرا کردند. بومی‌ها گفتند «اوووو لالا» و اشک و دماغ خود را پاک کردند. بعد با گوشی‌های‌شان فیلم گرفتند که برسانند به دست رسانه‌ها و همه دنیا با هم اشک و دماغ‌شان را پاک کنند. گفتم «قربان همه‌شون دارن پودر میشن». گفت «تو ژان آفتابه‌دزد رو گرفتی که‌ داری در قوانین ملی فرانسه خدشه می‌کنی؟ «فعالیت» برای مهاجرای بخور بخواب، خوبه. زخم بستر نمی‌گیرن». و آنها به جای زخم بستر، تاول و کهیر و شپش و وبا و سل گرفتند. دیدم اینجا جای زندگی نیست. نصف اموالم را بدهید تارت فرانسوی بخرید و بین این شرقی‌ها که در چادرهای‌شان زیر پل مشغول فعالیتند، پخش کنید. من می‌روم پیش جلبک‌های ته رود سن، جمهوری فرانسه منقرض شد، بیدارم کنید. 
با تشکر
[شیرجه در آب]

Page Generated in 0/0053 sec