printlogo


کد خبر: 226562تاریخ: 1399/8/20 00:00
رئیس‌جمهور 74 ساله فعلی علامت انحطاط آمریکاست و رئیس‌جمهور 78 ساله بعدی نمی‌تواند جلوی سقوط امپراتوری را بگیرد
ترامپ نشانه بیماری بایدن خود بیمار

بردلی بلنکنشیپ*: آیا وقتی پای سیاست خارجی میان می‌آید، بایدن دنده مداخله‌گرایی و ژئوپلیتیک تهاجمی آمریکایی را پس از دوران 4 ساله ترامپ دوباره جا خواهد زد؟
بعید است اما نه به این دلیل که او نمی‌خواهد. 
با تأیید جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور پیشین، به عنوان برنده انتخابات 2020، بسیاری از خود می‌پرسند چه آینده‌ای در انتظار است؟
احتمالا از نظر قانون اساسی در این 4 سال اتفاق چندانی نمی‌افتد. 
با این وجود ممکن است برخی تغییرات بویژه در سیاست خارجی رخ دهد؛ جایی که رئیس‌جمهور ایالات متحده بیشترین قدرت کنترل نشده را دارد. 
عده‌ای این را که بین سیاست خارجی بایدن و رئیس‌جمهور فعلی دونالد ترامپ، «هیچ چیز تغییر نخواهد کرد» بدیهی شمرده و عده‌ای دیگر واقعا باور دارند اوضاع می‌تواند بدتر هم باشد. به گفته آنهایی که در اردوگاه اخیر هستند، بایدن یا حداقل کسانی که در دولت او حضور دارند، خطرناک‌تر خواهند بود، چون به جرات می‌دانند دارند چه می‌کنند اما من مخالفم!
آمریکای دوران باراک اوباما، رئیس‌جمهور قبلی، ناگزیر دریافت قابلیت‌های کشور در حال آب رفتن است و اگر نتواند روی یک موضوع خاص تمرکز کند، خود را می‌بازد و به طور بالقوه در هر جبهه‌ای می‌بازد. در عوض، برای حفظ هژمونی جهانی ایالات متحده، که با تمرکز سیاست خارجی اوباما از خاورمیانه به آسیای شرقی، آشکار شده بود، باید تصمیمات عملی گرفته می‌شد. 
 
* خلاصی دولت اوباما - بایدن از نفت خاورمیانه
رونق یافتن نفت شیل و گاز طبیعی آمریکا از سال 2008 به لطف پیشرفت شکستگی هیدرولیک (شکستن لایه‌های سنگی پوسته زمین) آغاز شد، یعنی درست زمانی که اوباما در حال ورود به کاخ سفید بود. او از این فرصت استفاده کرد و با ایالات متحده به مسیری جهید که تبدیل به یک صادرکننده خالص انرژی شود که این اتفاق در سال 2019 رخ داد، اگر چه اغلب اعتبار این قضیه به اشتباه به حساب ترامپ واریز می‌شود. 
در دوران ریاست‌جمهوری اوباما، تولید گاز آمریکا 35 درصد، مصرف گاز 19 درصد و تولید نفت خام 80 درصد افزایش یافت. این اصلا اتفاقی نبود. 
به قول خود اوباما، دولتش حتی بیش از دولت قبلی (جورج دبلیو بوش) اراضی عمومی را برای حفاری گشود. در مناظره دومین دوره ریاست‌جمهوری‌اش در سال 2012 گفت: «غریو گاز طبیعی منجر به قدرتی پاک‌تر و استقلال انرژی شده است... گاز طبیعی همین‌طور جادویی ظاهر نمی‌شود... ما داریم تشویقش می‌کنیم و با این صنعت کار می‌کنیم». 
آژانس بین‌المللی انرژی (IEA) سال 2019 پیش‌بینی کرد در نتیجه سیاست‌های اوباما، آمریکا ظرف 5 سال آینده می‌تواند به بزرگ‌ترین صادر‌کننده گاز طبیعی مایع (LNG) تبدیل شود و این منجر به «کشش جهانی به گاز» می‌شود. در عین حال این اوباما بود که اواخر 2015 ممنوعیت صادرات نفت خام را طی یک لایحه هزینه همه‌کاره با حمایت جمهوری‌خواهان از امضا گذراند. 
این اقدام راهبردی دستاوردهای مختلفی داشت که مهم‌ترین‌هایش از منظر جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) به شرح زیر بود:
نخست- باعث ایجاد موجی از بحران‌های اقتصادی برای خصم‌های آمریکا شد. کاهش تقاضا برای نفت ناشی از فشار جهانی ایالات متحده در جهت گاز طبیعی مایع (LNG)، همراه با افزایش تولید نفت در این کشور به یکی از مهم‌ترین عوامل بحران مالی روسیه در فاصله سال‌های 2014 تا 2017 تبدیل شد که به کاهش شدید قیمت نفت انجامید. این عامل دلیل اصلی رکود اقتصادی ونزوئلا در سال 2014 نیز بود که البته به لطف تحریم‌های آمریکایی به بحران فعلی انجامید. 
دوم- موضوع مهم‌تر اینکه به آمریکا اجازه داد تا حد زیادی ماجراجویی‌های نظامی خود را در خاورمیانه پایان دهد و در جایی دیگر تمرکز کند. تردیدی نیست که عراق در فاصله سال‌های 2003 تا 2011 درگیر یک جنگ نفتی بود اما این بلندپروازی‌های نه چندان دور از دسترس آمریکا برای استقلال انرژی بود که گذاشت جنگ به طور رسمی پایان یابد. اگر استقلال آمریکا از انرژی خارجی نبود، ممکن بود واشنگتن با شور و شوق بیشتری تغییر حکومت در سوریه را نیز دنبال کند. 
مطمئنا دخالت روسیه با حمایت ایران در سوریه در سال 2015 برهانی قاطع بود و ثابت کرد آمریکا قابلیت همه‌جانبه انجام حملات در هر مکان و هر زمان را آن هم بدون مصونیت از مجازات ندارد، بویژه حالا و در خاورمیانه فعلی. 
با این وجود آنچه باعث شد این [توقف هژمونیک در خاورمیانه] در کل به واشنگتن ضرر [اقتصادی] نزند، رشد فزاینده تولید انرژی بود. 
 
* محوری به سمت آسیای شرقی
دولت اوباما به جای درگیر شدن در باتلاق خاورمیانه، به سمت شرق چرخید و سال 2012 راهبرد «محوری به سمت آسیای شرقی» را برای مهار چین در رشد شتابان آغاز کرد. وزیر خارجه اولش، هیلاری کلینتون در یکی از یادداشت‌هایش برای مجله «فارین پالیسی» در سال 2011 با عنوان «قرن اقیانوس آرام آمریکا» نوشت که نقطه محوری آمریکا برای رهبری جهان «در آسیا تعیین خواهد شد، نه در افغانستان و عراق و اینگونه ایالات متحده در مرکز اقدام باقی می‌ماند» (چون به هر حال افغانستان و عراق هم در آسیا هستند...).
او نوشت: «همچنان که جنگ در عراق خاتمه می‌یابد و آمریکا شروع به بیرون کشیدن نیروهای خود از افغانستان می‌کند، ایالات متحده در یک نقطه محوری ایستاده است. طی 10 سال اخیر منابع بی‌حسابی را به آن ۲ تئاتر (عراق و افغانستان) اختصاص داده‌ایم. طی 10 سال آینده، باید باهوش و نظام‌مند باشیم که زمان و انرژی را کجا سرمایه‌گذاری می‌کنیم، بنابراین می‌توانیم خود را در بهترین وضعیت برای حفظ رهبری، تأمین منافع و پیشبرد ارزش‌های خود قرار دهیم».
دلیل اینکه یک رویکرد «هوشمندانه و نظام‌مند» مورد نیاز بود (و هنوز هم هست) این است که برتری آمریکا سقوط کرده، یعنی به دلیل تناقضات داخلی سامانه سوسایکونومیک (اجتماعی- اقتصادی) خود، تسلیم [سندروم] زوال طبیعی امپراتوری شده است. اجماع رایج واشنگتن در زمینه سیاست و اقتصاد، همانی که بر غارت کامل دولت و نهادهای عمومی به نفع غنی‌سازی شرکت‌های بزرگ تأکید می‌کند، همانی هم است که همیشه محکوم به شکست بود. زیرساخت‌های ایالات متحده در حال فروپاشی است و توانایی آن در آموزش کافی نسل‌های جدید کاهش می‌یابد، در نتیجه خود را کمتر قادر به رقابت می‌داند. 
آمریکا حال در راستای حل ظالمانه این وضعیت به جای تلاش برای رفع این تناقض‌ها، به دنبال آن است چین را تضعیف و تقسیم کند تا کماکان به توسل به اهرم‌های نظامی و سیاسی خود در شرق آسیا ادامه دهد. آنها (مقامات دولت‌های پیش از ترامپ) امیدوار بودند با تقویت روابط نظامی، اقتصادی و سیاسی با کشورهای همسایه چین به این مهم دست یابند. 
یکی از نمونه‌های این طرح با هدف منزوی کردن چین، مشارکت پیمان همکاری فرا اقیانوسی ترانس پاسیفیک (TPP) بود که سعی داشت همسایگان چین را به آمریکا نزدیک‌تر کرده و اهرم اقتصادی چین را خنثی کند. اگر صرفا از منظر جغرافیای سیاسی نگاه کنیم، این یک بازی درخشان بود که قاعدتا باید به ایالات متحده این اجازه را می‌داد تا خیابان‌های جدیدی برای اعمال قوانین تجارت بین‌الملل (به نفع خود) باز کند. در آن زمان اوباما چنین استدلال کرد که «اگر این توافق را تصویب نکنیم یا اگر آمریکا این قوانین را ننویسد، کشورهایی مانند چین این کار را می‌کنند».
 
* ترامپ راهبرد ژئوپلیتیک اوباما را خراب می‌کند
سال 2017 دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور تازه انتخاب شده ایالات متحده، تنها چند روز پس از روی کار آمدن از توافق فرا اقیانوسی TPP کناره‌گیری کرد در حالی که این تلقی وجود داشت که یک پیروزی برای کارگران آمریکایی است اما بر اساس آنچه ترامپ به عنوان هدف دولت خود عنوان می‌کرد، اگر اولویتش هدف گرفتن چین بوده باشد، بی‌تردید راهبردی غیر عقلایی بوده است. 
تنها چند هفته بعد، وقتی آبه شینزو، نخست‌وزیر سابق ژاپن در مار-لا-لاگو (‌ملک شخصی ترامپ در ایالت فلوریدا) با رئیس‌جمهور تازه به قدرت رسیده دیدار کرد و درباره امنیت آسیای شرقی به بحث و گفت‌وگو پرداخت، ظاهرا از ترامپ خواستار عقب‌نشینی درباره خروج از توافق فرا اقیانوسی TPP شده بود که البته نتیجه‌ای نداشت. 
مطمئنا رویکرد ترامپ علیه چین تهاجمی بوده اما این تهاجم گیج و ناامیدانه بوده و هنگامی که با حملات دولتش به نهادهای چندجانبه همراه شد، فقط موقعیت واشنگتن را در سطح جهانی تضعیف کرد. 
هستند کسانی که در خارج از کشور این را مزیت ترامپ می‌دانند، چون دولت او هرگز درکی از رو به افول بودن قابلیت‌های آمریکا ندارد و همین امر او را به نوعی (برای رقبای خارجی) کمتر خطرناک می‌کند. ترامپ با این فرض که آمریکا هنوز همان توانایی‌های سلطه طیف کامل بوش اول تا بوش دوم (1990 تا 2008) را دارد، سعی کرد «آمریکا را مجددا بزرگ کند» اما متوجه شد این چنین نیست و در نهایت هیچ تغییر رژیمی در هیچ جای جهان در کارنامه‌اش ثبت نشد؛ نه به این دلیل که دولت او نمی‌خواست- چون ما می‌دانیم که آنها تلاش زیادی برای این کار کردند- بلکه به این دلیل که او سلطه آمریکا را بیش از حد ارزیابی کرده بود. 
این بدان معناست که دولت ترامپ بیش از آنچه در توانش باشد، تنش‌زایی همزمان با ونزوئلا، کوبا، چین، ایران و بسیاری دیگر از کشورها را در پیش گرفته بود که این هرگز کارساز نبود.
 
* افول آمریکا اجتناب‌ناپذیر است
شاید دولت بایدن مملو از کارآموختگان اوباما و افرادی شود که واقعا از ژئوپلیتیک آگاهی دارند. در این باره هیچ جای سوالی وجود ندارد. اما آیا این واقعا او را برای بقیه جهان خطرناک‌تر می‌کند؟ به سختی! 
محدودیت قابلیت‌های مخفی و نظامی آمریکا، یادگار دولت در حال خروج ترامپ نیست، بلکه یک ناچاری تاریخی است و جو بایدن نمی‌تواند آن را نجات دهد. قابل درک است که آمریکایی‌ها همیشه دارند «فشار حداکثری» وارد می‌کنند اما اگر آنها به جایی حمله نبرند و دخالتی نکنند، به این دلیل ساده است که نمی‌توانند؛ چه به دلایل لجستیکی و چه سیاسی. 
ضمنا به همین سادگی هیچ راهی برای رقابت با یک کشور پیشرفته مانند چین- که بالاترین رشد اقتصادی در تاریخ بشریت را تجربه می‌کند و در نوآوری مسلط است- وجود ندارد، آن هم به واسطه یک سامانه سوسایکونومیک (اجتماعی- اقتصادی) که در بر دارنده هیچ مفهومی از خیر و صلاح عمومی در آن نیست. چنین کاری غیرممکن است. 
ترامپ ممکن است با شرمساری ایالات متحده در صحنه جهانی و انتحار انفجاری خود به خاطر سوءمدیریت در واکنش به همه‌گیری «کووید-19» سیر نزولی واشنگتن را تسریع کرده باشد اما اغلب می‌دانیم این بازتابی از خود آمریکاست و نه فقط ترامپ. از این گذشته، کشوری که واقعا می‌تواند «ریاست‌جمهوری ترامپ» را تولید کند و سپس با یک پیرمرد 77 ساله دچار زوال ذهنی آشکار (که بزودی 78 ساله می‌شود!) ادامه ‌دهد، در قواره اولین قدرت جهان نیست. این همچنین یک واقعیت مسلم تاریخی است که امپراتوری‌ها برای همیشه دوام ندارند. 
بایدن مجددا به نهادها و توافقنامه‌های چندجانبه ملحق می‌شود که ثبات را به اقدامات واشنگتن باز می‌گرداند، بنابراین به ثبات روابط بین‌الملل کمک می‌کند. او بدون‌شک جربزه کمتری نسبت به ترامپ برای شروع یک درگیری جدی جدید خواهد داشت، چنانکه قابلیت ترامپ نیز در این زمینه از دولت اوباما کمتر بود. مهم‌ترین امر تماشایی درباره بایدن این است که می‌خواهد چین را چطور مدیریت کند. خواه او یک راهبرد جداکننده متقابل مانند ترامپ اعمال کند یا به دنبال یک تعامل برد-برد باشد که می‌تواند کمک کند کل اقتصاد جهان پس از همه‌گیری بهبود یابد.
*روزنامه‌نگار بدون مرز آمریکایی 
***
[تشییع جهانی ترامپ به جای استقبال از بایدن]
روزنامه هاآرتص (وابسته به جناح چپ رژیم صهیونیستی): شکست ترامپ، سرنوشت اسرائیل است!
ترامپ رفت، حالا چگونه می‌توان از ترامپیسم خلاصی پیدا کرد؟ به ترامپ نگاه کنید، سرنوشت ما را هم خواهید دید. این یک روز سیاه برای اسرائیل است، دونالد ترامپ بازنده انتخابات شد، تصور نمی‌کنم جای دیگری در جهان جز نبراسکا و فیلیپین به اندازه ما از این شکست ناراحت شده باشند. به طور بالفعل این شکستی برای ما است.
هایکو ماس(وزیر خارجه آلمان): «عملکرد رئیس‌جمهوری آمریکا (ترامپ) در سطح بین‌المللی مشکلات بزرگی را برای ما ایجاد کرده است، ترامپ می‌داند اکنون زمان رفتن است» (در واکنش به معضلات عظیم روابط بین دوسوی اقیانوس اطلس به دلیل سیاست‌های یکجانبه‌گرایانه ترامپ در چارچوب شعار «نخست آمریکا»)
نیکلاس مادورو (رئیس‌جمهوری ونزوئلا): ترامپ از میدان‌های مین پیرامون ونزوئلا عقب‌نشینی کرده است. 
اوو مورالس(رئیس‌جمهور پیشین بولیوی): «خوشحالیم ترامپ فاشیست و نژادپرست شکست خورد، البته خوشحال نیستیم بایدن پیروز شده است، بلکه خوشحالی ما به خاطر شکست ترامپ است» (در آستانه بازگشت به کشورش یک سال پس از کودتای آمریکایی علیه خود)
 
* اعلام خبر رسمی عرضه واکسن کرونای چینی به بازار در آینده نزدیک
این دهن‌کجی چین به ترامپ بود در همان روز اعلام رسانه‌ای شکست رئیس‌جمهور آمریکا در انتخابات.

Page Generated in 0/0077 sec